به گزارش خبرگزاری شبستان در البرز؛ کودکان دیروز درسی در کتاب فارسی سوم دبستان داشتند که بارها آن را با لذت می خواندند و آن را مشق می کردند، امروز قهرمان آن درس ریزعلی خواجوی با حضور در جمعیت همیاران طبیعت استان البرز درس جدیدی را سرمشق می کند.
دهقان فداکار
غروب یکی از روزهای سرد پاییز بود. خورشید در پشت کوه های پربرف یکی از روستاهای آذربایجان فرورفته بود. کار روزانه ی دهقانان پایان یافته بود. ریز علی هم دست از کار کشیده بود و به ده خود باز می گشت.
دهی که ریز علی در آن زندگی می کرد نزدیک راه آهن بود. ریز علی هر شب از کنار راه آهن می گذشت تا به خانه اش برسد. آن شب، ناگهان صدای غرش ترسناکی از کوه برخاست. سنگ های بسیاری از کوه فرو ریخت و راه آهن را مسدود کرد.
ریز علی می دانست که، تا چند دقیقه دیگر، قطار مسافربری به آن جا خواهد رسید. با خود اندیشید که اگر قطار با توده های سنگ برخورد کند واژگون خواهد شد. ریز علی روزهایی را که به تماشای قطار می رفت به یاد آورد. صورت خندان مسافران را به یاد آورد که از درون قطار برای او دست تکان می دادند. ناگهان، چاره ای به خاطرش رسید. با وجود سوز و سرمای شدید، به سرعت لباسهای خود را از تن درآورد و بر چوبدست خود بست. نفت فانوس را بر لباسها ریخت و آن را آتش زد.
ریز علی در حالی که مشعل را بالا نگاه داشته بود، به طرف قطار شروع به دویدن کرد. راننده قطار از دیدن آتش دانست که خطری در پیش است. ترمز را کشید. قطار پس از تکانهای شدید، از حرکت باز ایستاد. راننده و مسافران سراسیمه از قطار بیرون ریختند. از دیدن ریزش کوه و مشعل ریز علی، که با بدن برهنه در آنجا ایستاده بود، دانستند که فداکاری این مرد آنها را از چه خطر بزرگی نجات داده است.
و اما؛ امروز ریزعلی خواجی همان دهقان فداکار که هم اکنون ساکن کرج است، در سن 85 سالگی با حضور در جمع همیاران طبیعت بار دیگر سرمشق کودکان امروز شده است، همیاران طبیعت، به صورت داوطلبانه در حفاظت از منابع طبیعی و محیط زیست با ادارات کل منابع طبیعی همکاری می کنند.
پایان پیام/
نظر شما