نیست انگاری بستن نگاه بشر است نسبت به آنچه در بیان نمی‌آید

خبرگزاری شبستان: نیست‌ انگاری مسئله‌ای اساسی است که بعد از هگل بشر با آن مواجه شده و هنوز تفکر پست‌مدرن از آن عبور نکرده و باید دید چطور می‌توان با درک مسئله نیست‌انگاری آن را یافته و به آن نزدیک شویم.

به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، مهدی بنایی جهرمی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در دومین کنفرانس بین‌المللی "فلسفه دین معاصر" با ارایه مقاله‌ خود با عنوان تنگنای "ظهور نیست‌انگاری و آینده الهیات" گفت: نیست‌ انگاری مسئله‌ای اساسی است که بعد از هگل بشر با آن مواجه شده و هنوز تفکر پست‌مدرن از آن عبور نکرده و باید دید چطور می‌توان با درک مسئله نیست‌انگاری آن را یافته و به آن نزدیک شویم.

وی ادامه داد: اگر گفته شود نیست‌انگاری یعنی غفلت از وجود و منحصر شدن نگاه بشری به موجود (همان‌طور که بعد از نیچه این مفهوم بیان شد) این منحصر شدن نگاه بشر به موجود که در تاریخ متافیزیک رخ داده یعنی بسته‌شدن نگاه بشر نسبت به آنچه در بیان نمی‌آید و همچنین بسته‌شدن نگاه بشر نسبت به آنچه موجب هیبت می‌شود.

وی ابراز کرد: موجودبینی یعنی از دست‌رفتن امکان تجربه هیبت و این در تاریخ متافیزیک رخ می‌دهد اما اینکه چگونه رخ می‌دهد را باید اینچنین تشریح کرد؛ سقراط سخنی دارد که می‌گوید دانایی مطلق شأن خدایان است و اگر بشر به دانایی مطلق دست یابد دیگر نمی‌تواند عشق بورزد و دیگر نمی‌تواند اهل فلسفه باشد، چرا که فلسفه حب دانایی است و این حب در دانایی مطلق از بین می رود.

بنایی جهرمی در ادامه عنوان کرد: در واقع متافیزیک تاریخ تحقق این دانایی مطلق است و همه واقعیت در عقلی دیده می شود که همه چیز بیان‌پذیر می‌شود و هر آنچه بیرون از حوزه دانایی ما است و هر آنچه در حوزه فراعقلی در چنگ منطق درنمی‌ آید، بلعیده می‌شود.

وی با بیان اینکه بعد از هگل به رغم تمام تلاش‌های انجام شده برای اینکه به آن امر بیان‌ناپذیر و آنچه بشر را به مهابا می‌اندازد، بازگشت پیدا کنیم اما هنوز درگیر هگل هستیم، ابراز کرد: مسئله ما این بازگشت است و این بازگشت به آسانی نیست. سودای دانایی مطلق در بشر هنوز هست و این سودا در تاریخ متافیزیک ادعا شده و به ادعا می‌رسد.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی عنوان کرد: انسانی که در طلیعه تاریخ متافیزیک مدنظر و معیار همه چیز است، قوام و معیاربودن‌اش یعنی اینکه پذیرش‌بودن ذات بشر مقید به محدودیت است.

وی تصریح کرد: مسئله دکارت مسئله شک نبود بلکه مسئله امکان شک بود یعنی می‌خواهد به جایی برسد که بگوید امکان شک وجود ندارد؛ برای رسیدن به جایی که دکارت سلوک خود را آغاز می‌کند باید در همه چیز شک شود یا به عبارتی همه چیز "نیست" انگاشته شود تا بشر معیار همه چیز شود. در این نگاه بشر معیار همه امور شده که به تمثل بشر قوام پیدا کرده و بشر موضوع می‌شود.

جهرمی با بیان اینکه هگل تفکر خودش را سنتز تفاوت میان دکارت و یونان می‌بیند، گفت: این تفکر به آن معناست که تفکر دکارت آنتی تز تفکر یونانی است و هگل سنتز تفکر دکارت و یونانی؛ در هگل این دانایی متعلق سقراط که هر چیزی که به بیان نمی‌آید و در معرفت انسان نیست، "نیست" و وجهی برای اعتبار آن وجود ندارد و  همه چیز در ادراک آدمی معنا می‌شود.

وی خاطرنشان کرد: در چنین فضایی باید دید الهیات چه می‌خواهد کند، یا اتفاقا باید گفت الهیات متکی به متافیزیک است یعنی الهیاتی که تا الان وجود داشته تئولوژی است، تئولوژی یعنی خدا است که باید به زبان آورد؛ همچنین الهیات هم باید به سمت نیست‌انگاری رفته اما نباید فراموش کرد با نیچه متافیزیک به اضطراب می‌افتد و این اضطراب را در متفکران پست مدرن می‌بینیم و با الهیات گذشته نمی‌توان جدا از این اضطراب بود و تفکر الهی آینده شاید بتواند ما را متمرکز آن چیزی کند که به بیان نمی‌آید.

پایان پیام/


 

کد خبر 332822

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha