خبرگزاری شبستان: جوانان و نوجوانان در هر جامعهاى گنجینههاى سرشارى هستند که اگر مربیان و متولیان براى این قشر عظیم سرمایه گذارى شایسته انجام داده و این گروه فعال و پرشور را با رفتار حکیمانه و تکریم شخصیت و احترام به نیازها، به اهداف مطلوب و ایدهآل خود هدایت نمایند، علاوه بر این که آنان را از خطر انحراف و تردید در هویت و آسیبهاى اجتماعى مصونیتبخشیدهاند، قلبهاى پاک و زلال آنان را به سوى خوبىها، زیبایىها و اخلاق پسندیده رهنمون شدهاند، و جامعه آینده را از نظر سلامتى و حفظ ارزشها و فرهنگ، بیمه نمودهاند. امام صادقعلیه السلام در مورد سرمایه گذارى معنوى براى نسل نو و حفاظت نوجوانان از گروههاى منحرف و کج اندیش، مىفرماید: «بادرو احداثکم بالحدیث قبل ان یسبقکم الیهم المرجعة (1) ; نوجوانان خود را با احادیث ما آشنا کنید قبل از این که مرجعه (یکى از گروههاى منحرف) بر شما پیشى گیرند.
ارتباط با نسل جوان
هدایت و تربیت نسل جوان به لحاظ اهمیتى که دارد امروزه بیش از گذشته مورد توجه اندیشمندان و دل سوزان جوامع مختلف قرار گرفته است. جوان داراى خصوصیات عاطفى، اجتماعى و جسمانى است. حساسیت، تنوع خصلتهاى رفتارى، هیجانهاى درونى، علاقه شدید به دوستى با همسالان، عدم کنترل رفتار، حب ذات، الگو پذیرى و تقلید، افتخار به شخصیت و تشخصطلبى و میل به آزادى، شمهاى از ویژگىهاى اوست.
با توجه به این ویژگىها، شیوه رفتارى امام صادقعلیه السلام با جوانان، و همچنین سخنان و دستور العملهاى آن حضرت براى جوانان و برخورد با آنان، بهترین نسخه شفا بخش و راهگشاست. نگاههاى مهربان، بزرگداشتشخصیت، توجه به استعداد و صلاحیت آنان، احترام به نیازهاى فردى و اجتماعى، رفتار محبتآمیز و حکیمانه و سرشار از عاطفه و خلوص، موجب جذب جوانان به سوى آن حضرت بود و شیفتگى آنان به رهبر خویش، ریشه در شیوه رفتار و گفتار آن حضرت نسبتبه مخاطبین و شاگردان خویش دارد. آن حضرت به سرعت پذیرش سجایاى اخلاقى در نوجوانان توجه کرده و به ابوجعفر مؤمن طاق مىفرماید: «علیک بالاحداث فانهم اسرع الى کل خیر; (2) بر تو باد تربیت نوجوانان، زیرا آنان زودتر از دیگران خوبىها را مىپذیرند.»
چند نمونه از رفتار آن حضرت در برخورد با نسل جوان
1 - آن روز یکى از شلوغترین ایام حجبود. امام صادق علیه السلام با گروهى از یارانش گفت و گو مىکرد. در این هنگام هشام بن حکم که تازه به دوران جوانى گام نهاده بود، خدمت امام رسید. پیشواى شیعیان از دیدن این جوان شادمان شد، او را در صدر مجلس و کنار خویش نشاند و گرامى داشت. این رفتار امام، حاضران را که از شخصیتهاى علمى شمرده مىشدند، شگفت زده ساخت. وقتى امام علیه السلام آثار شگفتى را در چهره حاضران مشاهده کرد فرمود: «هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و یده; این جوان با دل و زبان و دستش (با تمام وجود) یاور ماست.» سپس براى اثبات مقام علمى هشام براى حاضرین، درباره نامهاى خداوند متعال و فروعات آنها از وى پرسید و هشام همه را به نیکى پاسخ گفت. آن گاه حضرت فرمود: «هشام! آیا چنان فهم دارى که با منطق و استدلال دشمنان ما را دفع کنى، هشام گفت: آرى. امام فرمود: «نفعک الله به و ثبتک; خداوند تو را از آن بهرهمند سازد و [در این راه] ثابت قدم بدارد.» هشام مىگوید: بعد از این دعا هرگز در بحثهاى خداشناسى و توحید شکست نخوردم. (3)
2 - مفضل بن عمرو نماینده امام صادق علیه السلام در شهر کوفه بود. او از طرف امام موظف بود به مشکلات دینى، مالى و اجتماعى مردم کوفه رسیدگى کند و در این رابطه با جوانان شهر ارتباط صمیمانه و مستحکمى برقرار کرده بود، براى همین عدهاى این دوستى را نتواستند تحمل کنند، ناچار به شایعه و افتراء روى آوردند و مفضل و یارانش را به شرابخوارى، ترک نماز، کبوتر بازى و حتى به سرقت و راهزنى متهم کردند. این گروه، که ابوالخطاب معزول و طرفدارانش از فعالان آن شمرده مىشدند، شایع کردند که مفضل افراد بى مبالات و لاابالى را پیرامونش گرد آورده است. وقتى این شایعات به اوج رسید، گروهى از مومنان و مقدسان کوفه به محضر امام صادقعلیه السلام چنین نوشتند: «مفضل با افراد رذل و شرابخوار و کبوتر باز همنشین است، شایسته است دستور دهید این افراد را از خود دور سازد.»
امام صادق علیه السلام بدون این که با آنان در این باره سخن بگوید، نامهاى براى مفضل نوشته، مهر کرد و به آنان سپرد تا به مفضل برسانند. حضرت تصریح کرد که نامه را خودشان شخصا به مفضل تحویل دهند. آنان به کوفه برگشتند و دسته جمعى به خانه مفضل شتافتند و نامه امام صادق علیه السلام را به دست مفضل دادند. وى نامه را گشود و متن آن را قرائت کرد. امامعلیه السلام به مفضل دستور داده بود که: چیزهایى بخرد و به محضر امام علیه السلام ارسال کند. در این نامه اصلا اشارهاى به شایعات نشده بود. مفضل نامه راخواند و آن را به دست همه حاضران داد تا بخوانند. سپس از آنان پرسید: اکنون چه باید کرد؟ گفتند: این اشیاء خیلى هزینه دارد. باید بنشینیم، تبادل نظر کنیم و از شیعیان یارى جوییم.در واقع هدفشان این بود که فعلا خانه مفضل را ترک کنند. مفضل گفت: تقاضا مىکنم براى صرف غذا در اینجا بمانید. آنان به انتظار غذا نشستند. مفضل افرادى را به سراغ همان جوانانى که از آنها بدگویى شده و به کارهاى ناروا متهم شده بودند فرستاد و آنان را احضار کرد. وقتى نزد مفضل آمدند، نامه حضرت صادقعلیه السلام را براى آنان خواند. آنان، با شنیدن کلام امام صادقعلیه السلام براى انجام فرمان حضرت از خانه خارج شدند و پس از مدت کوتاهى بازگشتند. هر کدام به اندازه وسع خویش روى هم نهاده و در مجموع 2 هزار دینار و ده هزار درهم در برابر مفضل نهادند. آن گاه مفضل به شکایت کنندگان که هنوز از صرف غذا فارغ نشده بودند نگریست و گفت: شما مىگوئید این جوانان را از خودم برانم و گمان مىکنید خدا به نماز و روزه شما نیازمند است؟! (4)
شیوهها و راه کارهاى عملى برخورد و هدایت جوانان در پرتو گفتار و رفتار صادق آل محمدعلیهم السلام
1- رفتار نیکو و ملایم : نوجوان قلبى پاک و روحى حساس و دلى نازک و عاطفى دارد. در برخورد با او باید راه نرمى و ملایمت پیش گرفت. نگاه مهربان، ارزش دادن به شخصیت و رفتار خوش، بهترین شیوه ارتباط با اوست. محبت، اظهار علاقه، صدا کردن با القاب، عناوین و نامهاى زیبا او را به سوى مبلغ و مربى جذب مىکند و در این حال مىتوان ارتباط قلبى و عاطفى با او ایجاد کرد، سخنانش را شنید، راهنمایى کرد، لغزشها را متذکر شد و بالاخره درعالم دوستى که یک ارتباط شدید روحى و عاطفى برقرار است، مىتوان صفات زیبا را به او القاء نمود، نیازهاى بسیارى را از او برطرف کرد و از آلودگىها او را بر حذر داشت، زیرا گرایش جوان به خوبىها و زیبایىها از دیگران بهتر و سریعتر انجام مىپذیرد.
امام صادق علیه السلام فرمود: «من لم تکن فیه ثلاث خصال لم ینفعه الایمان: حلم یرد به جهل الجاهل. و ورع یحجزه عن طلب المحارم. و خلق یدارى به الناس; (5) هر کس سه خصلت را دارا نباشد از ایمان خود سودى نخواهد برد: اول - بردبارى، که جهل نادان را برطرف کند. دوم - پارسائى، که او را از حرام باز دارد. سوم - رفتار نیکو که با مردم مدارا نماید.»
2 - آگاهى دادن در مسائل دینى: یکى از علل دین گریزى برخى جوانان و نوجوانان عدم آگاهى به مسائل دینى است. زیرا انسان طبیعتا هر چه را نشناسد به سویش نمىرود و افکار واحساسات و حواس خود را به سوى آن معطوف نمىدارد. اما شناخت و آگاهى از خوبىها و زیبائىها به ویژه اطلاع از منافع آن، سریعا انسان نفع طلب را به آن جذب کرده و آن را در نزد شخص، دوست داشتنى مىکند. براى همین اگر جوانان با آثار و برکات و احکام و معارف دین آشنا شوند، فاصله آنان با حقایق دینى کم خواهد شد. افزون بر این، نسل جدیدى که معمولا از مسائل و حقایق دینى بى اطلاع یا کم اطلاع است و بصیرت و معرفت کافى از دین ندارد، تحت تاثیر تبلیغات و هجمههاى فرهنگى دشمنان قرار مىگیرد.
امام صادق علیه السلام به بشیر دهان (روغن فروش) فرمود: «لا خیر فى من لا یتفقة من اصحابنا یا بشیر ان الرجل منهم اذا لم یستغن بفقهه احتاج الیهم فاذا احتاج الیهم ادخلوه فى باب ضلالتهم و هو لا یعلم; (6) از دوستان ما کسى که در دین خود اندیشه و تفقه نکند ارزش ندارد. اى بشیر! اگر یکى از دوستان ما در دین خود تفقه نکند و به مسائل و احکام آن آشنا نباشد، به دیگران (مخالفین ما) محتاج مىشود، هر گاه به آنها نیاز پیدا کرد آنان او را در خط انحراف و گمراهى قرار مىدهند در حالى که خودش نمىداند.» ضرورت یادگیرى احکام دینى در منظر پیشواى ششم آنقدر مهم است که مىفرماید: «لو اتیتبشاب من شباب الشیعة لایتفقه لادبته; (7) اگر به جوانى از جوانان شیعه برخورد نمایم که در دین تفقه نمىکند او را تادیب خواهم کرد.»
3 - شناساندن آسیبهاى اجتماعى : آشنا نبودن نسل جدید با آفتهاى اجتماعى موجب افت ارزشهاى اخلاقى و توفیق دشمنان فرهنگى و رواج خلاف و حرام در میان آنان مىباشد. اگر جوانان مسلمان با این آفتها آشنا باشند و از عواقب بد آن در میان افراد جامعه اطلاع یابند، بنابر فطرت پاکى که خداوند در نهاد آنها قرار داده از آن آفتها فاصله خواهند گرفت و دامن خویش را به چنین آفتهاى اجتماعى آلوده نخواهند کرد. صادق آل محمد علیه السلام مواردى از آفتهاى اجتماعى را چنین فهرست کرده است: ستم کردن، فریبکارى ، خیانت ، تحقیر و خوار کردن دیگران ، نق بزند، غرغر کند و به این وسیله زحمات دیگران را نادیده گرفته و خود را چیزى پندارد. دشمنى، کینه توزى و اظهار عداوت با برادران دینى ، تهمت زدن، داد و فریاد و پرخاشگرى ، طمع کارى و حرص به دنیا. «و ان لایظلمه و ان لایغشه و ان لایخونه و ان لایخذله و ان لایکذبه و ان لایقول له اف و اذ قال له اف فلیس بینهما ولایة و اذ قال له انت عدوى فقد کفر احدهما و اذا اتهمه انماث الایمان فى قلبه کما ینماث الملح فى الماء; (8) به برادر ایمانى خود ستم ننماید، او را فریب ندهد، به او خیانت نکند، او را کوچک نشمارد، او را دروغگو نخواند، به او اف نگوید و اگر به او اف بگوید (غرغر کند) ولایتبین آن دو قطع مىشود و اگر به برادر ایمانىاش بگوید تو دشمن من هستى، یکى از آن دو کافر [باطنى ]مىشود و اگر برادرش را متهم نماید، ایمان در قلب او ذوب مىشود مانند ذوب شدن نمک در آب.» (9)
4 - ترغیب به دانش افزایى : یک جوان مسلمان باید از علوم روز آگاهى کافى داشته باشد. تخصص در کنار تعهد یک اصل مسلم و تردید ناپذیر در فرهنگ ما است. کسانى در عرصه زندگى به اهداف دلخواه خود مىرسند که با شناخت دانشها و مهارتهاى عصر خود به قلههاى سعادت نائل شده و با تعهد و ایمان خویش، اعتماد افراد جامعه را به خود جلب مىکنند. از منظر حضرت صادقعلیه السلام کسب دانش و مهارتهاى فنى براى یک جوان ضرورى است، آن حضرت مىفرماید: «لست احب ان ارى الشاب منکم الا غادیا فى حالین، اما عالما او متعلما; (10) هیچوقت دوست ندارم یکى از جوانان شما (شیعه) را ببینم مگر اینکه در یکى از دو حال، شب و روز خود را سپرى کند: یا دانا باشد یا یاد گیرنده.»
5 - عادت دادن به حسابرسى : یک تاجر زمانى در کار خود پیشرفت مىکند که در هر شبانه روز به حساب خود رسیدگى کرده و سود و زیان معاملات خویش را بداند و گرنه بعد از مدت کوتاهى سرمایه و هستى خود را از دستخواهد داد. جوانى، یک سرمایه و فرصتبسیار عالى براى هر شخص مىباشد. اگر یک جوان به حساب عمر خود رسیدگى نکند و نداند که آیا در مقابل عمر خویش چه چیزى به دست آورده است، در آیندهاى نه چندان دور سرمایه معنوى خویش را به باد فنا خواهد داد. اما اگر به حساب روزانهاش برسد و ببیند که در مقابل هر روز از دست رفته، یک قدم به سوى کمال برداشته، خوشحال شده و آن را تکرار کند و در مقابل انحطاط فکرى و اخلاقى غمگین گشته و سعى در جبران آن داشته باشد، بدیهى است که رو به سوى رشد و ترقى خواهد نهاد. امام صادقعلیه السلام به ابن جندب که یک جوان فعال و پرشور و باایمان بود مىفرماید: «یا بن جندب! حق على کل مسلم یعرفنا ان یعرض عمله فى کل یوم و لیلة على نفسه فیکون محاسب نفسه فان راى حسنة استزاد منها و ان راى سیئة استغفر منها و لئلا یخزى یوم القیامة; (11) اى پسر جندب! هر مسلمانى که ما را مىشناسد شایسته است که رفتار و کردار خود را در هر شبانه روز برخود عرضه دارد و حسابگر نفس خویش باشد تا اگر کار نیکى در آنها دید، بر آن بیفزاید و اگر کار بدى در اعمال خود مشاهده نمود، از آنها توبه کند، تا در روز قیامت دچار ذلت و حقارت نشود.»
6 - تشویق به نماز : بر اساس متون دینى ما نماز عامل کمال انسان و حافظ او از آلودگىها و صفات مذموم و ناپسند است. همچنین این رفتار معنوى تاثیر بسزایى در بیدار کردن روح نظم و حفظ نظام انسان دارد. نماز تسلى بخش و آرامش بخش دلهاى مضطرب در انسانهاى خسته و نگران است. نماز شاخص رهروان راه خدا و بهترین وسیله ارتباط صمیمانه رب العالمین است. تجربه و آمار گواهى مىدهد که درصد بالایى از خلافکاران و هنجارشکنان در جامعه اسلامى در خانوادههایى بزرگ شدهاند که یا نماز نمىخوانند و یا آن را سبک مىشمارند. پیشواى ششم جایگاه مهم نماز را در زندگى و رفتار روزانه یک مسلمان براى اقشار مختلف به ویژه جوانان تبیین نموده و فرمود: «اول ما یحاسب به العبد على الصلوة فاذا قبلت قبل منه سائر عمله و اذا ردت علیه رد علیه سائر عمله; (15) [روز قیامت] اولین چیزى که از بنده محاسبه مىشود نماز است. اگر از او نماز پذیرفته شد، سائر اعمالش پذیرفته مىشود اما اگر نماز او رد شد سایر اعمال [نیک] او نیز رد خواهد شد.»
آن حضرت در مورد زیانهایى که در اثر دورى از نماز براى انسان رخ مىدهد به ابن جندب فرمود: «ویل للساهین عن الصلوات، النائمین فى الخلوات، المستهزئین بالله و آیاته فى الفترات اولئک الذین لاخلاق لهم فى الآخرة و لا یکلمهم الله یوم القیامة و لا یزکیهم و لهم عذاب الیم; (16) واى بر آنها که از نماز غفلت کنند و در خلوت بخوابند و خدا و آیاتش را در دوران ضعف دین استهزاء کنند، آنان کسانى هستند که در آخرت بهره ندارند و خدا در روز قیامتبا آنان سخن نخواهد گفت و آنان را تبرئه نخواهد کرد و عذاب دردناک براى آنهاست.»
7- تقویت اندیشههاى مثبت: با تقویت تفکر مثبت در جوانان مىتوان صفات نیک و خصلتهاى زیبا را در وجود آنها ایجاد کرد. آن گاه با فضاسازى مناسب و به وجود آوردن بسترهاى لازم، آنها را به تکرار رفتارهاى مثبت متمایل کرده و آن رفتارها را به صورت عادات پایدار در وجود آنان در آورد. بخشى از اندیشههاى مثبت در کلام امام جعفر صادق علیه السلام عبارتند از:
الف) زیارت دوستان و تقویت حس همیارى: آن حضرت نیکى به دوستان و دیدار آنان را برترین عبادت برشمرده و فرمود: «ما یعبد الله بمثل نقل الاقدام الى بر الاخوان و زیارتهم; خداوند به چیزى همانندگام برداشتن در راه نیکى به برادران دینى و دیدار و زیارت آنها عبادت نشده است.»
ب) انس با خدا: چه زیباست که جوانان پاک همیشه خدا را بهترین انیس خود بدانند و در سختىها او را همدم و پناهگاه خویش بر گزینند. آن حضرت فرمود: «آنسو بالله واستوحشوا مما به استانس المترفون; (17) [انسانهاى با ایمان] با خدا انس گرفتهاند و از آنچه که مال اندوزان و دنیا پرستان به آن انس گرفتهاند، در هراسند.» آرى آنان از نعمتهاى خداوندى بهره مىبرند، اما به آنها دل نمىدهند. آنان دلبسته خدا بوده و با یاد او آرام مىشوند.
ج) پایدارى در راه هدف پایدارى در راه ایمان و عقیده از عوامل توفیق و پیروزى است. یک جوان آن گاه به آرزوهاى مشروع و دلخواه دست مىیابد که پشتکار و استقامت داشته باشد. مهمترین آرزوى هر جوان نیل به سعادت حقیقى و قرب پروردگار - که جلوه تمام کمالات، زیبائىها و خوبىهاست - مىباشد. پیشواى صادق شیعیان فرمود: «لو ان شیعتنا استقاموا لصافحتهم الملائکة و لا ظلهم الغمام و لاشرقوا نهارا و لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم و لما سالوا الله شیئا الا اعطاهم; (18) اگر شیعیان ما در راه حق استقامت ورزند، فرشتگان با آنان دست مىدهند. ابرهاى رحمتبر آنها سایه مىافکند. مانند روز مىدرخشند، از زمین و آسمان روزى مىخورند و آنچه از خدا بخواهند، به آنها عطا مىکند.»
د) دستگیرى از افتادگان: معلى بن خنیس مىگوید: «امام صادق علیه السلام در شبى بارانى از خانه به سوى ظله بنى ساعده رفت. به دنبال او رفتم، گویى چیزى از دست او بر زمین افتاد. حضرت گفت:
به نام خدا، خداوندا آن را به ما بازگردان. به نزدیک رفته سلام کردم. فرمود: معلى تو هستى؟ عرض کردم! آرى فدایتشوم! فرمود: با دستخود زمین را جست وجو کن، هر چه یافتى آن را به من بازگردان.
معلى مىگوید: نانهاى زیادى روى زمین افتاده بود. یکى یکى، دوتا دوتا پیدا مىکردم و به آن حضرت مىدادم. کیسهاى پر از نان همراه آن حضرت بود و از سنگینى آن را به زحمتحمل مىکرد. عرض کردم: اجازه دهید آن را من بیاورم؟ فرمود: من از تو شایسته ترم، ولى با من بیا. به ظله بنى ساعده رسیدیم. گروهى را دیدم که در خواب بودند. آن حضرت یک یا دو قرص نان را در زیر سر آنان مىگذاشت. توزیع نان به آخرین نفر که تمام شد، بازگشتیم. عرض کردم: فدایتشوم! آیا اینها شیعه هستند. فرمود: اگر شیعه بودند حتى در نمک طعام نیز با آنان مواسات و از خود گذشتگى مىکردم.» (19)
ه) توجه به غذا: یک جوان مسلمان همچنان که به سلامت روح خود مىاندیشد، در پرورش جسم نیز کوشا است او فردى ضعیف البنیه، کسل و منزوى نیستبلکه به بهداشت غذاى خویش در کنار بهداشت روانش توجه دارد. از راه تغذیه صحیح و ورزش جسم خود را تقویت مىکند و از راههاى مختلف نشاط خویش را به دست مىآورد، اما در عین حال به حلال و حرام بودن غذایى که مىخورد توجه کامل دارد و آثار مخرب غذاى حرام و غیر مشروع را در وجودش در نظر دارد. امام صادق علیه السلام مىفرماید: «شیعتنا لا یاکلون الجرى...و لایشربون مسکرا; (20) شیعیان ما مارماهى نمىخورند ... و شراب و مسکرات نمىنوشند.»
و) نیک رفتارى با اهل معصیت: در اصلاح رفتار غلط و ناپسند دیگران و کسانى که به نوعى مرتکب گناه مىشوند، باید شیوهاى کارآمد در پیش گرفت و ترس و یاس آنان را در پیوستن به ردیف خوبان از میان برداشت و با نیک رفتارى و امید دادن، روحیه شکستخورده آنان را تقویت نموده و بازسازى کرد.
امام صادق علیه السلام فرمود: «لا تقل فى المذنبین من اهل دعوتکم الا خیرا، واستکینوا الى الله فى توفیقهم; (21) در مورد همکیشان گنه کار خود جز خوبى و نیکى چیزى نگو و از خداوند توفیق هدایت آنان را بخواهید.»
ز) در اندیشه شغل حلال: عبدالاعلى بن اعین در یک روز تابستانى بسیار گرم در یکى از کوچههاى مدینه امام صادق علیه السلام را ملاقات کرده و به آن بزرگوار عرضه داشت: «فدایتشوم! با این مقام و منزلت و رتبهاى که نزد خداوند دارید و خویشاوندى که با پیامبر براى شماست، باز هم براى دنیاى خویش تلاش مىکنید و در چنین روز گرمى خود را در فشار و سختى قرار مىدهید؟! امام در پاسخ فرمود: اى عبدالاعلى! جهتیافتن روزى و درآمد حلال بیرون آمدهام تا از افرادى همانند تو بى نیاز شوم.» (22)
ح) برنامه ریزى صحیح در زندگى: امام صادق علیه السلام مىفرمود: «فان الله یعلم انى واجد ان اطعمهم الحنطة على وجهها و لکنى احب ان یرانى الله قد احسنت تقدیر المعیشة; (23) خدا مىداند که مىتوانم به بهترین صورت نان گندم خانوادهام را تهیه کنم، اما دوست دارم خداوند مرا در حال برنامه ریزى صحیح زندگى ببیند.»
پی نوشت :
1) التهذیب، ج 8، ص 111. 2) الکافى، ج 8، ص 93. 3) بحار الانوار، ج 10، ص 295. 4) معجم رجال الحدیث، ج 19، ص 325. 5) بحارالانوار، ج 75، ص 237. 6) منیة المرید، ص 375; اصول کافى ج 1، ص 25.
7) بحار الانوار، ج 1، ص 214. 8) وسائل الشیعه، ج 12، ص 208.
9) و در حدیث دیگرى آن حضرت طمع نورزیدن و پرخاش نکردن را از نشانههاى یک شیعه کامل شمردند: شیعتنا لا یهرون هریر الکلب و لایطمعون طمع الغراب (مستدرک، ج 12، ص 69.) 10) امالى طوسى، ص 303. 11) تحف العقول، ص 301.
12) بحارالانوار، ج 75، ص 237. 13) همان، ج 100، ص 219. 14) روضة الواعظین، ج 2، ص 374.
15) من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 208. 16) تحف العقول، ص 302. 17) همان، 301. 18) همان، ص 302.
19) تفیسر عیاشى، ج 2، ص 107. با استفاده از عبارات شهید مطهرى. 20) تحف العقول، ص 303. 21) همان. 22) الکافى، ج 5، ص 74. 23) همان، ص 166، و اعیان الشیعه، ج 1، ص 59.
منبع: گنجینه معرفت؛ تالیف عبد الکریم پاکنیا
پایان پیام/
نظر شما