به گزارش خبرگزاری شبستان، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، دفتر مطالعات سیاسی این مرکز اعلام کرد: قلمرو به عنوان فضای کاربردی قدرت در یک فضای اجتماعی است که دارای مرز و محدوده بوده و به وسیله بازیگری توانا به نام حکومت اداره میشود و در آن اعمال حاکمیت صورت میگیرد و هر حکومتی برای اداره بهتر قلمرو خود اقدام به قلمروسازی در ابعاد مختلف میکند.
قلمروسازی در وهله نخست یک استراتژی برای ایجاد فضاها و سامان بخشیدن به آنها از طریق تقسیمات کشوری است، زیرا موفقیت یک کشور در گرو ساختن یک واحد منسجم است، از این رو هر حکومتی در پی تقسیمبندی منطقی و صحیح فضاست، اما فضاها به دلیل آنکه با هم متفاوت هستند از یک قانون خاص در زمینه تقسیمات کشوری تبعیت نمیکنند و هر فضایی (قلمرو کشور) قانون خاص خود را میطلبد.
بر این اساس بعد از انقلاب اسلامی به منظور سازماندهی سیاسی فضا، قانون تقسیمات کشوری در سال 1362 به تصویب رسید.
این قانون مبنایی برای قلمروسازی (سازماندهی سیاسی فضا) در ایران بوده و بعد از آن تنها یکسری اصلاحات کم در این قانون صورت گرفته که مهمترین آنها اصلاح موادی از آن در سال 1389 است.
با این وصف نظام کنونی تقسیمات کشوری ایران سیستمی ناکارآمد برای ساخت یک فضای منسجم و مبتنی بر درونیسازی است و تاکنون نه تنها توسعه کشور را به همراه نداشته، بلکه سبب عدم توسعه متوازن فضایی نیز شده است.
از مهمترین نقدهایی که میتوان به این قانون وارد دانست، عدم کیفیسازی شاخصها و معیارهای تقسیمات کشوری (تک عامل بودن جمعیت)، تمرکزگرایی، عدم شکلگیری واقعی واحدهای سیاسی، عدم وحدت ساختاری و کارکردی، عدم همگنی جغرافیایی، حاکمیت بعد امنیتی بر قانون تقسیمات کشوری، داشتن ساختار سلسله مراتبی بلند، رخنه عوامل غیررسمی در نظام تقسیمات کشوری و شکلگیری رقابتهای ناحیهای و محلی، نبود ساخت و کار بهینه برای مشارکت دادن گروه های قومی ـ زبانی و مذهبی (بیتوجهی به جغرافیای فرهنگی)، عدم عدالت فضایی و مشخص نبودن دقیق مدیران و ادارهکنندگان واحدهای سیاسی است.
با توجه به مطالب ذکر شده در پایان پیشنهادهایی به شرح ذیل ارائه می شوند:
1ـ مهمترین مسئلهای که در قانون تقسیمات کشوری باید مورد توجه قرار گیرد، بحث کیفیسازی شاخصهای تقسیمات کشوری و در نظر گرفتن الگوی ترکیبی و چند معیاری برای آن است. برای این امر باید عوامل مختلف جغرافیایی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، تاریخی و ... در نظر گرفته شوند به طوری که واحدهای سیاسی از یک همگنی طبیعی و وحدت ساختاری و کارکردی برخوردار شوند.
2ـ شکل گزینی مناسب واحدهای سیاسی تقسیمات کشوری باید به گونهای باشد که از انتخاب اشکال طویل، دنبالهدار و دارای زائده جلوگیری شود و بر اشکال دایرهای، مربع و مستطیل نزدیک به مربع تأکید شود.
3ـ مشخص کردن دقیق ادارهکنندگان واحدهای سیاسی و برجستهتر کردن نقش شوراها برای فراهم آوردن زمینهها و بسترهای مشارکت مردم در اداره امور ضرورت دارد:
همچنین :
4ـ اولویت قرار دادن مرکز هندسی و قطبهای رشد اقتصادی برای انتخاب مراکز واحدهای سیاسی.
5ـ توجه به حس تعلق ساکنان واحدهای سیاسی.
6ـ تمرکززدایی
7ـ تغییر دید امنیتی و همراه با تهدید نسبت به قومیت ها.
8ـ ساختار سلسله مراتبی کوتاه.
9ـ توجه به تعریف فضا و مکان در ایجاد واحدهای سیاسی.
10ـ تأکید بر تعریف علمی شهر و روستا در قانون تقسیمات کشوری برای جلوگیری از شکلگیری فضاهای معلق بین این دو واحد و چالشهای ناشی از آن برای کشور.
پایان پیام/
نظر شما