به گزارش خبرگزاری شبستان از کرمان، نقش زنان در دوران دفاع مقدس چه در تشویق و ترغیب همسران و فرزندن برای حضور در جبهه ها و چه در کسوت پرستاری و امدادگری در پشت خط، موضوعی است که نمی توان به سادگی از آن عبور کرد.
نقش زنان در دوران دفاع مقدس شاید تاکنون آنگونه که باید بیان نشده است که اگر بشود، ضمن بیان مجاهدت های خالصانه این قشر، می تواند پشتوانه غنی برای انس و الفت نسل جوان با تاریخ افتخار آفرین دفاع مقدس ما باشد همانگونه که مجموعه بی نظیر "دا" این وظیفه مهم را به خوبی ایفا کرد.
استان کرمان نیز که مجاهدت و دلاوری رزمندگان لشکر پیروزمند 41 ثارالله اش زبانزد عام و خاص است، از این مسئله مستثنی نیست و بانوانی از این خطه، علاوه بر نقش تعیین کننده ای که در تشویق همسران و فرزندان خود به جبهه داشتند، عده ای نیز در جببه ها حضور یافتند.
بانو مریم تاجالدینی از جمله زنانی است که با همسر و دو فرزند خود در جبهه حضور داشته است؛ وی که قبل از عملیات فتح خرمشهر به اتفاق 25 خواهر امدادگر از شهر رابُر به اهواز اعزام شده است گوشه ای از خاطرات خود را چنین برای خبرنگاران بازگو می کند:
در مسیر حرکت به هر شهری که میرسیدیم، مردم به گرمی از ما پذیرایی میکردند، در بدو ورود به اهواز در هتل نادری مستقر شدیم و بعد از چند روز به هتل فجر منتقل شدیم.صبحها به طور معمول از 7 صبح به بیمارستان شماره یک جندیشاپور میرفتیم که معمولاً رزمندگان مجروح استان کرمان را به این بیمارستان میآوردند.خانم بلارن مسئول بیمارستان بود و تأکید می کرد که هر کاری از دستتان برمیآید برای رزمندگان انجام دهید.
تاج الدینی با بیان اینکه آن زمان در جبهه و پشت جبهه فضای معنوی و صمیمانهای حاکم بود و اصلاً رئیس و مرئوس مفهوم نداشت؛ گفت: یک پزشک در بیمارستان بود که تی میکشید؛ وقتی به او میگفتم این کار شما نیست، میگفت: من در اتاق عمل، پزشک و خارج از اتاق عمل، خدمتکار هستم؛ همین روحیات بود که جبهه را پر از جاذبه میکرد و هر کس یک بار که میآمد، از محیط آن دل نمیکند.
این بانوی امدادگر رابری در نقل خاطراتش با بیان اینکه در جریان عملیات فتح خرمشهر تعداد مجروحین به حدی بود که صندلی اتوبوسها را برداشته و مجروحین را حمل میکردند؛ گفت: بیمارستانها پر از مجروح بود و ما چادر زده بودیم و امکانات لازم برای مجروحین را در آن مهیا می کردیم.
وی ادامه داد: یک روز به پیشنهاد خواهرم راهی بیمارستان گلستان شدیم، وقتی به آن جا رفتیم؛ متوجه شدم پسر رزمنده و 14 ساله خودم ترکش به سرش خورده و جزو مجروحین است؛ گفتند: میخواهیم او را به اصفهان اعزام کنیم، آیا با او میروی؟ گفتم: نه؛ من باید اینجا به مجروحین رسیدگی کنم.
بانو تاج الدینی با اشاره به اینکه همه رزمندگان رابُری وقتی از حضور ما در اهواز باخبر میشدند؛ به دیدن ما میآمدند و از این دیدار هم ما خوشحال میشدیم و هم آنان روحیه میگرفتند؛ افزود: در اهواز سردار حاج قاسم سلیمانی که همشهری ما بود؛ مرتب به ما سر میزد.
وی گفت: وقتی خانوادههای شهدا برای دریافت پیکر فرزند شهیدشان میآمدند، مسئول سردخانه به آنان میگفت: باید فکر کنید که برای گرفتن گل از گل فروشی آمدهاید؛ بدون شیون و ناله شهیدتان را تحویل بگیرید و با خود ببرید؛ نمیخواهیم دشمن از صدای شیون شما خوشحال شود.
تاج الدینی با بیان اینکه اهوازیها شهدایشان را با گل و شیرینی و خواندن شعر تشییع میکردند؛ خاطرنشان کرد: با فتح خرمشهر، بچهها نقل و شیرینی در سطح شهر توزیع میکردند و شادی فراوانی از این پیروزی که به لطف خدا حاصل شده بود؛ در دلها موج میزد.
پایان پیام/
نظر شما