منشور نسل جوان در سیره امام صادق علیه السلام

شیوه رفتارى امام صادق‏علیه السلام باجوانان ودستور العمل‏هاى آن حضرت در این باره،بهترین نسخه شفابخش وراهگشاست.شیفتگى جوانان به رهبرخویش، ریشه در شیوه رفتار و گفتار آن حضرت نسبت با شاگردان خود دارد .

 خبرگزاری شبستان: جوانان و نوجوانان در هر جامعه‏اى گنجینه‏هاى سرشارى هستند که اگر مربیان و متولیان براى این قشر عظیم سرمایه گذارى شایسته انجام داده و این گروه فعال و پرشور را با رفتار حکیمانه و تکریم شخصیت و احترام به نیازها، به اهداف مطلوب و ایده‏آل خود هدایت نمایند، علاوه بر این که آنان را از خطر انحراف و تردید در هویت و آسیب‏هاى اجتماعى مصونیت‏بخشیده‏اند، قلب‏هاى پاک و زلال آنان را به سوى خوبى‏ها، زیبایى‏ها و اخلاق پسندیده رهنمون شده‏اند، و جامعه آینده را از نظر سلامتى و حفظ ارزش‏ها و فرهنگ، بیمه نموده‏اند. امام صادق‏علیه السلام در مورد سرمایه گذارى معنوى براى نسل نو و حفاظت نوجوانان از گروه‏هاى منحرف و کج اندیش، مى‏فرماید: «بادرو احداثکم بالحدیث قبل ان یسبقکم الیهم المرجعة (1) ; نوجوانان خود را با احادیث ما آشنا کنید قبل از این که مرجعه (یکى از گروه‏هاى منحرف) بر شما پیشى گیرند.

ارتباط با نسل جوان
هدایت و تربیت نسل جوان به لحاظ اهمیتى که دارد امروزه بیش از گذشته مورد توجه اندیشمندان و دل سوزان جوامع مختلف قرار گرفته است. جوان داراى خصوصیات عاطفى، اجتماعى و جسمانى است. حساسیت، تنوع خصلت‏هاى رفتارى، هیجان‏هاى درونى، علاقه شدید به دوستى با همسالان، عدم کنترل رفتار، حب ذات، الگو پذیرى و تقلید، افتخار به شخصیت و تشخص‏طلبى و میل به آزادى، شمه‏اى از ویژگى‏هاى اوست.
با توجه به این ویژگى‏ها، شیوه رفتارى امام صادق‏علیه السلام با جوانان، و همچنین سخنان و دستور العمل‏هاى آن حضرت براى جوانان و برخورد با آنان، بهترین نسخه شفا بخش و راهگشاست. نگاه‏هاى مهربان، بزرگداشت‏شخصیت، توجه به استعداد و صلاحیت آنان، احترام به نیازهاى فردى و اجتماعى، رفتار محبت‏آمیز و حکیمانه و سرشار از عاطفه و خلوص، موجب جذب جوانان به سوى آن حضرت بود و شیفتگى آنان به رهبر خویش، ریشه در شیوه رفتار و گفتار آن حضرت نسبت‏به مخاطبین و شاگردان خویش دارد.  آن حضرت به سرعت پذیرش سجایاى اخلاقى در نوجوانان توجه کرده و به ابوجعفر مؤمن طاق مى‏فرماید: «علیک بالاحداث فانهم اسرع الى کل خیر; (2) بر تو باد تربیت نوجوانان، زیرا آنان زودتر از دیگران خوبى‏ها را مى‏پذیرند.» 
چند نمونه از رفتار آن حضرت در برخورد با نسل جوان

1 - آن روز یکى از شلوغ‏ترین ایام حج‏بود. امام صادق علیه السلام با گروهى از یارانش گفت و گو مى‏کرد. در این هنگام هشام بن حکم که تازه به دوران جوانى گام نهاده بود، خدمت امام رسید. پیشواى شیعیان از دیدن این جوان شادمان شد، او را در صدر مجلس و کنار خویش نشاند و گرامى داشت. این رفتار امام، حاضران را که از شخصیت‏هاى علمى شمرده مى‏شدند، شگفت زده ساخت. وقتى امام علیه السلام آثار شگفتى را در چهره حاضران مشاهده کرد فرمود: «هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و یده; این جوان با دل و زبان و دستش (با تمام وجود) یاور ماست.» سپس براى اثبات مقام علمى هشام براى حاضرین، درباره نام‏هاى خداوند متعال و فروعات آن‏ها از وى پرسید و هشام همه را به نیکى پاسخ گفت. آن گاه حضرت فرمود: «هشام! آیا چنان فهم دارى که با منطق و استدلال دشمنان ما را دفع کنى، هشام گفت: آرى. امام فرمود: «نفعک الله به و ثبتک; خداوند تو را از آن بهره‏مند سازد و [در این راه] ثابت قدم بدارد.» هشام مى‏گوید: بعد از این دعا هرگز در بحث‏هاى خداشناسى و توحید شکست نخوردم. (3)

2 - مفضل بن عمرو نماینده امام صادق علیه السلام در شهر کوفه بود. او از طرف امام موظف بود به مشکلات دینى، مالى و اجتماعى مردم کوفه رسیدگى کند و در این رابطه با جوانان شهر ارتباط صمیمانه و مستحکمى برقرار کرده بود، براى همین عده‏اى این دوستى را نتواستند تحمل کنند، ناچار به شایعه و افتراء روى آوردند و مفضل و یارانش را به شرابخوارى، ترک نماز، کبوتر بازى و حتى به سرقت و راهزنى متهم کردند. این گروه، که ابوالخطاب معزول و طرفدارانش از فعالان آن شمرده مى‏شدند، شایع کردند که مفضل افراد بى مبالات و لاابالى را پیرامونش گرد آورده است. وقتى این شایعات به اوج رسید، گروهى از مومنان و مقدسان کوفه به محضر امام صادق‏علیه السلام چنین نوشتند: «مفضل با افراد رذل و شرابخوار و کبوتر باز همنشین است، شایسته است دستور دهید این افراد را از خود دور سازد.»
امام صادق علیه السلام بدون این که با آنان در این باره سخن بگوید، نامه‏اى براى مفضل نوشته، مهر کرد و به آنان سپرد تا به مفضل برسانند. حضرت تصریح کرد که نامه را خودشان شخصا به مفضل تحویل دهند. آنان به کوفه برگشتند و دسته جمعى به خانه مفضل شتافتند و نامه امام صادق علیه السلام را به دست مفضل دادند. وى نامه را گشود و متن آن را قرائت کرد. امام‏علیه السلام به مفضل دستور داده بود که: چیزهایى بخرد و به محضر امام علیه السلام ارسال کند. در این نامه اصلا اشاره‏اى به شایعات نشده بود. مفضل نامه راخواند و آن را به دست همه حاضران داد تا بخوانند. سپس از آنان پرسید: اکنون چه باید کرد؟ گفتند: این اشیاء خیلى هزینه دارد. باید بنشینیم، تبادل نظر کنیم و از شیعیان یارى جوییم.در واقع هدفشان این بود که فعلا خانه مفضل را ترک کنند. مفضل گفت: تقاضا مى‏کنم براى صرف غذا در اینجا بمانید. آنان به انتظار غذا نشستند. مفضل افرادى را به سراغ همان جوانانى که از آن‏ها بدگویى شده و به کارهاى ناروا متهم شده بودند فرستاد و آنان را احضار کرد. وقتى نزد مفضل آمدند، نامه حضرت صادق‏علیه السلام را براى آنان خواند. آنان، با شنیدن کلام امام صادق‏علیه السلام براى انجام فرمان حضرت از خانه خارج شدند و پس از مدت کوتاهى بازگشتند. هر کدام به اندازه وسع خویش روى هم نهاده و در مجموع 2 هزار دینار و ده هزار درهم در برابر مفضل نهادند. آن گاه مفضل به شکایت کنندگان که هنوز از صرف غذا فارغ نشده بودند نگریست و گفت: شما مى‏گوئید این جوانان را از خودم برانم و گمان مى‏کنید خدا به نماز و روزه شما نیازمند است؟! (4)

شیوه‏ها و راه کارهاى عملى برخورد و هدایت جوانان در پرتو گفتار و رفتار صادق آل محمدعلیهم السلام
1- رفتار نیکو و ملایم : نوجوان قلبى پاک و روحى حساس و دلى نازک و عاطفى دارد. در برخورد با او باید راه نرمى و ملایمت پیش گرفت. نگاه مهربان، ارزش دادن به شخصیت و رفتار خوش، بهترین شیوه ارتباط با اوست. محبت، اظهار علاقه، صدا کردن با القاب، عناوین و نام‏هاى زیبا او را به سوى مبلغ و مربى جذب مى‏کند و در این حال مى‏توان ارتباط قلبى و عاطفى با او ایجاد کرد، سخنانش را شنید، راهنمایى کرد، لغزش‏ها را متذکر شد و بالاخره درعالم دوستى که یک ارتباط شدید روحى و عاطفى برقرار است، مى‏توان صفات زیبا را به او القاء نمود، نیازهاى بسیارى را از او برطرف کرد و از آلودگى‏ها او را بر حذر داشت، زیرا گرایش جوان به خوبى‏ها و زیبایى‏ها از دیگران بهتر و سریع‏تر انجام مى‏پذیرد.
امام صادق علیه السلام فرمود: «من لم تکن فیه ثلاث خصال لم ینفعه الایمان: حلم یرد به جهل الجاهل. و ورع یحجزه عن طلب المحارم. و خلق یدارى به الناس; (5) هر کس سه خصلت را دارا نباشد از ایمان خود سودى نخواهد برد: اول - بردبارى، که جهل نادان را برطرف کند. دوم - پارسائى، که او را از حرام باز دارد. سوم - رفتار نیکو که با مردم مدارا نماید.»

2 - آگاهى دادن در مسائل دینى: یکى از علل دین گریزى برخى جوانان و نوجوانان عدم آگاهى به مسائل دینى است. زیرا انسان طبیعتا هر چه را نشناسد به سویش نمى‏رود و افکار واحساسات و حواس خود را به سوى آن معطوف نمى‏دارد. اما شناخت و آگاهى از خوبى‏ها و زیبائى‏ها به ویژه اطلاع از منافع آن، سریعا انسان نفع طلب را به آن جذب کرده و آن را در نزد شخص، دوست داشتنى مى‏کند. براى همین اگر جوانان با آثار و برکات و احکام و معارف دین آشنا شوند، فاصله آنان با حقایق دینى کم خواهد شد. افزون بر این، نسل جدیدى که معمولا از مسائل و حقایق دینى بى اطلاع یا کم اطلاع است و بصیرت و معرفت کافى از دین ندارد، تحت تاثیر تبلیغات و هجمه‏هاى فرهنگى دشمنان قرار مى‏گیرد.
امام صادق علیه السلام به بشیر دهان (روغن فروش) فرمود: «لا خیر فى من لا یتفقة من اصحابنا یا بشیر ان الرجل منهم اذا لم یستغن بفقهه احتاج الیهم فاذا احتاج الیهم ادخلوه فى باب ضلالتهم و هو لا یعلم; (6) از دوستان ما کسى که در دین خود اندیشه و تفقه نکند ارزش ندارد. اى بشیر! اگر یکى از دوستان ما در دین خود تفقه نکند و به مسائل و احکام آن آشنا نباشد، به دیگران (مخالفین ما) محتاج مى‏شود، هر گاه به آن‏ها نیاز پیدا کرد آنان او را در خط انحراف و گمراهى قرار مى‏دهند در حالى که خودش نمى‏داند.» ضرورت یادگیرى احکام دینى در منظر پیشواى ششم آنقدر مهم است که مى‏فرماید: «لو اتیت‏بشاب من شباب الشیعة لایتفقه لادبته; (7) اگر به جوانى از جوانان شیعه برخورد نمایم که در دین تفقه نمى‏کند او را تادیب خواهم کرد.»

3 - شناساندن آسیب‏هاى اجتماعى : آشنا نبودن نسل جدید با آفت‏هاى اجتماعى موجب افت ارزش‏هاى اخلاقى و توفیق دشمنان فرهنگى و رواج خلاف و حرام در میان آنان مى‏باشد. اگر جوانان مسلمان با این آفت‏ها آشنا باشند و از عواقب بد آن در میان افراد جامعه اطلاع یابند، بنابر فطرت پاکى که خداوند در نهاد آن‏ها قرار داده از آن آفت‏ها فاصله خواهند گرفت و دامن خویش را به چنین آفت‏هاى اجتماعى آلوده نخواهند کرد. صادق آل محمد علیه السلام مواردى از آفت‏هاى اجتماعى را چنین فهرست کرده است: ستم کردن، فریبکارى ، خیانت ، تحقیر و خوار کردن دیگران ، نق بزند، غرغر کند و به این وسیله زحمات دیگران را نادیده گرفته و خود را چیزى پندارد. دشمنى، کینه توزى و اظهار عداوت با برادران دینى ، تهمت زدن، داد و فریاد و پرخاشگرى ، طمع کارى و حرص به دنیا. «و ان لایظلمه و ان لایغشه و ان لایخونه و ان لایخذله و ان لایکذبه و ان لایقول له اف و اذ قال له اف فلیس بینهما ولایة و اذ قال له انت عدوى فقد کفر احدهما و اذا اتهمه انماث الایمان فى قلبه کما ینماث الملح فى الماء; (8) به برادر ایمانى خود ستم ننماید، او را فریب ندهد، به او خیانت نکند، او را کوچک نشمارد، او را دروغگو نخواند، به او اف نگوید و اگر به او اف بگوید (غرغر کند) ولایت‏بین آن دو قطع مى‏شود و اگر به برادر ایمانى‏اش بگوید تو دشمن من هستى، یکى از آن دو کافر [باطنى ]مى‏شود و اگر برادرش را متهم نماید، ایمان در قلب او ذوب مى‏شود مانند ذوب شدن نمک در آب.» (9)

4 - ترغیب به دانش افزایى : یک جوان مسلمان باید از علوم روز آگاهى کافى داشته باشد. تخصص در کنار تعهد یک اصل مسلم و تردید ناپذیر در فرهنگ ما است. کسانى در عرصه زندگى به اهداف دلخواه خود مى‏رسند که با شناخت دانش‏ها و مهارت‏هاى عصر خود به قله‏هاى سعادت نائل شده و با تعهد و ایمان خویش، اعتماد افراد جامعه را به خود جلب مى‏کنند. از منظر حضرت صادق‏علیه السلام کسب دانش و مهارت‏هاى فنى براى یک جوان ضرورى است، آن حضرت مى‏فرماید: «لست احب ان ارى الشاب منکم الا غادیا فى حالین، اما عالما او متعلما; (10) هیچوقت دوست ندارم یکى از جوانان شما (شیعه) را ببینم مگر اینکه در یکى از دو حال، شب و روز خود را سپرى کند: یا دانا باشد یا یاد گیرنده.»

5 - عادت دادن به حسابرسى : یک تاجر زمانى در کار خود پیشرفت مى‏کند که در هر شبانه روز به حساب خود رسیدگى کرده و سود و زیان معاملات خویش را بداند و گرنه بعد از مدت کوتاهى سرمایه و هستى خود را از دست‏خواهد داد. جوانى، یک سرمایه و فرصت‏بسیار عالى براى هر شخص مى‏باشد. اگر یک جوان به حساب عمر خود رسیدگى نکند و نداند که آیا در مقابل عمر خویش چه چیزى به دست آورده است، در آینده‏اى نه چندان دور سرمایه معنوى خویش را به باد فنا خواهد داد. اما اگر به حساب روزانه‏اش برسد و ببیند که در مقابل هر روز از دست رفته، یک قدم به سوى کمال برداشته، خوشحال شده و آن را تکرار کند و در مقابل انحطاط فکرى و اخلاقى غمگین گشته و سعى در جبران آن داشته باشد، بدیهى است که رو به سوى رشد و ترقى خواهد نهاد. امام صادق‏علیه السلام به ابن جندب که یک جوان فعال و پرشور و باایمان بود مى‏فرماید: «یا بن جندب! حق على کل مسلم یعرفنا ان یعرض عمله فى کل یوم و لیلة على نفسه فیکون محاسب نفسه فان راى حسنة استزاد منها و ان راى سیئة استغفر منها و لئلا یخزى یوم القیامة; (11) اى پسر جندب! هر مسلمانى که ما را مى‏شناسد شایسته است که رفتار و کردار خود را در هر شبانه روز برخود عرضه دارد و حسابگر نفس خویش باشد تا اگر کار نیکى در آن‏ها دید، بر آن بیفزاید و اگر کار بدى در اعمال خود مشاهده نمود، از آن‏ها توبه کند، تا در روز قیامت دچار ذلت و حقارت نشود.»

6 - تشویق به نماز : بر اساس متون دینى ما نماز عامل کمال انسان و حافظ او از آلودگى‏ها و صفات مذموم و ناپسند است. همچنین این رفتار معنوى تاثیر بسزایى در بیدار کردن روح نظم و حفظ نظام انسان دارد. نماز تسلى بخش و آرامش بخش دل‏هاى مضطرب در انسان‏هاى خسته و نگران است. نماز شاخص رهروان راه خدا و بهترین وسیله ارتباط صمیمانه رب العالمین است. تجربه و آمار گواهى مى‏دهد که درصد بالایى از خلافکاران و هنجارشکنان در جامعه اسلامى در خانواده‏هایى بزرگ شده‏اند که یا نماز نمى‏خوانند و یا آن را سبک مى‏شمارند. پیشواى ششم جایگاه مهم نماز را در زندگى و رفتار روزانه یک مسلمان براى اقشار مختلف به ویژه جوانان تبیین نموده و فرمود: «اول ما یحاسب به العبد على الصلوة فاذا قبلت قبل منه سائر عمله و اذا ردت علیه رد علیه سائر عمله; (15) [روز قیامت] اولین چیزى که از بنده محاسبه مى‏شود نماز است. اگر از او نماز پذیرفته شد، سائر اعمالش پذیرفته مى‏شود اما اگر نماز او رد شد سایر اعمال [نیک] او نیز رد خواهد شد.»
آن حضرت در مورد زیان‏هایى که در اثر دورى از نماز براى انسان رخ مى‏دهد به ابن جندب فرمود: «ویل للساهین عن الصلوات، النائمین فى الخلوات، المستهزئین بالله و آیاته فى الفترات اولئک الذین لاخلاق لهم فى الآخرة و لا یکلمهم الله یوم القیامة و لا یزکیهم و لهم عذاب الیم; (16) واى بر آن‏ها که از نماز غفلت کنند و در خلوت بخوابند و خدا و آیاتش را در دوران ضعف دین استهزاء کنند، آنان کسانى هستند که در آخرت بهره ندارند و خدا در روز قیامت‏با آنان سخن نخواهد گفت و آنان را تبرئه نخواهد کرد و عذاب دردناک براى آن‏هاست.»

7- تقویت اندیشه‏هاى مثبت: با تقویت تفکر مثبت در جوانان مى‏توان صفات نیک و خصلت‏هاى زیبا را در وجود آن‏ها ایجاد کرد. آن گاه با فضاسازى مناسب و به وجود آوردن بسترهاى لازم، آن‏ها را به تکرار رفتارهاى مثبت متمایل کرده و آن رفتارها را به صورت عادات پایدار در وجود آنان در آورد. بخشى از اندیشه‏هاى مثبت در کلام امام جعفر صادق علیه السلام عبارتند از:
الف) زیارت دوستان و تقویت‏ حس همیارى: آن حضرت نیکى به دوستان و دیدار آنان را برترین عبادت برشمرده و فرمود: «ما یعبد الله بمثل نقل الاقدام الى بر الاخوان و زیارتهم; خداوند به چیزى همانندگام برداشتن در راه نیکى به برادران دینى و دیدار و زیارت آن‏ها عبادت نشده است.»
ب) انس با خدا: چه زیباست که جوانان پاک همیشه خدا را بهترین انیس خود بدانند و در سختى‏ها او را همدم و پناهگاه خویش بر گزینند. آن حضرت فرمود: «آنسو بالله واستوحشوا مما به استانس المترفون; (17) [انسان‏هاى با ایمان] با خدا انس گرفته‏اند و از آنچه که مال اندوزان و دنیا پرستان به آن انس گرفته‏اند، در هراسند.» آرى آنان از نعمت‏هاى خداوندى بهره مى‏برند، اما به آن‏ها دل نمى‏دهند. آنان دلبسته خدا بوده و با یاد او آرام مى‏شوند.
ج) پایدارى در راه هدف پایدارى در راه ایمان و عقیده از عوامل توفیق و پیروزى است. یک جوان آن گاه به آرزوهاى مشروع و دلخواه دست مى‏یابد که پشتکار و استقامت داشته باشد. مهمترین آرزوى هر جوان نیل به سعادت حقیقى و قرب پروردگار - که جلوه تمام کمالات، زیبائى‏ها و خوبى‏هاست - مى‏باشد. پیشواى صادق شیعیان فرمود: «لو ان شیعتنا استقاموا لصافحتهم الملائکة و لا ظلهم الغمام و لاشرقوا نهارا و لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم و لما سالوا الله شیئا الا اعطاهم; (18) اگر شیعیان ما در راه حق استقامت ورزند، فرشتگان با آنان دست مى‏دهند. ابرهاى رحمت‏بر آن‏ها سایه مى‏افکند. مانند روز مى‏درخشند، از زمین و آسمان روزى مى‏خورند و آنچه از خدا بخواهند، به آن‏ها عطا مى‏کند.»
د) دستگیرى از افتادگان: معلى بن خنیس مى‏گوید: «امام صادق علیه السلام در شبى بارانى از خانه به سوى ظله بنى ساعده رفت. به دنبال او رفتم، گویى چیزى از دست او بر زمین افتاد. حضرت گفت:
به نام خدا، خداوندا آن را به ما بازگردان. به نزدیک رفته سلام کردم. فرمود: معلى تو هستى؟ عرض کردم! آرى فدایت‏شوم! فرمود: با دست‏خود زمین را جست وجو کن، هر چه یافتى آن را به من بازگردان.
معلى مى‏گوید: نان‏هاى زیادى روى زمین افتاده بود. یکى یکى، دوتا دوتا پیدا مى‏کردم و به آن حضرت مى‏دادم. کیسه‏اى پر از نان همراه آن حضرت بود و از سنگینى آن را به زحمت‏حمل مى‏کرد. عرض کردم: اجازه دهید آن را من بیاورم؟ فرمود: من از تو شایسته ترم، ولى با من بیا. به ظله بنى ساعده رسیدیم. گروهى را دیدم که در خواب بودند. آن حضرت یک یا دو قرص نان را در زیر سر آنان مى‏گذاشت. توزیع نان به آخرین نفر که تمام شد، بازگشتیم. عرض کردم: فدایت‏شوم! آیا این‏ها شیعه هستند. فرمود: اگر شیعه بودند حتى در نمک طعام نیز با آنان مواسات و از خود گذشتگى مى‏کردم.» (19)
ه) توجه به غذا: یک جوان مسلمان همچنان که به سلامت روح خود مى‏اندیشد، در پرورش جسم نیز کوشا است او فردى ضعیف البنیه، کسل و منزوى نیست‏بلکه به بهداشت غذاى خویش در کنار بهداشت روانش توجه دارد. از راه تغذیه صحیح و ورزش جسم خود را تقویت مى‏کند و از راه‏هاى مختلف نشاط خویش را به دست مى‏آورد، اما در عین حال به حلال و حرام بودن غذایى که مى‏خورد توجه کامل دارد و آثار مخرب غذاى حرام و غیر مشروع را در وجودش در نظر دارد. امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: «شیعتنا لا یاکلون الجرى...و لایشربون مسکرا; (20) شیعیان ما مارماهى نمى‏خورند ... و شراب و مسکرات نمى‏نوشند.»
و) نیک رفتارى با اهل معصیت: در اصلاح رفتار غلط و ناپسند دیگران و کسانى که به نوعى مرتکب گناه مى‏شوند، باید شیوه‏اى کارآمد در پیش گرفت و ترس و یاس آنان را در پیوستن به ردیف خوبان از میان برداشت و با نیک رفتارى و امید دادن، روحیه شکست‏خورده آنان را تقویت نموده و بازسازى کرد.
امام صادق علیه السلام فرمود: «لا تقل فى المذنبین من اهل دعوتکم الا خیرا، واستکینوا الى الله فى توفیقهم; (21) در مورد همکیشان گنه کار خود جز خوبى و نیکى چیزى نگو و از خداوند توفیق هدایت آنان را بخواهید.»
ز) در اندیشه شغل حلال: عبدالاعلى بن اعین در یک روز تابستانى بسیار گرم در یکى از کوچه‏هاى مدینه امام صادق علیه السلام را ملاقات کرده و به آن بزرگوار عرضه داشت: «فدایت‏شوم! با این مقام و منزلت و رتبه‏اى که نزد خداوند دارید و خویشاوندى که با پیامبر براى شماست، باز هم براى دنیاى خویش تلاش مى‏کنید و در چنین روز گرمى خود را در فشار و سختى قرار مى‏دهید؟! امام در پاسخ فرمود: اى عبدالاعلى! جهت‏یافتن روزى و درآمد حلال بیرون آمده‏ام تا از افرادى همانند تو بى نیاز شوم.» (22)
ح) برنامه ریزى صحیح در زندگى: امام صادق علیه السلام مى‏فرمود: «فان الله یعلم انى واجد ان اطعمهم الحنطة على وجهها و لکنى احب ان یرانى الله قد احسنت تقدیر المعیشة; (23) خدا مى‏داند که مى‏توانم به بهترین صورت نان گندم خانواده‏ام را تهیه کنم، اما دوست دارم خداوند مرا در حال برنامه ریزى صحیح زندگى ببیند.»

 

پی نوشت :
1) التهذیب، ج 8، ص 111. 2) الکافى، ج 8، ص 93. 3) بحار الانوار، ج 10، ص 295. 4) معجم رجال الحدیث، ج 19، ص 325. 5) بحارالانوار، ج 75، ص 237. 6) منیة المرید، ص 375; اصول کافى ج 1، ص 25.
7) بحار الانوار، ج 1، ص 214. 8) وسائل الشیعه، ج 12، ص 208.
9) و در حدیث دیگرى آن حضرت طمع نورزیدن و پرخاش نکردن را از نشانه‏هاى یک شیعه کامل شمردند: شیعتنا لا یهرون هریر الکلب و لایطمعون طمع الغراب (مستدرک، ج 12، ص 69.) 10) امالى طوسى، ص 303. 11) تحف العقول، ص 301.
12) بحارالانوار، ج 75، ص 237. 13) همان، ج 100، ص 219. 14) روضة الواعظین، ج 2، ص 374.
15) من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 208. 16) تحف العقول، ص 302. 17) همان، 301. 18) همان، ص 302.
19) تفیسر عیاشى، ج 2، ص 107. با استفاده از عبارات شهید مطهرى. 20) تحف العقول، ص 303. 21) همان. 22) الکافى، ج 5، ص 74. 23) همان، ص 166، و اعیان الشیعه، ج 1، ص 59.
منبع: گنجینه معرفت؛ تالیف عبد الکریم پاک‏نیا
پایان پیام/



 

کد خبر 334032

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha