به گزارش خبرگزاری شبستان، پروفسور کریستینا والنتی در یادداشت پروفسور والنتی استاد تاریخ تئاتر نوین، نظریه پرداز تئاتر اروپا و اعضای گروه جریان ساز لیوینگ تئاتر و نویسنده کتاب " تاریخ لیوینگ تئاتر" آمده است:
"نویسنده مرده است"ِ آرش عباسی، در ظاهر، کلاسیک ترین فرم دراماتیک را نشان می دهد: روی صحنه، دو شخصیت کشمکشی را زندگی می کنند که از طریق دیالوگ بیان می شود؛ و از صحبتهایشان رفته رفته خلق و خو، زندگی شخصی، اشتیاق و تنش هایشان بروز می یابد. اما از این تعبیر نخست، نکات دیگری نیز بر می آید که فرم درام و عناصر سازنده اش را با بحران مواجه می کند. دیالوگ، موضوع نمایش، خود شخصیتها و فضایی که در آن بازی می کنند، الگوهای عرف نمایشی را در هم می شکنند و مرز میان خیال و واقعیت را به بحث می گذارند.
کشمکش میان شخصیتها به طور مداوم، بریده و چند پاره می شود و نه به شیوه ای خطی به سوی نقطه اوج پیش می رود و نه در یک فاجعه فرود می آید (گرچه چندباری اینگونه به نظر می رسد). به خاطر روایات گوناگون بسیاری که شخصیتها نقل می کنند، یا نمایش های بسیار مختلفی که از خود و از احساسات و برنامه هایشان برای هم بازی می کنند، داستانِ وقایع دستخوش تناقضاتی می شود. و صحنه به جای آنکه به فضایی نمادین تبدیل شود به تدریج به عنوان میدانی از عملی واقعی نمایان می شود.
و در اینجاست که تعبیر دوم، بروز می یابد: خیال در عرف نمایش متجلی نیست بلکه خود، همان موضوع درام است. فرم نیست بلکه جوهره است. و کشمکشی که شخصیتها به صحنه می آورند عشق نیست (آنگونه که از عنوان فیلمی که درباره آن بحث می کنند بر می آید) حتی مرگ هم نیست (آنگونه که از نمایشنامه ای که آنها را در میان گرفته است بر می آید)، بلکه ناممکنیِ شخصیتهایی است که درون واقعیت یا خیالی مشترک مانده اند. یا همان ناممکنیِ تئاتر به عنوان فرم.
کشمکش لیلی و فرهاد میان عشق ورزیدن و عشق نورزیدن نیست، بلکه میان عشق ورزیدن و تظاهر به عشق نورزیدن است، میان عشق نورزدیدن و تظاهر به عشق ورزیدن، میان عشقی خیالی و عشقی پنهان است. و به همین شیوه، مرگ پایان نویسنده نیست بلکه تکمله اثرش است و بنابراین، آن نیز نادیده انگاشته شده، به تعویق افتاده و رانده شده باقی می ماند.
آرش عباسی با نمایشنامه اش نه تنها به یک حزن انگیزیِ ناممکن بلکه به مفهوم ناممکنی از درام حکم می دهد. و بنابراین با این عمل، کاملاً می توانیم بگوییم که در برابر مسیر کاملاً شخصی نویسنده برای نوشتن نمایشی در عصر پسا- دراماتیک قرار می گیریم. "نویسنده مرده است" متنی رئال و همزمان نا مانوس است که مکانیزم نمایشیِ تمام عیاری را معرفی می کند که نه تنها محبوس نمانده بلکه از معاصر بودن و تناقضاتش عبور کرده و از این چهار دیواری به بیرون تابیده است اما تنها به این دلیل ساده که این چهار دیواری دیگر وجود ندارد: و به این ترتیب از منتهای درام و عرفیاتش فراتر می رود.
و سرانجام، سطح وقایع است که بهر رو، همانگونه که از نمایشنامه ای مطلوب انتظار می رود، جایگاه خود را دارند و تنها و منحصراً از طریق دیالوگ پیش می روند. بازی در حد کشتاری بی رحمانه و همزمان کم بنیه، در عمل، تماشاگران را که از روی صحنه به آنها چشم دوخته شده و به عنوان شاهدانی در لباس همسایگان خانه فراخوانده می شوند درگیر می کند. این تماشاگران در ابتدا باور می کنند و سپس به همه چیز، حتی به نقش و موقعیت خودشان نیز به دیده تردید می نگرند.
آیا آنهایی که روی صحنه اند و به جای فریب دادن ما با جوهره تئاترشان، بخشهای مختلفِ هر از چندگاهی باورپذیر و به طور مرتب واژگونه ای را بازی می کنند و یکی پس از دیگری خود را معرفی می کنند بازیگرانند؟
و اگر خیال به جای اینکه به عنوان قانونی تئاترال به تائید برسد برملا شود، نقش ما تماشاگران چه خواهد بود؟ نمایشی که باور نشدن را تقاضا می کند، درامی مجبور به خود انکاری که از مرگ نویسنده رنج می برد، رساله ای درباب فنون بازیگری که در پایان، بازتاب خردمندانه ولو ظالمانه ای را درباره فنون زندگی هویدا می کند."
نمایش "نویسنده مرده است" همه روزه به جز شنبهها ساعت 21 در تالار شمس موسسه فارسی زبانان به روی صحنه است.
پایان پیام/
نظر شما