گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان: بارها در دعای کمیل این جملات را زمزمه کردهایم: «اللّهُمَ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَمَ، اللّهُمَ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ، اللّهُمَ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتِی تَحبِسُ الدُّعاء، اللّهُمَ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ الْبَلَاءَ؛ (1)
خدایا! بیامرز گناهانی را که پردههای عصمت را میدرد و آبروی انسان را میبرد، خدایا! بیامرز گناهانی را که بدبختیها را فرو میریزد، خدایا! ببخش گناهانی را که نعمتها را تغییر میدهد، خدایا! ببخش گناهانی را که دعای انسان را از اجابت حبس میکند و باز میدارد، خدایا! ببخش گناهانی را که بلاها را نازل میکند....
بارها و بارها نیز این پرسش برای ما مطرح شده که چرا گناهان، گرفتاری و بدبختی در پی دارند؟ کدام گناهان هستند که نعمتهای انسان را تغییر و باعث سلب آن میشوند؟ چه گناهانی مانع استجابت دعاهای انسانها میشود؟ و چه گناهانی باعث نزول بلاهایی چون سیل، زلزله، خشکسالی و... میشود؟
بشکل کلی می توان گفت که برخی گناهان عامل این بیچارگی هاست؛ اما جواب کامل به این سوالات نیاز به مطالعة آثار تمامی گناهان دارد، تا تأثیر یک یک آنها استخراج شود.
در روایتی از سید ساجدان، زینت عابدان، علی بن الحسین علیهالسلام به همه این پرسشها پاسخ داده شده است.
گناهانی که نعمت ها را تغییر میدهد
خداوند آنچه از نعمتها در زمین و آسمان است، برای بهرهبرداری انسان آفریده «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً؛ (2) او خدایی است که آنچه در زمین است، همه را برای شما (انسانها) آفرید.
علاوه بر آن، گاه نعمتهای ویژهای نیز به افراد عنایت میشود؛ ولی همین نعمتها ممکن است زمانی از انسان سلب شود، و راز سلب آن، نه بخاطر این است که خزانه الهی تمام شده باشد، چرا که خزانة الهی تمام شدنی نیست، و نه بخاطر بخل و امثال آن؛ چرا که ذات پاک او از هر عیب و نقصی مبرا میباشد؛ بلکه گناه و یا گناهانی از انسان صادر میشود که آن نعمتها را از انسان میگیرد و یا تغییر میدهد. حال باید دید که کدام گناهان است که نعمتها را تغییر میدهد و یا از انسان میگیرد.
روایت میکند محمد بن علی بن الحسین از احمد بن الحسن تا میرسد به ابی خالد کابلی و او میگوید: «سَمِعتُ زین العابدین علی بن الحسینعلیهالسلام یقول: الذُّنُوبُ الَّتِی تُغَیرُ النِّعَمَ...؛ از امام زین العابدینعلیهالسلام شنیدم که میفرمود: گناهانی که نعمتها را تغییر میدهد چهار گناه است که عبارتند از:
1. ظلم و ستم به مردم :
الْبَغْی عَلَى النَّاسِ؛ ظلم و ستم کردن بر مردم نعمتها را تغییر میدهد. مرحوم فیض کاشانی در تفسیر آیه 117 از سوره هود « وَ ما کانَ رَبُّکَ لِیهْلِکَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ»؛ پروردگارت قریهای را به خاطر ظلم هلاک نمیکند، در حالی که اهل آن مُصلِح هستند، میگوید: فَإِنَّ الْمُلْکَ یبْقَى مَعَ الکُفْرِ وَ لَا یبْقَى مَعَ الظُّلْمِ؛ (3) حکومت با کفر باقی میماند ولی با ظلم دوام نمیآورد.
خصوصاً ظلم در حق افرادی که پناهی جز خداوند ندارند؛ به سرعت برق آه مظلوم دامن ظالم را میگیرد و نعمتها را تغییر میدهد. (4) در این باره در تاریخ نمونههای فراوانی وجود دارد.
از امام هشتم علیه السلام نقل است که فرمود: أَ مَا رَأَیتَ مَا صَنَعَ اللَّهُ بِآلِ بَرْمَکَ وَ مَا انْتَقَمَ اللَّهُ لِأَبِی الْحَسَنِعلیهالسلام؛ (6) آیا ندیدی آنچه خدا با آل برمکیان انجام داد و انتقام موسی بن جعفرعلیهالسلام را گرفت؟»
برمکیان یکی از خاندان بانفوذ ایرانی بودند که توانستند به دستگاه خلافت عباسی راه یابند و شکوه و جلال خاصی به این خلافت ببخشند. یحیی برمکی و فرزندانش، فضل و جعفر، از معروفترین افراد این خانواده بودند که در دوره هارون الرشید قدرت و نعمت زیادی کسب کردند؛ امّا پس از چندی دوره نکبت و سقوط آنها فراهم شد تا آنجا که خانواده آنها به گدایی افتادند. از جمله عامل سلب نعمت از آنان ظلمی بود که آنها، خصوصاً یحیی در حق امام موسی بن جعفرعلیهماالسلام انجام داده، و زمینه شهادت او را توسط هارون فراهم کردند. (7)
یزید در سه سال حکومت خود سه ظلم بزرگ انجام داد: به شهادت رساندن امام حسینعلیهالسلام، قتل عام مردم مدینه و اهانت به ناموس آنان، و سنگ باران کردن خانه خدا؛ ولی نعمت سلطنت از او و نسلش گرفته شد و همة قاتلان امام حسینعلیهالسلام بعد از قیام مختار به سزای عمل خود رسیدند.
2. ترک عادت نیک
«الزَّوَالُ عَنِ الْعَادَةِ فِی الْخَیرِ؛ از دست دادن عادت به کار خیر و نیک». ترک عادتهای خوب مانند: خرج دادن برای امام حسینعلیهالسلام، کمک به فقرا، عادت به خواندن قرآن و دعا و نماز شب، ترک این عادات نیک - که به راحتی به دست نیامده است - نعمتها را از انسان میگیرد و یا تغییر میدهد.
داستانی از قرآن
باغی سرسبز در نزدیکی شهر بزرگ صنعای یمن در اختیار پیرمردی مؤمن قرار داشت. او به قدر نیاز از آن برمیگرفت و بقیه را طبق یک عادت حسنه به مستحقان و نیازمندان میداد؛ امّا هنگامی که از دنیا رفت، فرزندانش به این عادت حسنه ادامه ندادند و گفتند: ما خود به محصول این باغ سزاوارتریم؛ چرا که عیال و فرزندان ما بسیارند و ما نمیتوانیم مانند پدرمان به این عادت حسنه عمل کنیم. به این ترتیب تصمیم گرفتند تمام مستمندان را که هر سال از آن بهره میگرفتند، محروم سازند.
قرآن این داستان را در ضمن آیات 17 تا 33 سورة قلم آورده است که ترجمة آن این است: آنجا که میگوید: «ما آنها را آزمودیم، آن زمان که سوگند یاد کردند میوههای باغ را صبحگاهان و دور از انظار مستمندان بچینند و هیچ از آن استثنا نکنند و برای فقرا چیزی کنار نگذارند». در ادامه میفرماید: «به هنگام شب، در آن موقع که همه آنها در خواب بودند، عذاب و بلایی فراگیر از ناحیه پروردگارت به تمام باغ فرود آمد؛ در حالی که همه در خواب بودند آتش سوزان و صاعقهای مرگبار چنان بر آن مسلّط شد که آن باغ خُرّم و سرسبز همچون شب سیاه و ظلمانی گردید و جز مشتی از خاکستر از آن باقی نماند و هنگامی که آمدند برای چیدن میوهها در آغاز صبح یکدیگر را صدا زدند و گفتند: به سوی کشتزار و باغستان خود حرکت کنید، اگر میخواهید میوههای خود را بچینید. آنها به سوی باغشان حرکت کردند؛ در حالی که آهسته با هم سخن میگفتند که: مواظب باشید امروز حتی یک فقیر بر شما وارد نشود گویا فقرا بر اثر عادت نیک پدر ایشان در انتظار چنین روزی بودند. آنها صبحگاهان به قصد باغ و کشتزار خود با قدرت تمام بر منع مستمندان حرکت کردند و هنگامی که وارد باغ شدند و آن را دیدند، گفتند: ما راه را گم کردهایم! آری، همه چیز به طور کامل از دست ما رفته؛ بلکه ما محرومیم.
از داستان فوق بهخوبی استفاده میشود که برخی گناهان و ترک عادتهای خوب، روزی انسان را تغییر میدهد و یا قطع میکند.
از مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی نقل شده است که: «در تمام عمر خود، تنها یک روز نماز صبحم قضا شد، پسر بچهای داشتم، شب آن روز از دست رفت. سحرگاه مرا گفتند که این رنج فقدان را به علّت فوت نماز صبح مستحق شدهای. اینک اگر شبی، تهجد و نماز شبم ترک گردد [که عادت نیکی است] صبح آن شب، انتظار بلا و تغییر نعمتی میکشم.» (9)
3. ترک اختیار معروف
«و اصطناع المعروف؛ از دست دادن عمل معروف و شناخته شده نزد عقل و شرع». ممکن است مراد از ترک عادت اختیار معروف، عمل شناخته شده در نزد شرع باشد و شاید مقصود این است که امر به معروف نکند و خود نیز بدان عمل ننماید.
قرآن کریم نیز در آیاتی به این مطلب اشاره دارد که در هر جامعهای تا زمانی که گروهی از اندیشمندان متعهد و مسئول وجود دارند که در برابر مفاسد ساکت نمینشینند و به مبارزه برمیخیزند و رهبری فکری و مکتبی مردم را در اختیار دارند، این جامعه به تباهی و نابودی و زوال نعمت دچار نمیشود.
آنگاه که بیتفاوتی و سکوت در تمام سطوح جامعه حکم فرما شود و جامعه در برابر عوامل فساد بیتفاوت و بیدفاع مانَد و دیگران را از فساد نهی نکرده باشد، به دنبال آن نابودی و زوال نعمت حتمی است.
قرآن میفرماید: «فَلَوْ لاَ کَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیةٍ ینْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی الْأَرْضِ إِلَّا قَلِیلًا مِمَّنْ أَنْجَینا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِیهِ وَ کَانُوا مُجْرِمِینَ»؛ (10) «چرا در قرون و اقوام قبل از شما دانشمندان صاحب قدرتی نبودند که از فساد در زمین جلوگیری کنند؟ مگر اندکی از آنها که نجاتشان دادیم و آنان که ستم میکردند، از تنعّم و کامجویی پیروی کردند و گناهکار شدند و نابود گردیدند.»
در آیه از دانشمندان خواسته شده که برای حفظ خود و جامعه و باقی ماندن نعمتها باید امر به معروف و نهی از منکر نمایند.
و در آیه دیگر راز ملعون واقع شدن کافران از بنی اسرائیل را این میداند که مسئولیت اجتماعی برای خود قائل نبودند و یکدیگر را از کار خلاف نهی نمیکردند و حتی جمعی از نیکان آنها با سکوت و سازشکاری افراد گناهکار را عملاً تشویق میکردند.
«لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلى لِسانِ داووُدَ وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کَانُوا یعْتَدُونَ کَانُوا لاَ یتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یفْعَلُونَ»؛ (11) «آنها که از بنی اسرائیل کافر شدند، بر زبان داود و عیسی بن مریمعلیهاالسلام لعن و نفرین شدند؛ این بخاطر آن بود که گناه میکردند و تجاوز مینمودند. آنها از اعمال زشتی که انجام میدادند یکدیگر را نهی نمیکردند. چه بد کاری انجام میدادند!»
در تفسیر آیة فوق روایاتی وارد شده است که راهگشا و آموزنده است.
در حدیثی از پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله میخوانیم که فرمود: «لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَلَتأخذُنَّ السَفیهِ وَ لَتَأَطَّرِنَّهُ عَلَی الْحَقِّ اِطْراً، اَو لَیضْرَبُنَّ الله قُلُوبُ بَعْضِکُمْ عَلَی بَعْضِ وَ یلْعَنُهُمْ کَمَا لَعَنَهُمْ؛ (12) حتماً باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و دست افراد نادان را بگیرید و به سوی حق دعوت نمایید؛ والاّ خداوند قلوب شما را و شما را از رحمت خود دور میسازد. همانطور که آنها را از رحمت خویش دور ساخت.»
این حدیث بعنوان تفسیر آیه، هشداری است به جامعه امروز ما که در مقابل منکرات ساکت و آرام نباشند؛ وگرنه نعمتهایی چون صفای قلب و رحمت الهی از آنان نیز گرفته خواهد شد.
در حدیث دیگری از امام صادقعلیهالسلام نقل شده است که در تفسیر «کَانُوا لاَ یتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ» فرمودند: «أَمَّا اَنَّهُمْ لَمْ یکُونُوا یدْخُلُونَ مَدَاخِلَهُمْ وَ لَا یجْلِسُونَ مَجَالِسَهُمْ وَ لَکِنْ کَانُوا إِذَا لَقُوهُمْ ضَحَکُوا فِی وُجُوهِهِمْ وَ أَنَسُوا بِهِمْ؛ (13) این دسته که خداوند از آنها مذمت کرده هرگز در کارها و مجالس گناهکاران شرکت نداشتند؛ بلکه فقط هنگامی که آنها را ملاقات میکردند، در صورت آنان میخندیدند و با آنها مأنوس بودند.»
پس یک لبخند به گناهکار نیز شرکت در جرم اوست و زمینه زوال نعمت را فراهم میکند.
4. کفران نعمت
«وَ کُفْرَانُ النِّعَمِ؛ کفران نعمت نمودن.» خداوند نعمتهای بیشماری به ما داده است. از نعمت بعثت و امامت گرفته تا نعمتهای عادی و معمولی همچون: سلامتی، عقل و انواع خوردنیها و پوشیدنیها. کفران این نعمتها نیز تغییر نعمت و یا زوال آن را به دنبال دارد.
بر باد رفتن یک تمدن بر اثر کفران
قومی به نام «سبأ» در یمن بودند که با استفاده از شرایط خاص مکانی و چگونگی کوههای اطراف آن منطقه و هوش سرشار خدادادی توانستند سیلابها را در پشت سدّی نیرومند متمرکز کنند و به وسیلة آن، کشور را بسیار آباد بسازند و سرزمینهای وسیع و گستردهای را زیر کشت درآورند و باغات بسیاری به وجود آوردند؛ ولی بر اثر کفران آنها سیلی ویرانگر آمد و سدّ و باغات را نابود کرد.
خداوند در آیاتی از سوره سبأ به این ماجرا اشاره میکند (14) که ما به ترجمة آن اکتفا میکنیم: «برای قوم سبأ در محل سکونتشان نشانهای از قدرت الهی بود. دو باغ عظیم و گسترده از راست و چپ با میوههای فراوان. به آنها گفتیم از روزی پروردگارتان بخورید و شکر او را بهجا آورید، شهری است پاک و پاکیزه و پروردگاری آمرزنده و مهربان؛ اما آنها از خدا رویگردان شدند، و ما سیل ویرانگر را بر آنها فرستادیم و دو باغ پربرکت شان را به دو باغ بیارزش با میوههای تلخ و درختان شوره گز و اندکی درخت سدر مبدل ساختیم.»
«ذَلِکَ جَزَیناهُمْ بِما کَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِی إِلَّا الْکَفُورَ»؛ (15) «این را بهخاطر کفرشان به آنها جزا دادیم و آیا جز کفران کننده را را به چنین مجازاتی کیفر میدهیم؟»
این آیات بهخوبی نشان میدهد که کفران نعمت باعث تغییر نعمتها میشود. از این نمونهها در تاریخ فراوان میتوان یافت که مردمی بر اثر کفران نعمت، نعمتها را از دست دادهاند.
5. شکر نعمت نکردن
«وَ تَرْکُ الشُّکْرِ؛ ترک شکر نعمت.» این هم از گناهانی است که نعمتها را تغییر میدهد. برترین شکر آن است که انسان نعمت را در مسیر خودش به کار ببرد (16) و ترک آن به این است که در غیر مسیر صحیح استفاده کند؛ مثلاً: جوانی را در مسیر گناه و فساد، مال را در مسیر حرام و لهو ولعب و... به کار برد.
قرآن میفرماید: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ»؛ (17) «اگر سپاسگزار باشید بر نعمتهای شما میافزاییم، و اگر کفر و کفران ورزیدید نعمتها را میگیرم و بهراستی عذاب من سخت است.»
«اصمعی» وزیر هارون الرشید که برای صید رفته بود، و در تعقیب صید از قافله عقب مانده و راه گم کرده بود، میگوید: «در این حال، خیمهای در وسط بیابان دیدم، تشنه بودم، هوا خیلی گرم بود. گفتم به این خیمه بروم تا استراحت کنم، بعداً به قافله برسم.» وی که وزیر تقریباً نصف جهان آن روز بود، میگوید: «وقتی به طرفِ خیمه رفتم، زن جوانِ با جمالی را دیدم که درون خیمه است. تا چشمش به من افتاد، سلام کرد و گفت: «بفرمایید داخل!» به او گفتم: «به من مقداری آب بده تا بنوشم». رنگش تغییر کرد و گفت: «از شوهرم اجازه ندارم تا به تو آب دهم؛ ولی مقداری شیر که نهار من است، به تو میدهم».
اصمعی میگوید: «شیر را خوردم، ناگاه دیدم یک مرد سیاهی از دور رسید. زن گفت: شوهرم آمد. آبی را که به من نداده بود با آن دست و پا و صورت آن مرد را شست و به داخل خیمه برد. دیدم مرد بداخلاقی است و به من اعتنایی نکرد و من هم از خیمه خارج شدم. زن مرا مشایعت کرد. من به او گفتم: «حیف است تو با این جوانی و جمال دل بسته این پیرمرد سیاه باشی.»
رنگش پرید و گفت: «ای اصمعی! از تو انتظار نداشتم محبّت شوهرم را از دلم بیرون ببری. میدانی چرا با شوهرم چنین برخورد میکنم؟ چون از پیامبر اکرم صلاللهعلیهوآله نقل کرده اند که فرمود: «الْإِیمَانُ نِصْفَانِ: نِصْفٌ فِی الصَّبْرِ وَ نِصْفٌ فِی الشُّکْرِ؛ (18) ایمان دو نیمه دارد، نصفش بردباری و نصف دیگرش شکر است.» من بخاطر جمال و جوانیام باید از خدا تشکر کنم و شکرش این است که با این شوهر بسازم؛ برای اینکه ایمانم کامل شود، بر بداخلاقی او صبر میکنم و دنیا گذشتنی است؛ میخواهم از دنیا با ایمان کامل بروم.» (19)
حضرت سجادعلیه السلام در ادامه به این آیة قرآن استناد نموده است که: قال اللهُ تعالی: «إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»؛ (20) «خداوند متعال نعمتهای خود را تغییر نمیدهد، مگر آنکه مردم [بر اثر اعمال و رفتار و اندیشه ناسالم] در خود تغییر بوجود آورند.» (21)
استاد مطهری در ذیل آیة: «الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ... وَ اخْشَوْنَ» میگوید: «فَلا تَخْشَوْهُمْ» دیگر از ناحیه آنها بیمی نداشته باشید « وَ اخْشَون» از من بترسید. بعد از این که دینتان از بین برود یا ضعیف شود، و هر چه که بر سرتان بیاید، باید از من بترسید.
از من بترسید یعنی چه؟ مگر خدا دشمن دین خودش است؟ نه! این آیه همان مطلبی را میگوید که در آیات زیادی از قرآن به صورت یک اصل اساسی هست، راجع به نعمتهایی که خداوند بر بندهاش تمام میکند، میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لاَ یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (22) یا «ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یکُ مُغَیراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (23) مضمون این است: خداوند هر نعمتی را که بر قومی ارزانی بدارد، آن نعمت را از آنها نمیگیرد، مگر وقتی که آن مردم خودشان را از قابلیت بیندازند؛ یعنی مگر اینکه آن مردم خودشان به دست خودشان بخواهند آن نعمت را زایل کنند. این مطلب اساساً یک اصل اساسی در قرآن مجید است.» (24)
مفسران میگویند: جملة «إِنَّ اللَّهَ لاَ یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ...» که در دو مورد از قرآن با تفاوت مختصری آمده است، یک قانون کلی و عمومی را بیان میکند؛ قانونی سرنوشت ساز و حرکت آفرین و هشدار دهنده!
این قانون که یکی از پایههای اساسی جهانبینی و جامعهشناسی در اسلام است، به ما میگوید: مقدرات شما قبل از هر چیز و هر کس در دست خود شما است، و هرگونه تغییر و دگرگونی در خوشبختی و بدبختی اقوام در درجة اوّل به خود آنها بازگشت میکند، شانس و طالع و اقبال و تصادف و تأثیر اوضاع فلکی و مانند اینها هیچکدام پایه ندارد، آنچه اساس و پایه است این است که ملّتی خود بخواهد سربلند و سرفراز و پیروز و پیشرو باشد، و یا بر عکس، خودش تن به ذلّت و زبونی و شکست در دهد، حتی لطف خداوند یا مجازات او، بیمقدّمه، امان هیچ ملّتی را نخواهد گرفت؛ بلکه این اراده و خواست ملّتها و تغییرات درونی آنهاست که آنها را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خدا میسازد.» (25)
آنچه گفته شد برخی از گناهانی بود که نعمتها را تغییر میدهد که عبارت بود از: ظلم و ستم، ترک عادت نیک، ترک امر به معروف و نهی از منکر، کفران نعمت و شکر نکردن نعمتها.
پینوشـــــــــــــتها:
(1). مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 102، دعای کمیل.
(2). محمد حسین صغیر اصفهانی.
(3). بقره/ 29.
(4). تفسیر الصافی، فیض کاشانی، مکتبة الصدر، تهران، چاپ سوم، 1415،ج2، ص477.
(5). اصول کافی، کلینی، بیروت، دارالصعب و التعارف، ج 2، ص 331، ح 5.
(6). اصول کافی، ج 2، ص 224 (چاپ اسلامیه، 1365).
(7). چهارده معصومعلیهمالسلام، استاد حسین مظاهری، کانون پرورش فکری، تهران، دوم، 1364، ص111.
(8). قلم/ 17 - 33؛ ر. ک: تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1370، ج 24، ص 394 - 39.
(9). نشان از بینشانها، علی مقدادی اصفهانی، جمهوری، تهران، 1376، ص 31.
(10). هود/ 116 و 117.
(11). مائده/ 79 - 80.
(12). مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، تهران، ناصر خسرو، سوم، 1372، ج 3، ص 357.
(13). تفسیر نور الثقلین، عبد علی حویزی، قم، اسماعیلیان، چهارم، 1415، ج 1، ص 661.
(14). «لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیةٌ جَنَّتانِ عَنْ یمِینٍ وَ شِمالٍ کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَیهِمْ سَیلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیهِمْ جَنَّتَینِ ذَواتَی أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ ذلِکَ جَزَیناهُمْ بِما کَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِی إِلَّا الْکَفُورَ»؛ سبأ/ 15 - 17.
(15). سبأ/ 12 - 14، الهام گرفته شده از تفسیر نمونه، همان، ج 18، ص 55 - 59.
(16). المفردات، راغب اصفهانی، تهران، دفتر نشر الکتاب، 1404 ق، دوم، ص 265.
(17). ابراهیم/ 7.
(18). بحار الانوار، مؤسسة الوفاء، لبنان، 1404 ق، ج74، ص154.
(19). جهاد با نفس، استاد حسین مظاهری، کانون پرورش فکری کودکان و...، ج 1 و 2، ص 113؛ گنجینه معارف، محمد رحمتی، صبح پیروزی، سوم، 1385، ص580، با تلخیص.
(20). رعد/ 11.
(21). وسائل الشیعه، حر عاملی، دار احیاء التراث العربی، بی تا، 20 جلدی، ج 11، ص 519، ح 8، (آدرس کل پنج بخش از 1 تا شماره 5).
(22). رعد/ 11.
(23). انفال/ 53.
(24). امامت و رهبری، مرتضی مطهری، قم، صدرا، سوم، 1362، ص 133.
(25). تفسیر نمونه، ج 10، ص 145.
منبع: یاسین مدیا
پایان پیام/
نظر شما