به گزارش خبرگزاری شبستان، آیتالله جوادی آملی در ادامه سلسله جلسات درس تفسیر خود در سال جدید در تفسیر آیات 88 تا 96 سوره مبارکه صافات بیان کرد: کتاب الهی تنها برهان محض نیست و مسائل تجربی گذشته را نیز به عنوان تایید معارف عقلی ذکر میکند. اول یک سلسله براهین عقلی ذکر میکند بعد داستان انبیاء و امم آنها و در نهایت پیروزی انبیاء و کیفر تلخ مشرکان و کفار را ذکر میکند و جریان حضرت نوح و ابراهیم در این سوره نیز بر همین اساس بیان شده است.
وی ادامه داد: برخی از افراد مرتد هستند یعنی به عقب برگشتند راهی برای پیشرفت ندارند اما آنهایی که راه پیشرفت دارند یا کار خوب میکنند یا آدم خوبی هستند. آدم خوب شدن کار بسیار سختی است و کار هر کسی نیست اما کار خوب کردن دشوار نیست. انسان اگر بخواهد کار خوبی انجام دهد نمازی بخواند، روزهای بگیرد، احسانی کند و ... زیاد سخت نیست اما اگر بخواهد گوهر ذاتش را صالح کند، این کار آسانی نیست.
بسیاری از افراد خوب کسانی هستند که کار خوب را به خداوند عرضه میکنند اینها آدمهای متوسط هستند اما هدیه آنها کار خیر است اما آنهایی که اوحدی من موحدان است کسانی هستند که گوهر ذاتشان سالم است و این گوهر ذات را در طبق اخلاص به هدیه الهی میبرند.
فرق است بین کسی که کار خیر می کند و کسی که گوهر ذات سالمی دارد
خیلی فرق است بین کسی که کار خیر انجام میدهد و کسی که گوهر ذات سالمی دارد. خیلی فرق است بین کسانی که خداوند در قرآن به عنوان کسانی یاد میکند که عمل صالح دارند و کسانی که با عنوان گوهر سالم از آنها یاد میکند. کسانی که عمل صالح داشته باشند زیاد هستند اما کسانی که گوهر سالم داشته باشند کم هستند. خیلی فرق است بین عمل صالح و کسانی که خودشان صالح هستند از گوهر سالم و صالح چیزی جز عمل صالح بیرون نمیآید. این در حالی است که ممکن است کسی که عمل صالح انجام میدهد گوهر صالح و سالمی نداشته باشد. بنابراین عمل صالح «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا» یک مرحله است و «إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» مرحله دیگر و بالاتر است.
این مرجع تقلید عنوان کرد: سر فصل قصههای قرآنی با یکدیگر متفاوت است یکبار میخواهد از جنون امتی سخن بگوید سرفصل قصه عقل پیامبر است گاهی میخواهد از سفاهت و کم خردی امتی سخن بگوید سر فصل آن قصه رشد پیامبرشان است. در اینجا نیز که سر فصل قصه «إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» بالاترین مرحله بندگی یعنی صالحین است و از چنین گوهر سالم و ذات صالحی چیزی جز طهارت و قداست نشات نمیگیرد. لذا زمانی که سر فصل این قصه طهارت و قداست شد همه اجزاء و مراحل این قصه را باید به دقیقترین وجه توجیه کرد. یعنی باید آیات بعدی را با توجه به قلب سلیم حضرت ابراهیم (ع) تفسیر و تعبیر کرد.
انسان؛ تنها موجودی که می تواند از صفر به صد برسد
آیتالله جوادی آملی اظهار کرد: جهان هستی 5 نوع موجود دارد که همه به سمت خداوند حرکت میکنند. سه قسم از این موجودات یعنی جماد، نبات، حیوان ابن السبیل هستند و در راه میمانند و نمیتوانند به لقاء الله برسند اینها به طرف الله حرکت میکنند اما بین راه متوقف میشوند. بنابراین همه موجودات از خدا هستند و به خدا بر میگردند اما همه به خداوند نمیرسند و طلوع و غروبشان محدود است. قسم چهام از موجودات فرشتگان هستند فرشتگان به لقاء الله میرسند اما مساله در آنها این است که آنها از صفر و خاک و طین شروع نکردهاند. آنها از بین راه شروع میکنند و به مراحل بالاتر نائل میشوند. تنها موجودی که میتواند از صفر به صد برسد انسان است. این انسان است که «یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ؛ اى انسان، تو با رنج و تلاشى وصف ناپذیر به سوى پروردگارت روانهاى، و سرانجام به لقاء و داورى او خواهى رسید؛ انشقاق، 6»
بنابراین تنها موجودی که دو سر خط هستی را طی میکند انسان کامل است و انسان کامل همان کسی است که قلب سلیم و سالم خود را به خداوند هدیه میدهد.
وی ادامه داد: بنابراین وقتی سر فصل قصه حضرت ابراهیم «إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» است آیات «فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُوم فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ» را نیز باید بر اساس همین قلب سلیم معنا کرد. یعنی اگر گفته شود که حضرت ابراهیم نظر به آسمان کرد تا تاملی کند نه درباره نجوم و برخی دیگر نیز گفتهاند معنای آیه این است که در علم نجوم نظر کرده است نه در مورد ستارهها که با قلب سلیم و توحید ربوبی حضرت ابراهیم (ع) مشکلی ایجاد نشود و گفته شود که حضرت ابراهیم از ستارهها کمک گرفته است.
خدا از پیش میدانست که حضرت ابراهیم (ع) در حفظ این سمت امین است
این مفسر قرآن تصریح کرد: به هر حال حضرت ابراهیم به آنها هشدار داد که یک روزی که شما این بتکده را تنها گذاشتید و شهر را خالی کردید و من تنها ماندم به خداوند بتهای شما را نابود میکنم. بر همین اساس خواستند آن روز که همه بیرون از شهر بودند حضرت ابراهیم را ببرند که گفت من بیمار هستم. و این اگر تقیه باشد چون به همراه قرینه است مانع بی اعتمادی نمیشود و فقط زمانی تقیه مشکل آفرین خواهد بود که قرینهای همراه تقیه نباشد و این گونه تقیه موجب بی اعتمادی میشود.
وی ادامه داد: مردم آن زمان رسم داشتند برای بتهایشان غذا و طعام میآوردند و جلویشان میگذاشتند وقتی حضرت ابراهیم وارد بت خانه شد به لحنی تحقیر آمیز گفت :«فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْکُلُونَ؛ ابراهیم به سوى معبودانشان رفت و با خشم گفت: چرا از این خوراکىها که براى شما تهیّه دیدهاند، نمىخورید؟» و «مَا لَکُمْ لَا تَنْطِقُونَ؛ شما را چه شده است که سخن نمىگویید و پاسخ مرا نمىدهید؟» پس با قدرت قاطعه همه بتها را از پا در آورد به جز آن بت بزرگ که بتواند بر اساس آن احتجاج کند و بگوید چرا از بت بزرگ نمیپرسید که شکسته نشده است؟
به گزارش پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه آیتالله جوادی اظهار کرد: در سوره مبارکه انبیاء از ایه 51 به بعد که قصه حضرت ابراهیم (ع) را ذکر میکند سر فصل آن قصه این آیه است که «وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَکُنَّا بِهِ عَالِمِینَ؛ همانا ما، پیش از موسى و هارون به ابراهیم رهنمودى در خور استعدادش عطا کردیم که حقایق و معارف الهى را به وسیله آن درک کند، و ما به شایستگىهاى او آگاه بودیم» ما از قبل ابراهیم را رشید آفریدیم و رشدش را به او عطا کردیم. ذات اقدس اله میداند که فلان شخص اگر به یک سمتی برسد و پستهای کلیدی به او داده شود و نبی یا رسول شود خطر آفرین خواهد بود به همین خاطر هرگز به او سمت کلیدی نمیدهد. فرمود ما از قبل میدانستیم که او در حفظ این سمت امین است.
پایان پیام/
نظر شما