«روز نهنگ» و« شکارچی کوسه کر» در نمایشگاه بین المللی کتاب

خبرگزاری شبستان :تازه‌ترین رمان‌های عباس عبدی با عنوان «شکارچی کوسه‌ی کر» و «روز نهنگ» در غرفه محصولات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در نمایشگاه کتاب تهران عرضه می‌شود.

به گزارش خبرنگار کتاب ،شبستان ، این 2 رمان در ادامه مجموعه «طرح رمان نوجوان امروز» از سوی انتشارات کانون به چاپ رسیده است.


عبدی در این دو رمان با توجه به این‌که یکی از بهترین شیوه‌های معرفی و شناخت فرهنگ‌ها و آداب و رسوم، مطالعه داستان‌های هر منطقه‌ای است، به خوبی توانسته نوجوانان را با فضای شهرهای جنوبی کشور و اتفاقاتی که در زندگی روزمره مردمان این ناحیه در دریا و شغل صیادی روی می‌دهد، آشنا کند.


بر همین اساس رمان «شکارچی کوسه‌ی کر» ماجرای نوجوانی را که به همراه پدر و پدر بزرگ خود برای صید به دریا می‌رود و حوادث ناگواری برای او روی می‌دهد بیان می‌کند و رمان «روز نهنگ» داستان چند نوجوان در یکی از جزایر جنوبی است که با کنجکاوی پرده از ماجرای غارت اشیای قدیمی توسط گروهی از قاچاق‌چیان میراث فرهنگی برمی‌دارند.


این 2 رمان برای گروه سنی «د» و «ه» (دوره اول و دوم متوسطه) با شمارگان 10 هزار نسخه و با قیمت 4هزار تومان در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.

 

در بخشی از کتاب «روز نهنگ» چنینی آمده است :
«امروز صاحب پسری شدیم. امروز یکی به جمع دو نفری ما اضافه شد. اسمش؟ هنوز تصمیم نگرفته‌ایم. هنوز توی بیمارستان‌اند. من آمده‌ام خانه. خانم دکتر گفت حال هر دوی آن‌ها، مادر و بچه، خیلی خوب است.

 

پسرم! تو را دوست دارم. تو را بیش‌تر از آن‌چه خدا دنیا را دوست دارد دوست دارم، زیرا دنیا هیچ‌وقت به خوبی خود خدا نیست اما تو بی‌شک بهتر از من خواهی بود.

 

بعد هم شناسنامه‌ام به نام مانی صادر شد. روزی مثل آن‌روز که در لندرور کهنه‌ی فرمانداری، همراه پدرم با عجله به سمت دفتر کارش می‌رفتیم. روزی که آدم‌های زیادی، زن و مرد و جوان و پیر، در حالی که رویای خوش سفر می‌دیدند، بی‌گناه هدف موشک قرار گرفتند و هواپیمایشان منفجر شد و همگی مردند. درست وقتی‌ داشتند از خانه‌شان می‌رفتند سفر یا از سفر به خانه‌شان برمی‌گشتند. روزی در ساعت یازده صبح، همان ساعتی که من، خوابیده در آغوش مادرم و در کنار پدرم، با ماشین عمویم، پیچیده در ملافه‌‌ی سفید و نرم، به خانه برده می‌شدم. همان ساعتی که آدم‌ها و چمدان‌ها، لباس‌ها، خواب‌ها و بیداری‌های زیادی، سوخته و تکه تکه به دریا افتادند و... و ساعتی بعد، با امواج ریز حیران و غمزده، اندک‌اندک از هم فاصله گرفتند و هریک به سمتی رفتند.»
پایان پیام/
 

کد خبر 363013

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha