به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری شبستان، حضرت امام خمینی (ره) بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی به عنوان رهبر یک حکومت جمهوری همواره بر تحزب گرایی پس از انقلاب اسلامی تاکید داشتند.
بنابراین گزارش، امام خمینی هیچ گروه یا حزبی را بواسطه داشتن عقیده یا مرام خاصی، مورد عتاب و مخالفت قرار نداده اند و صرفاً وقتی که فعالیت آنان از حالت اظهار عقیده خارج می شده و دست به اسلحه می برده اند، ممنوع می کرده است. امام در این رابطه و در جمع علما و روحانیون در اردیبهشت سال 1360 فرمودند:
«شما الآن می بینید که بعض احزابی که انحرافی هستند و ما آنها را جزء مسلمین هم حساب نمی کنیم، مع ذلک، چون بنای قیام مسلحانه ندارند و فقط صحبتهای سیاسی دارند، هم آزادند و هم نشریه دارند به طور آزاد... ما البته میل داریم که همة گروهها و همة احزاب به اسلام برگردند و راه مستقیم اسلام را پیش بگیرند و همه مسلم بشوند. بر فرض اینکه نشدند، مادامی که آنها با ما جنگی ندارند... و در مقابل اسلام قیام مسلحانه نکرده اند، به طور آزاد دارند عمل می کنند و به طور آزاد حرفهای خودشان را دارند می زنند.» (همان، ج 14، ص 343)
و در جای دیگر فرمودند:
«ما به شما بگوییم نه حزب توده را به واسطه حزب توده بودنش و نه بهایی را به واسطه بهایی بودنش این محاکم ما محاکمه کردند و حکم به حبس دادند. اینها مسائل دارند، حزب توده را خودشان آمدند همه حرفهایشان را زدند و سابقه دارند اینها» (همان، ج 17، ص 460)
در این مقطع زمانی، امام با توجه به بینش مذهبی خود احزاب را به دو دسته تقسیم می کند احزاب الهی و احزاب غیرالهی و برای هر دسته هم آثاری را برمی شمارند. امام تأکید می کند. «از اول عالم تا حال، دو حزب بوده است: یکی حزب الهی و یکی حزب غیرالهی و شیطانی. و آثار هر یک هم جدا بوده است.» (همان، ج 17، ص 191)
مشخصه احزاب الهی این است که مقصدش خدا است و به سوی خدا و در راه مستقیم حرکت می کند. این احزاب مردم را به سمت خود دعوت نمی کنند بلکه انسانها را به سمت خداوند فرامی خوانند. مشخصة احزاب غیرالهی و شیطانی هم این است که مردم را دعوت به خود و به طبیعت و نه خدا می کنند. این احزاب از اول تاکنون وجود داشته اند. امام حزب رستاخیز را نمونه ای از یک حزب شیطانی می داند.
امام معتقد است که راه مشخص است و با اندکی دقت می توان این دو حزب را از هم تمیز داد.
بعد از پیروزی انقلاب تذکرات امام در مورد وحدت و عدم اختلاف بین گروههای سیاسی نتیجه بخش نبود و هر روز گروه و حزب تازه ای سر بر می آورد و با اقدامات خود باعث تفرقه در بین مردم و آشوب در کشور می شد
با وجود تمام ضربه هایی که از اعمال احزاب و گروهها بر پیکر انقلاب وارد آمده بود باز هم امام برای فعالیت آنها راه را بازگذاشت داد، البته گاهی هم حجابها مانع می شود که انسان بتواند درست تشخیص بدهد. ولی انسان می تواند این حجابها را بدرد و از ورای آنها، حزب الهی را انتخاب کند. از دیدگاه امام، حزب الله، در نهایت غالب می شود و حزبهای دیگر بر فرض هم که مدتی دوام بیاورند، از بین خواهند رفت.
در نهایت مجموعه تحولات از سال 1359 به بعد و جنگ و آشوبها و اغتشاشهایی که به وسیلة احزاب و گروههای سیاسی گوناگون بروز کرده بود که مهمترین آنها نیز قیام مسلحانه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و قیامهای انحرافی در کردستان و ترکمن صحرا بود، حکومت جمهوری اسلامی را در وضعی قرار داد که بهترین چاره برای جلوگیری از اغتشاشات و ناامنی های بیشتر و علاج ناامنی های موجود را در جلوگیری از فعالیت احزابی چند دانست.
این موضوع ـ یعنی رکود یا توقف فعالیت ـ دامنگیر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب جمهوری اسلامی هم شد. حزبی که امام در اوایل تشکیلش در تأیید آن گفته بود:
«شما مقایسه بکنید این جمهوری اسلامی را در زمان ما، مقایسه بکنید این سران جمهوری اسلامی در کشور ما و این حزب جمهوری اسلامی در کشور ما [را] مقایسه بکنید با هر کشوری که می خواهید انتخاب کنید... من نمی خواهم بگویم که ما نقیصه نداریم. الی ماشاالله نقیصه داریم والی ماشاالله ما هواهای نفسانی داریم، لکن به مقایسه ما می خواهیم حساب کنیم. نه اینکه صد در صد جمهوری اسلامی الآن آن خطی را که انبیا می خواستند، طی می کند، یا حزب جمهوری اسلامی... لکن مدعی این هستیم که یک نسیم روحانی از جانب خدای تبارک و تعالی به این کشور وزیده است، ... و به واسطه همین نسیم روح بخشی که با عنایت حق تعالی در این کشور وزیده است، این کشور را رو به اسلام و آمال انبیا دارد سوق می دهد.» (همان، ج 16، ص 163)
با تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران و فروپاشی قطعی نظام سابق و اضمحلال طرفداران سلطنت و با تقویت نظام جمهوری اسلامی ایران در برابر ضدانقلابیان و بیگانگان، امام بار دیگر به احزاب روی خوش نشان داد و در حد محدودی فعالیت گروه های مختلف را پذیرفت چرا که دیگر جدا شدن گروهها از یکدیگر، موجودیت نظام را تهدید نمی کرد و از طرفی هم کسانی که در کشور دست به تأسیس حزب می زدند، از موافقان نظام بودند که احتمالاً دیدگاههای متفاوتی با یکدیگر در مسائل جزئی داشته وگرنه کلیت نظام و اصول آن از طرف همة این گروههای سیاسی پذیرفته شده بود. در این رابطه، در سال 67، پیشنهاد انشعاب در بزرگترین تشکل سیاسی روحانی کشور ـ جامعه روحانیت مبارز ـ به امام داده شده که امام با این پیشنهاد موافقت کرد و فرمود:
«البته دو تفکر هست، باید هم باشد. دو رأی هست، باید هم باشد. سلیقه های مختلف باید باشد، لکن سلیقه های مختلف اسباب این نمی شود که انسان با هم خوب نباشد. من عرض کردم مثل طلبه ها که با هم مباحثه می کنند. آن وقتی که مباحثه می کردند جاروجنجال جوری بود که انسان خیال می کرد دشمن هم هستند، وقتی مباحثه تمام می شد می نشستند به دوستی کردن و انس» (همان، ج 21، ص 47)
در ادامه امام می گوید که اصولاً اگر در ملتی اختلاف سلیقه وجود نداشته باشد، نقص و کمبودی وجود دارد چرا که وجود اختلاف دیدگاه و سلیقه در جامعه، امری طبیعی است منتهی این اختلاف رأی باید دوستانه باشد و به دشمنی نکشد:
«اگر در یک ملتی اختلاف سلیقه نباشد، این ناقص است. اگر در یک مجلسی اختلاف نباشد، این مجلس ناقصی است. اختلاف باید باشد، اختلاف سلیقه، اختلاف رأی، مباحثه، جار و جنجال اینها باید باشد، لکن نتیجه این نباشد که ما دو دسته، بشویم دشمن هم. باید دو دسته باشیم در عین حالی که اختلاف داریم، دوست هم باشیم.» (همان، ج 21، ص 47)
البته این موضع آنی امام نبود. پیشتر هم دیده بودیم که امام در مخالفت با احزاب و گروهها عقیدة آنها را ملاک قرار داده بود. حتی در اوج مخالفت امام با حزب گرایی یعنی در سال 1361 هم امام بر این موضع خود پای می فشردند. امام در دی ماه 1361 فرمودند:
«این طور نیست که حزب بد باشد یا هر حزبی خوب باشد، میزان ایدة حزب است» (همان، ج 17، ص 93)
پایان پیام/
نظر شما