خبرگزاری شبستان: "اولا سن سه قلوها که خردسالان را شامل می شود، مستعد پذیرش امور موهوم یا سحر و جادوست و کارگردان این کارتون با زیرکی این زمان را برای القا به مخاطب انتخاب کرده است چه اینکه با افزایش سن کودکان تاثیر این امور کم رنگ شده و جنبه خرافات برای نوجوان پیدا می کند." این جملات بخشی از سخنان حجت الاسلام محمود رضا قاسمی، عضو هیئت علمی مؤسسه بهداشت معنوی، پژوهشگر غرب و عرفان های نوظهور و استاد حوزه و دانشگاه است که درباره کارتون سه قلوها که هم اکنون از شبکه پویا به نمایش درمی آید با شبستان در میان گذاشته است و مشروح آن از نظرتان می گذرد:
یکی از کارتون هایی که هم اکنون از شبکه پویا به نمایش در می آید، کارتون سه قلو هاست؛ با توجه به اینکه ساخت این داستان در فضایی کاملا غربی صورت گرفته، از چه ابعاد قابل نقد و بررسی است؟
ابتدا باید گفت مجموعۀ «سه قلوها» با نام اصلی "Les tres bessones" برای گروه سنی کودک تولید شده است. Roser Capdevila یک تصویرگر اسپانیایی است که در 1983 برای اولین بار داستان این مجموعه را خلق کرد. او این داستانها را بر اساس خاطرات سهقلوهای خودش که در 1969 به دنیا آمده بودند نوشت و خیلی زود مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت و به چندین زبان مختلف ترجمه شد. اما در سال 1985 یک شخصیت جدید به این داستانها اضافه شد که همان پیرزن قصهها یا جادوگر بیحوصله است.
سهقلوها، کوچولوهای بازیگوشی هستند که همیشه دست به کارهای اشتباه میزنند. پیرزن قصهها که از کارهای آنها بسیار عصبی میشود، برای اینکه آنها را متوجه اشتباهشان کند طلسمشان کرده و به سرزمین افسانهها میفرستد.
سهقلوها وارد داستانهای معروف و قدیمی دنیا شده و مجبور میشوند در موقعیتهای جدیدی که پیش میآید با مسائل روبهرو شوند. جادوگر برای اینکه تنبیهش بیشتر روی سهقلوها اثر بگذارد خودش نیز در نقش آدمهای مختلفِ داستان، وارد میشود و مسائل را برای آنها پیچیدهتر میکند، اما معمولاً با اشتباهاتش باعث میشود دوباره کارها به روی غلتک بیفتند! آنا یا آنی، با لباس آبی، هلنا یا نِلی با لباس سبز و ترِزا با لباس صورتی، خواهران سهقلوی بسیار باهوشی هستند که از فکرشان استفاده کرده و مشکلات پیش آمده را با همکاری یکدیگر به خوبی حل میکنند.
با این توصیف چه نکاتی در این کارتون قابل ملاحظه و تعمق است؟ و در قالب این برنامه چه خوراکی به روح کودکان ما خورانده می شود؟
اولا سن سه قلوها که خردسالان را شامل می شود، مستعد پذیرش امور موهوم یا سحر و جادوست و کارگردان این کارتون با زیرکی این زمان را برای القا به مخاطب انتخاب کرده است چه اینکه با افزایش سن کودکان تاثیر این امور کم رنگ شده و جنبه خرافات برای نوجوان پیدا می کند.
اینکه در این داستان جادوگر قصه همیشه مسبب خیر است و در واقع می خواهد کوچولوها را متوجه اشتباه شان کند! تا در زندگی آینده پخته تر شوند، نکته ای است که کارگردان روی آن صحه می گذارد، در حالی که دین الهی هیچ گاه برای رسیدن به خیر از وسیله غلط (در اینجا جادو) استفاده نمی کند.
در اینجا اشتباهات پیرزن جادوگر سبب می شود سه قلوها همیشه پیروز شوند یعنی جادوگر و سمبل هایش در هر صورت سبب عافیت و آسایش شدند خواسته یا ناخواسته.
نکته دیگر اینکه جادوگر همواره روسری بنفشی به سر دارد! در حالی که شخصیت های مهربان داستان همگی موی سرشان عریان است!
این چه مفهومی می تواند برای مخاطب داشته باشد؟
در اینجا روسری مشخصه ای برای افراد شرور و زشت شمرده می شود و در نهاد فرزندان روسری و حجاب نمادی از شرارت برایش تلقی می شود و بحث تداعی معانی در دوران جوانی در آینده خود را ظاهر خواهد کرد، آنجا که او حس تنفری نسبت به مقوله های پوششی سنتی پیدا می کند زیرا این مولفه پیرزنی زشت رو و شرور بوده است و عجیب اینکه هیچ دختر و زن مهربان و شرافت مندی در کارتون سه قلو ها روسری به سر ندارند حتی سه قلوهای بازیگوش و شیرین زبان در سرما کلاه بر سر می گذارند اما روسری به سر نمی کنند!
از سوی دیگر کلاه قیفی شکل جادوگر همراه با جغد شوم و بدیمن همراه است که علیرغم ادعای عموم در بدشگون بودن آنها، همواره کارهای او اتفاقات موفقیت آمیزی را برای بچه ها رقم می زند و این در واقع به معنای فرو ریختن باورهای سنتی و تبعیت نکردن از آن هاست، چه اینکه در این باورها یکسری مولفه ها ضد خدایی و نا مبارک تلقی شده اند در حالی که با به تصویر کشیدن اینها برای کودک این القائات فرو ریخته و حداقل چیزی که او بدان مبتلا می شود نوعی تکثرگرایی و تساهل و تسامح در امور دینی خواهد بود؛ او که کارکردهای این امور شر را در کودکی دیده است در بهترین حالت در بزرگسالی آنها را پس نزده و در کنار القائات سنتی خود باور خواهد داشت.
چه موارد دیگری می توان از خلال پخش این کارتون موشکافی و واکاوی کرد که به طور نامحسوس ذهن کودک را درگیر کرده و اساس باورهای او را تحت الشعاع قرار می دهد؟
اینکه اصولا خوشبختی در واقعیت میسر نیست و حتما باید به دنیای افسانه ها رفت که در اینجا این امر برعهده جادوگر است و آن دنیاست که حس شعف و شادی را به سه قلوها تزریق می کند اما این جادو در دوران نوجوانی برای رفتن به عالم افسانه ای دیگر می تواند هر چیزی که او را از دنیای کنونی جدا کند تلقی شود جایی که او حس کند از عالم پر از مشکلات جدا شده و با استفاده از موادی می تواند راه بین واقعیت و افسانه را بپیماید.
نکته دیگر اینکه جادوگر عینک بر چشم دارد او اهل بصیرت و روشن بینی تلقی می شود و به روز فکر می کند آنجا که او به جای سوار شدن بر جادوی کهنه و قدیمی جادوگران سوار بر یک طی دستی نظافت با برس پلاستیکی می شود و این نشان از همراهی او با دنیای کنونی است، پس او هنوز حرف دارد و قابل ستایش است از طرفی او نماد شر نیز هست، این دوگانگی در کودک مدت زیادی ادامه پیدا نمی کند و به وحدت می رسد یعنی شروری که صاحب بصیرت است! پس می توان شرورانه انجام داد اما با تحسین و روشن بینی!
سه قلوها نمادی از مثلث فکر، زبان و عمل در کودک است که این سه دست به دست یکدیگر باید بدهند تا شخصی خوب یا بد شود، فکر بد یا زبان بد یا عمل بد شخصیت بدی در پی دارد و برعکس فکر خوب و زبان خوب و رفتار خوب شخصیت خوب، در اینجا این مثلث کامل است یعنی همواره سرانجام خوبی برای سه قلوها رقم می خورد اما نکته در اینجاست که هدایت کننده این جریان خوب نیست و شخصیت منفی و شرور جادوگر است، در مبانی عمیق الهی هیچ گاه با وسیله بد خوبی رشد نمی کند و مثال آن واضح است جوانی که سیبی می دزدید تا به فقیری دهد! که نه تنها این عملش فایده ای ندارد بلکه خسارت نیز برایش در پی دارد.
پایان پیام/
نظر شما