تغییر موازنه قدرت جهانی/امام چه نگاهی به عدالت و آزادی داشتند؟

خبرگزاری شبستان: امام خمینی (ره) بر قدرت معنوی تاکید کرده و قدرت اساسی را قدرت نرم می دانند همان مساله ای که در هشت سال دفاع مقدس برگ برنده را در دست خود داشت و بر نظریات سخت افزاری قدرت پیروز شد.

خبرگزاری شبستان: "نظام سیاسی امام (ره) که تحت عنوان جمهوری اسلامی مطرح شد بر چند اصل اساسی استوار است از جمله آزادی و عدالت؛ یکی از شعارهای اساسی که موجب پیروزی انقلاب شد، شعار آزادی بود و آن بر مبانی انسان شناختی امام خمینی است که انسان را مختار می داند، آزادی او آزادی است که جهت گیری آن احیای ارزش های انسانی است نه هر آزادی که صرفا به شکوفایی قوای حیوانی ختم می شود." این جملات بخشی از سخنان حجت الاسلام مرتضی یوسفی راد، عضو هیئت علمى پژوهشکده علوم و اندیشه‏سیاسى ‏پژوهشگاه ‏علوم و فرهنگ‏اسلامی درباره مبانی اندیشه های فلسفی امام خمینی (ره) است که مشروح آن را در ذیل می خوانید:

 

امام خمینی (ره) به عنوان پایه گذار انقلاب اسلامی در قرن بیستم انقلاب خود را بر مبانی فلسفی خاصی استوار ساخته و توانستند از فلسفه و حکمت بهره وری مدنی و سیاسی نموده و فلسفه را مبنای یک نظریه مدنی و سیاسی و در عین حال آن را متعالی به حوزه عمل و سیاست کشانده و یک نظام سیاسی بر مبنای حکومت ولایت فقیه ارائه کنند؛ با این توصیف نوع نگاه ایشان به فلسفه از چه منظری قابل تبیین است؟
 ادعا آن است که امام خمینی (ره) نخستین بار از طریق حکمت و فلسفه الهی توانستند معنویت دینی را اولا به تاریخ ایران و ایران معاصر و ثانیا به دنیای اسلام و ثالثا به ملل جهان عرضه کرده و آن را پایه و اساس زندگی مدنی و سیاسی قرار می دهند در عین حالی که این نظم سیاسی و مدنی برگرفته از دین اسلام است. 

در این بحث با نظر به مبانی اندیشه های فلسفی امام(ره)، یک پایه ما در سنت یعنی سنت فلسفه و حکمت است و پایه دیگر در قرن بیستم است. قرنی که نه علم دینی و نه دین و نه فلسفه به معنای اسلامی آن اعتباری دارد.

مراد از فلسفه در اینجا به معنای علم و معرفت به آن چه هست و عمل به آن چیزی که شایسته عمل است، یا به عبارت دیگر برخی تعریف می کنند فلسفه و حکمت، گردیدن و تبدیل انسان به عالم عقلی است که نظیرش عالم عینی و اشیای خارجی است در این صورت چه در تعریف اول یا دوم، اجمالا فلسفه تنها علم به حقایق هستی نیست، بلکه هم علم و معرفت به حقایق است و هم تدبیر و سیاست زندگی مدنی و سیاسی تا آنکه ارزش ها حقیقی و معنوی محقق شده و از شرور و ضعف ها و نواقض آن کاسته شده و به خیرات آن افزوده شود. بنابراین فیلسوف کسی است که این دغدغه را دارد تا زندگی اجتماعی و مدنی و سیاسی نظیر عالم بالا که عالم خیرات است، تبدیل به خیرات شود تا از ضعف های آن کاسته شده و به رشد و توسعه و تعالی آن افزوده شود.

رویکرد امام (ره) به فلسفه کاملا متعالی است. ایشان این قابلیت را در فلسفه می بینند که از طریق آن آدمی در زندگی دنیوی خود با تمام ضعف و قوت های که این زندگی دارد، از طریق رویکرد متعالی و کمال خواهانه به فلسفه، استعدادهای متعالی او به شکوفایی رسیده و این شکوفایی در زندگی دنیوی ظهور و بروز نموده تا جامعه با ماهیت فاضله شکل گیرد. لذا برخی امام(ره) را در میان گرایش های سه گانه فلسفی متاثر از حکمت متعالیه می دانند. به عبارت دیگر ایشان از حکمت دغدغه عمل و تطبیق دریافت های نظری و متعالی در حوزه عمل و در زندگی سیاسی و مدنی در قرن بیستم دارند.

 

دغدغه های امام راحل در باره انسان قرن بیستم شامل چه چیزهایی بود؟

قرن بیستم چند ویزگی دارد؛ امام (ره)در این قرن دغدغه دارند چطور حکمت را به زندگی سیاسی و مدنی بکشانند این قرن قرن بی توجهی و بی معنایی به معنویت و معرفت های حِکَمی و حکمت الهی است و همین طور از سویی در این قرن شاهد انحطاط ارزش های اخلاقی در میان جوامع و ملل هستیم به طوری که برخی این قرن را، قرن افول ارزش های اخلاقی معرفی می دانند. امام(ره) در چنین شرایطی دغدغه دارند دریافت های خود را از حکمت به میان جامعه آورند. ایشان در حالی این دغدغه را دارند که هیچ گونه تمایل و اقبالی به نظریات مبتنی بر حکمت اسلامی و بر ارزش های اخلاقی در این قرن وجود ندارد.

اما باید دانست امام تولیدگر یک فلسفه خاص از زندگی و مدنیت و از سیاست هستند؛ زندگی در قرن بیستم از یک سو عاری از ارزش های اخلاقی است، از سوی دیگر امام قائل اند زندگی و انسان اعم از مادیت و معنویت است. سیاستی که ایشان معرفی می کنند کاملا الهی و متمایر با قرن بیستم است. امام به تولید فلسفه ای رسیده اند که ماهیت آن الهی و آمیخته با دین و پشتوانه دینی است لذا ایشان با چنین شأن و جایگاهی که دارند، به تولید نظریه سیاسی مدنی مبتنی بر حکمت متعالیه پرداخته و آن را ارائه می دهند. اینجاست که باید امام خمینی (ره) را یک نظریه پرداز سیاسی معرفی می کنیم. از سوی دیگر امام (ره) اکتفا نمی کنند به این که از زندگی و سیاست و دولت یک نگاه خاصی داشته باشند بلکه بر پایه این نظریه سیاسی مدنی به دنبال طراحی مهندسی یک نظام سیاسی تحت عنوان جمهوری اسلامی بر می آیند در این صورت ایشان معمار انقلاب می شوند چرا که نظام سیاسی خود را از طریق رخداد انقلاب پی می گیرند. لذا علاوه بر این که ایشان یک نظریه پرداز سیاسی است معمار انقلاب نیز هستند.

 

شما در صحبت های خود اشاره به اصول مبنایی و مولفه های نظام سیاسی مبتنی بر حکمت سیاسی امام(ره) کردید؛ در این خصوص توضیح بفرمایید.

بله، ابتدا باید دید این نظام سیاسی اسلامی که عنوان جمهوری اسلامی دارد بر چه پایه هایی استوار است. این نظام هم بر بنیان های انسان شناسانه است که در این بُعد رویکرد و نگاه ایشان کاملا متفاوت به انسان قرن بیستم که تک ساحتی و ماشینی است، بوده و انسان را انسانی طبیعی و فراطبیعی، حیوانی و انسانی و شیطانی و الهی توامان می بینند. همین طور امام نظام سیاسی خود را بر بنیان ارزش های فضیلت گرایانه و اخلاقی و بر کیفیت بخشیدن به روابط اخلاقی بنا می نهد.

مبانی سومی که بسیار مهم بوده و پایه اساسی جمهوری اسلامی قرار داده شده، پیوند دین و سیاست است؛ این در شرایطی اتفاق می افتد که قرن بیستم هیچ ارتباطی با دین و اجتماع برقرار نکرده و مخالف دخالت دین در شرایط اجتماعی است و امام(ره) دین را در خدمت سیاست قرار می دهند.

نظام سیاسی امام (ره) که تحت عنوان جمهوری اسلامی مطرح شد بر چند اصل اساسی استوار است از جمله آزادی و عدالت؛ یکی از شعارهای اساسی که موجب پیروزی انقلاب شد، شعار آزادی بود و آن بر مبانی انسان شناختی امام خمینی است که انسان را مختار می داند، آزادی او آزادی است که جهت گیری آن احیای ارزش های انسانی است نه هر آزادی که صرفا به شکوفایی قوای حیوانی  ختم می شود.

در این دیدگاه اساس این است که انسان در سایه شکوفایی استعدادها به کمالات غایی دست یابد؛ در عین حال امام (ره) در شرایطی بحث از آزادی را مطرح می کنند که بعضی با رویکرد سوسیالیستی سخن از عدالت دارند، امام بحث از عدالت را در مقابل عدالت مارکسیستی ارائه می کنند. امام خمینی نه افراط در آزادی نه تفریط در عدالت را طرح می کنند یعنی ایشان توازن و تعادلی میان آزادی عدالت برقرار می سازند.

نکته بعدی بحث از قدرت است؛ امام رویکرد خاصی به قدرت دارد و آن را وارد فضای نظریه هایی که قدرت را در داشتن اسلحه و سلاح های جمعی می دانند، نمی سازند؛ ایشان این معادله را تغییر داده و قدرت معنوی را به عنوان قدرت معرفی کرده و قدرت اساسی را قدرت نرم می دانند همان مساله ای که در هشت سال دفاع مقدس برگ برنده را در دست خود داشت و این نظریه غالب بر نظریه هایی شد که نگاه سخت افزاری به قدرت داشتند.

نکته بعدی توجه به مردم سالاری دینی است. در قرن بیستم با نظام مردم سالاری مواجه هستیم و حکومت ها بر پایه آن برای خود کسب مشروعیت می کنند اما واقیعت این است امام خمینی با نظام هایی روبه رو است که بر پایه دموکراسی و مردم سالاری در تفکر لیبرالیزم شکل گرفته و محقق شده و پایه های آن بر آزادی حیوانی و نسبت گرایی استوار شده است. ایشان این نوع نظام را نمی پذیرند لذا مبنای دیگر از رویکرد به مردم را قائل می شوند در عین اینکه آنها را سالار می دانند، ایشان خود را خدمتگذار مردم معرفی می کنند و در عین حال صورت و ساختار حکومت مردم سالار را اخذ کرده اما محتوای آن را مبتنی بر مبانی ارزش های دینی می دانند.

 

امام خمینی (ره) با اندیشه های فلسفی خود چه تاثیری بر جهان گذاشتند؟

امام(ره) در قرن بیستم از طریق بهره بری از حکمت متعالی درصدد تجدید حیات دینی انسان معاصر برآمده و خط بطلانی بر نظریه غیردینی و ضددینی نظریات حکومت های لیبرال و مارکسیست کشیدند. ایشان متاثر از مبانی کلامی خود، برائت جهانی از عقاید الحادی ایجاد کرده و دین را مایه سعادت بشر معرفی می کنند و از این طریق توانستند عصر جدید و قرن 21 را برخلاف رویکردی که در قرن بیستم به دین و ارزش های اخلاقی بود، رویکرد به دین و اخلاق را تغییر داده و اندیشمندان به حضور دین و اخلاق در عرصه اجتماعی و سیاست روی آوردند.
پایان پیام/

 

کد خبر 373568

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha