خبرگزاری شبستان: همسو با دغدغه رهبر معظم انقلاب درباره فرهنگ و نامگذاری سال جاری با عنوان اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی در گفتگو با سید محمدتقی موحد ابطحی، دانشجوی دکتری فلسفه علم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و عضو گروه فلسفهی علوم انسانی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفتگویی به ارتباط مهندسی فرهنگی و آزاداندیشی پرداخته ایم که از نظرتان می گذرد:
تا چه اندازه اعتلا و مهندسی فرهنگی نیازمند آزاداندیشی است؟
کافی است در معنای اعتلاء (فرارفتن از وضع موجود) تأملی داشته باشیم تا دریابیم که هر اعتلائی به عنوان یک حرکت نیازمند درجه ای از آزادی از سویی و داشتن هدف از سوی دیگر است. نفی هر گونه آزادی به معنای بی حرکتی محض و باقی ماندن در وضع موجود است.
حال اگر مقوله فرهنگ را موضوع مطالعه خود قرار دهیم، درمی یابیم که فرهنگ با شیوه اندیشه، که به چگونگی عمل منتهی می شود ارتباط تنگاتنگ دارد. بر این اساس حرکت فرهنگی (در هر دو مسیر اعتلا یا انحطاط) مستلزم درجه ای از آزادی در فرآیند اندیشه ورزی است. اگر نحوه نگاه ما و فهم ما از عالم و آدم و ... همانی باشد که در گذشته بوده، بی شک نوع رفتار و منش ما نیز همانی است که در گذشته بوده و در نتیجه شاهد هیچ تحولی در عرصه فرهنگ نخواهیم بود.
به طور کلی آزاداندیشی تا چه اندازه می تواند زمینه ساز مهندسی فرهنگی باشد؟
بنده مهندسی فرهنگی را به معنای مدیریت و هدایت فرآیند حرکت فرهنگ به سمت خاص و مقصد مشخص می دانم و بر این باورم که اندیشه، عاطفه و عمل انسان ها مدیریت پذیر است که اگر نبود، ارسال رسل و تعلیم و تربیت معنایی نداشت. باز هم بدیهی است که فرآیند مدیریت کردن و مدیریت پذیری هر دو نوعی حرکت، اقدام و فعل و مستلزم نوعی آزادی در عرصه اندیشه، عاطفه و عمل است.
چه تفاوتی است میان آزاداندیشی دینی و آزادی بی قیدی و بند مکاتب غربی؟
در بحث آزادی حتما باید توجه داشت که آزادی به صورت مطلق معنایی ندارد. بنده تصور می کنم انسانی که آزاد از هر قید و بندی باشد، اصولا نمی تواند اندیشه و عملی هم داشته باشد. بر این اساس هنگامی که از آزادی بحث می شود باید مشخص کرد که آزادی از چه مراد است؟ و لذا بنده با تعبیری که در این پرسش از آن استفاده کردید (آزادی بی قید و بند مکاتب غربی) مخالف هستم. هر یک از مکاتب غربی، حتی مکاتبی که در جریان پست مدرن قرار می گیرند، برای خود قید و قیودی قائل هستند. حال ممکن است برخی به این قید و قیود تصریح کرده باشند و برخی دیگر به صورت ضمنی در فرآیند اندیشه ورزی و عمل خود به آن التزام داشته باشند.
اما تفاوتی که بین آن نوع آزاداندیشی که ما در فرهنگ و جامعه خود دنبال می کنیم، و آن آزاداندیشی که در برخی مکاتب غربی دنبال می شود، این است که هر یک از آنها دنبال آزادی از چه هستند؟ نظام ارزشی هر یک آزادی از چه اموری را و پذیرش کدامین حدود را ارزش یا ضد ارزش می داند؟
اگر آزاداندیشی در فرد یا بخشی از یک جامعه محقق شود، فرهنگ آن جامعه نیز به میزان تاثیر آن فرد یا گروه در کل جامعه متحول خواهد شد. آنچه در این میان اهمیت دارد این است که نخست آزاداندیشی در چه بخشی از جامعه تحقق یافته است؟ و دوم این بخش از جامعه چه جایگاهی در کل جامعه دارد؟
از نظر آموزه های دینی اعتلای فرهنگی به چه نوع و حدی از آزاداندیشی نیاز دارد؟
همان طور که اشاره شد اعتلای فرهنگی از یک سو مستلزم داشتن آزادی در حرکت و از سوی دیگر مستلزم داشتن هدف است. در این میان اگر به دنبال اعتلای دینی و به تعبیر دیگر به دنبال حرکت به سمت مقاصد دینی هستیم، ابتدا باید فهم خود را از مقاصد دین ارتقاء بخشیم که این مستلزم امکان بحث و تبادل نظر در این موضوع و گسترش و تعمیق ادبیات این بحث در جامعه است. سپس باید به بررسی ابزارهای دستیابی به مقاصد دین بپردازیم و در صورتی که ابزارهای موجود در تحقق این هدف ناتوان و ناکارآمد شده اند، درصدد نوسازی و بازسازی و حتی ابداع ابزارهای جدید در چارچوب اندیشه دینی باشیم. سوم این که دو اقدام مذکور به دغدغه مشترک آحاد جامعه تبدیل شود.
پایان پیام/
نظر شما