امام پیش از آنکه گوینده خصال نیک باشد، عامل بدان ها بود

خبرگزاری شبستان: یکى از خادمان امام مرتکب عملى شد که بر وى مجازات‏ لازم بود.امام دستور داد او را حد بزنند. خادم گفت: مولاى من « وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ »

گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان: روزى یک اعرابى نزد امام حسین(ع)آمد و عرض کرد: اى فرزند رسول خداصلى‌الله‌علیه‌وآله من پرداخت دیه ‏اى کامل را ضمانت کرده‏ ام امّا از اداى آن ‏ناتوانم. با خود گفتم که از بزرگوارترین مردم، آن را تقاضا می‏کنم و از خاندان رسول اللَّه(ص) کسى را بزرگوارتر و بخشنده ‏تر نیافتم.
پس امام به وى فرمود: اى برادر عرب از تو سه پرسش مى‏کنم ‏اگر یکى از آنها را پاسخ گفتى ثلث آن دیه را به تو میدهم و اگر دو پرسش ‏را جواب دادى دو ثلث آن را به تو مى‏پردازم و اگر هر سه پرسش را پاسخ‏ گفتى تمام مالى را که مى‏خواهى به تو مى‏دهم.  اعرابى عرض کرد:آیا کسى مانند تو که اهل علم و شرف است از چون‏ منى مى‏خواهد بپرسد؟  حضرت فرمود:آرى. از جدّم رسول خدا صلى‌الله‌علیه‌وآله شنیدم که مى‏فرمود.معروف به اندازه معرفت است.
اعرابى عرض کرد:آنچه مى‏خواهى بپرس اگر پاسخ دادم (که هیچ) و گرنه جواب آنها را از تو فرا خواهم گرفت. و لا قوة الا باللَّه.
امام علیه السلام پرسید: برترین اعمال چیست؟
اعرابى گفت: ایمان به خدا.
حضرت سؤال کرد: راه رهایى از نیستى و نابودى چیست؟
اعراى گفت: اعتماد به خداوند.
امام حسین (ع) پرسید : زینت دهنده انسان چیست؟
اعرابى گفت : علم همراه با حلم.
امام پرسید : اگر این نشد؟
اعرابى گفت: مال همراه با مروّت.
حضرت پرسید: اگر این نشد؟
اعرابى گفت: فقر همراه با صبر.
حضرت پرسید: اگر این نشد؟
اعرابى گفت: در این صورت صاعقه‏اى از آسمان بر او فرود آید و بسوزاندش که او سزاوار آن است.
آنگاه امام حسین ‏علیه السلام خندید و کیسه‏اى که در آن هزار دینار بود، به او داد و انگشترى خود را که نگین آن به دویست درهم مى‏ارزید، بدو بخشید و فرمود:این طلا را به طلبکارانت بده و انگشترى رابه مصرف خود برسان.  اعرابى تمام آنها را گرفت و گفت: خدا داناتر است که رسالتش را در کجا نهد.(1)

 

انس بن مالک گوید: پیش امام حسین ‏علیه السلام بودم که کنیز آن‏حضرت ‏داخل شد و در حالى که دسته ‏اى گل براى آن‏ حضرت آورده بود، به وى‏ سلام داد. امام به او فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم.
عرض کردم: او به شما با دسته‏اى گل سلام کرد. این امر براى آن کنیز چندان مهم نبود که آزادش کردىد؟!
فرمود: خداوند ما را چنین ادب آموخته است. او فرمود: چون به‏شما تحیّت فرستادند شما نیز تحیّتى بهتر از آن یا همانند آن بفرستید. بهتر از تحیّت این زن، آزاد کردنش بود.(2)

پیش از آنکه گوینده خصال نیک باشد، عامل بدان ها بود

این صفت در حقیقت به مثابه شاخه‏اى از صفات پسندیده بخشش ‏و کرم آن‏حضرت است. زیرا هر گاه نفس به بلنداى صفات پاک و والا برسد نسبت به دیگران مهر مى‏ورزد همچنان که ابر بر زمین و خورشید بردیگر ستارگان مهربانى و محبّت مى‏بخشد.
پس از ماجراى عاشورا، بر شانه آن‏ حضرت زخمى عمیق مشاهده‏کردند. به نظر مى‏رسید که این زخم در اثر ضربت چند شمشیر بر شانه ‏آن‏ حضرت پیدا شده است. کسانى که این زخم را دیدند دریافتند که این، زخمى عادى نیست. از امام سجادعلیه السلام در این باره پرسش کردند. آن‏حضرت ‏پاسخ داد:این زخم دراثر حمل توبره‏اى بود که حسین ‏علیه السلام آن را بردوش مى‏گرفت و به منزل بیوه زنان و یتیمان و بیچارگان مى‏برد.(3)
آن‏حضرت براى ترغیب مردم به جود و سخاوت این اشعار رامى‏خواند:چون دنیا به تو بخشید تو نیز همه آن را پیش از آنکه از بین برود، بر مردم ببخش. بخشش، نابود کننده آن نعمت هاى رسیده نیست و بخل نمى‏تواند آن نعمتهاى از دست رفته را نگاه دارد.
در حقیقت او پیش از آنکه گوینده خصال نیک باشد، عامل بدان هابود.

 

ما شیعیان بر این باوریم که ائمه معصوم ‏علیهم السلام به قلّه همه کمالات ‏انسانى رسیده و در رسیدن به هر کمالى از همگان گوى سبقت ربوده بودند.امّا شرایط خاصّ‏ اجتماعى که هر یک از ائمه‏ علیهم السلام در آن به سر مى‏برده‏اند، موجب مى‏شده تا صفتى مخصوص به همان اوضاع و شرایط در آن نمود بیشترى پیدا کند.
بنابر این مى‏توان گفت که هر کدام از آنان صفتى متفاوت‏از دیگرى داشته‏اند. صفت برجسته امام حسین‏علیه السلام، که وى را از دیگر ائمه متمایز ساخته، همانا شجاعت و دلاورى آن‏حضرت است.


هر گاه انسان واقعه کربلا را با آن صحنه‏هاى شگفت انگیز به خاطرمى‏آورد صحنه‏هایى که در آنها خون با اشک و بردبارى با مروّت و همدلى‏با فداکارى آمیخته بود، چهره قهرمان یکى از دلیر مردان این میدان یعنى‏حسین بن على‏علیه السلام در شکوهمندترین و درخشانترین شکل خود نمایان‏مى‏شود به گونه‏اى که اگر از توانایی‌هاى جنگى آن ‏حضرت که آن را دست به‏دست و سینه به سینه از پدران خویش به ارث برده بود آگاهى نداشتیم و یاآنکه در این باره مدارک و اسناد قطعى تاریخى در دست نبود و اگر براین باور و اعتقاد نبودیم که رهبران معنوى مى‏بایست آیت خلقت ‏و معجزه خداوند باشند، چه بسا در بسیارى از حقایق ثابتى که عقل و اندیشه و ضمیر ما در برابر آنها سر تعظیم فرود آورده، گرفتار گمان‏ و تردید مى‏شدیم.

شکیبایى آن است که در سخت ترین شرایط بر اعصاب خود مسلّط باشی
امام حسین‏علیه السلام در واقعه عاشورا در هر مناسبتى به میدان نبرد گام‏ مى‏نهاد و در میان تاخت و تاز اسبان براى یافتن جسد صحابى یا هاشمى‏که شهید شده بود به جستجوى مى‏پرداخت. و چه بسا تا رسیدن بر سر جسد یاران خود درگیری‌هاى بس خونین میان او و دشمنانش در مى‏گرفت.
هر یک از این درگیری‌ها و نبردها، خود یورشى بى همتا و دشوار محسوب مى‏شد. مصیبت، خود از نیروى انسان و اراده او مى‏کاهد. گرسنگى وتشنگى او را فرسوده و ضعیف مى‏کند و توان او را کاهش مى‏دهدو گرماى شدید خود عامل دیگرى است که تلاش بیشترى از وى مى‏طلبد.


شکیبایى آن است که انسان در سخت ترین شرایط بر اعصاب خود مسلّط باشد. بى‏گمان امام در روز عاشورا در دشوارترین وسخت‏ترین ‏حالتى بوده که انسان در برابر ظلم و ستم پایدارى کرده است. امّا با این ‏همه آن‏حضرت شکیبایى ورزید، آن گونه که حتّى فرشتگان آسمانى از مقاومت دلیرانه و قدرت اراده و عزم پولادین وى به شگفت آمدند.


تمام این موارد، در روز عاشورا براى امام حسین(ع) به وجود آمده بود. امّابا این حال او نیم زرهى در برکرده بود و با یورش‌هاى شجاعانه خویش بردشمن درنده خوى مى‏تاخت. همچون صاعقه‏اى بود که چون فرود مى‏آمد،دلاوران سپاه دشمن را مانند برگ درخت، در اطراف خود به خاک‏وخون مى‏نشاند.
یکى از کسانى که در صحنه عاشورا حضور داشت، مى‏گفت:هیچ کس را دلیرتر از حسین (ع) ندیدم. چون یورش مى‏آورد، دشمنان‏ مانند حیوان ضعیفى که از پیش روى شیر مى‏گریزد، از مقابل او مى‏گریختند. بعلاوه اینکه فصیح‏تر از ایشان کسى وجود نداشت.  عقاد در این باره مى‏نویسد: در میان نوع انسان هیچ کس دلدارتر ازحسین‏علیه السلام در روز عاشورا یافت نمى‏شود."(4)

 

شکیبایى آن است که انسان در سخت ترین شرایط بر اعصاب خود مسلّط باشد. بى‏گمان امام در روز عاشورا در دشوارترین وسخت‏ترین ‏حالتى بوده که انسان در برابر ظلم و ستم پایدارى کرده است. امّا با این ‏همه آن‏حضرت شکیبایى ورزید، آن گونه که حتّى فرشتگان آسمانى از مقاومت دلیرانه و قدرت اراده و عزم پولادین وى به شگفت آمدند.
یکى از خادمان آن‏حضرت مرتکب عملى شد که بر وى مجازات‏ لازم بود. امام دستور داد او را حد بزنند. خادم گفت: مولاى من(وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ )(و آنهایى که خشم و غضب خود فرو نشانند) امام ‏فرمود: رهایش کنید. خادم گفت: (وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ) (و از بدى مردم‏ در گذرند) امام فرمود: از تو گذشتم. خادم گفت:
(وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ)(و خداوند نیکو کاران را دوست مى‏دارد) امام فرمود: تو در راه خدا آزادى و دو برابر مبلغى که پیش از این به تو مى‏دادم، به تو خواهم داد.(5)

پی‌نوشت‌ها:
1 – اعیان الشیعه - سیّد محسن امین، ص‏40 - 29.
2 - أبوالشهداء - عباس محمود عقّاد.
3 - اعیان الشیعة، ج‏4، ص‏132.
4 - أبوالشهداء - عباس محمود عقّاد، ص‏46.
5 - الفصول المهمّة، ص‏159.
منبع: هدایتگران راه نور؛ زندگانى امام حسین ‏علیه السلام از آیة الله سید محمد تقى مدرسى؛
پایان پیام/
 

کد خبر 372511

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha