عبدالله بیچرانلو، سرپرست پژوهشکده هنر و رسانه در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری شبستان درباره تعامل رسانه و فرهنگ گفت:با توجه به وضعیت فرهنگی - اجتماعی کشور باید در سیاستگذاری فرهنگی- رسانهای،تلاش شود از سهم رسانۀ تلویزیون در جلب مخاطب، کاسته و سهم رسانههای مکتوب، به ویژه کتاب افزایش یابد.
وی افزود: باید فضاهای عمومی را برای گذران اوقات آزاد و فراغت مردم گسترش داد،و برنامههای فرهنگی مفرح و متنوعی را در این فضاها اجرا کرد و لازم است تلاش شود به جای نشاندن مردم پای تلویزیون، برنامههای فرهنگی در فرهنگسراها، سالنهای اجتماع فرهنگی، پارکها و بوستانها اجرا شود تا تمرکز جامعه از روی تلویزیون برداشته شود و به اماکن عمومی سوق یابد.
بیچرانلو اظهار کرد: مخالف سیما نیستم اما فکر میکنم ما در تلاش و سرمایه گذاری برای جذب مخاطب بهرسانۀ تلویزیون زیادهروی کردهایم و رسانۀ تلویزیون آنقدرعمق ندارد که بتواند به مردم پیامهایی عمیق و پایدار بدهد و در بلندمدت، رفتار اجتماعی خیلی قوی و پرقدرتی شکل دهد.
وی با اشاره به اینکه کتاب میتواند جایگزین تلویزیون در امور فرهنگی شود، اظهار کرد: قابلیتهای کتاب برای ایجاد تغییر اجتماعی، خیلی بیشتر از تلویزیون است و ما میتوانیم در بلندمدت با کمک این رسانه (کتاب) به نتیجه برسیم چرا که افراد، هنگامی که با کتاب انس میگیرند، عمق پیدا میکنند و بسیاری از رفتارهای اجتماعی از جمله رعایت حقوق یکدیگر، صداقت، توجه به محیط زیست و ...را به صورت خودجوش انجام میدهند و مسیر مشارکت در اجرای برنامه های کشور- بر خلاف بسیاری از ادوار گذشته- از خود جامعه شروع می شود، نه از دولت.
وی با بیان این که یکی از آثار روانشناختی رسانه تلویزیون، ایجاد تراکم شناختی است، ادامه داد: مخاطبان تلویزیون، در بلندمدت، به این توهم میرسند که در زمینههای گوناگون از جمله علوم و دانشهای پیچیده همچون نانوتکنولوژی، اقتصاد، علوم سیاسی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و ... از دانش بالایی برخودارند، در حالی که دانستههای آنها در سطحی کلی و اجمالی است. بنا براین هنگام بروز یک مساله یا بحران در زندگی، افراد چون از عمق کافی برخوردار نیستند، نحوۀ مواجهه با آن مساله را هم یاد نگرفتهاند. اذهان چنین افرادی، از ظرفیت و پتانسیل کافی برای نوآوری و خلاقیت علمی نیز برخوردار نیست. بر عکس، کسانی که با کتاب مانوس هستند، هم از عمق لازم برای حل مسائل مختلف برخوردارند و هم در برخی حوزههای دانش به خبرگی میرسند و از قابلیت خلاقیت هم برخوردار میشوند.
وی یکی از مشکلات عصر امروز،تهی شدن زندگی برخی افراد از معنا دانست و تصریح کرد: اکنون برخی افراد،انگیزههای جدی درزندگی ندارند و این مربوط به سنین نوجوانی و جوانی نیست، بلکه در سنین بالاتر هم میتوان دلمردگی این گونه افراد را دید.
بیچرانلو تاکید کرد: عصر امروز، چالشهایی را با خود دارد که لزوماً مربوط به بافت ایران نیست، بلکه عصر نوین رسانهای، سیاستهای اقتصادی جهانی، نیازهای گوناگون افراد و ... این چالشها را ایجاد کرده است.
وی افزود: اگر غافل شویم و سیاستگذاری کلان درستی در این خصوص صورت نگیرد، این چالشها تشدید میشود چرا که افراد در جستوجوی پاسخی برای معنادارکردن زندگی خود هستند و بی پاسخ ماندن آنها باعث اتلاف سرمایه های انسانی جامعه میشود.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه امروزه برخی افراد، دین فردی پیدا کردهاند، تصریح کرد: امروزه در میان نسلهای متاخر، رویکردهای جدیدی دردینداری دیده میشود؛از جمله شیوه دینداری ناشی از معنویت شرقی یا غربی یا حتی در ترکیب با نئومارکسیسم که این مسئله،جای تامل دارد و این رویکردها در فضای تولیدات هنری ، به ویژه سینمایی بازتولید میشوند.
وی ادامه داد: یکی از تجربهها و چالشهای دوران نوجوانی و جوانی، مسئله عشق است، هنگامی که افراد در این سنین، در فرایند این تجربه، شکست میخورند با آسیبهایی مواجه میشوند چرا که معنای زندگی آنان در عشق خلاصه میشود، اما در گفتمان رسمی کشور، اغلب، مفهوم عشق،مفهومی انتزاعی و فرعی بوده است و کمتربه مفهومی عینی و قابل تامل و هنجاری در سیاستگذاری اجتماعی بوده است.
به گفته وی، ضرورت امروز این است که به جای رویکردهای سلبی و نابهنجار دانستن بسیاری از رفتارهای اجتماعی، از دل دین،برای سیاستگذاری فرهنگی– اجتماعی امروز، مفاهیم بازتولید شوند تا بتوانیم در مورد پدیدههای گوناگون جاری در جامعه از جمله عشق هم رویکرد روشنی داشت.
پایان پیام/
نظر شما