به گزارش سرویس دیگر رسانه های خبرگزاری شبستان و به نقل از روزنامه جام جم، چند ماهی است معاونت هنری دولت یازدهم، از میان آشنایان حوزه موسیقی به این سمت انتخاب شده و کار خود را آغاز کرده است. او وعده سر و سامان دادن به وضعیت موسیقی و گسترش آن را داده است، اما در این میان گرانی بلیت کنسرت، معضلی است که ظاهرا هنوز فکری برای آن نشده است.
قیمت بالای بلیت کنسرت در ایران سالهاست مورد انتقاد و اعتراض مخاطبان این هنر بوده و هست. مخاطبانی که به این هزینه هنگفت عادت نکردهاند و برایشان سیر صعودی و بالا رفتن روزانه قیمت بلیتهای کنسرتها به یک کابوس همیشگی بدل شده است. قیمتهایی که با خدمات ارائه شده تناسب ندارد و امتیاز خاص آن فقط صدا و تصویر زنده خواننده است. اگرچه در برخی کنسرتها فاصله تماشاگر با صحنه اصلی کنسرت آنچنان زیاد و زاویهدار است که صدا و تصویر را باید از مانیتور دید و تماشای کنسرت برای آن دسته از مخاطبان این کنسرتها با تماشای آلبومهای موسیقی آنان تفاوتی ندارد. این موضوع یکی دیگر از مشکلات اصلی مخاطبان کنسرتهاست.
اما دلیل پرداخت مبلغ هنگفت برای خانوادههایی با درآمد متوسط را ـ که معمولا مخاطبان اصلی کنسرتهای موسیقی هستند ـ هر کس به گردن دیگری میاندازد. برخی به گردن سودجویی بیش از حد تهیهکنندگان، برخی به گردن گرانی اجاره بهای سالن و بعضی نیز به گردن دستمزدهای کلان خوانندهها.
فرزاد هوشیار پارسیان، مدیرعامل برج میلاد تهران در اینباره میگوید: من از این صحبت برگزارکنندگان کنسرتها بسیار متعجب هستم. برگزارکنندگان کنسرت در طول سال به شکل مرتب با برج میلاد نشست همفکری و مشاوره دارند و بخوبی میدانند برج میلاد دو سال است هزینه اجاره سالنهایش را اضافه نکرده و هنوز با همان اجاره بهای دو سال پیش سالنها را در اختیار آنها میگذارد.
او میافزاید: نمیدانم چرا تهیهکنندگان و برگزارکنندگان کنسرتهای موسیقی تنها به سودجویی لحظهای خود فکر میکنند و گناه را به گردن دیگران میاندازند و نرخ اجارهبهای سالن را بهانه میکنند. ما نهتنها در برج میلاد هزینهها را افزایش ندادهایم، بلکه برای موسیقیهای فاخری که شورای تصمیمگیری برج آن را مناسب تشخیص دهد اجارهبهای هراجرا را به نصف کاهش داده و از آنها اجاره را به شکل نیمبها دریافت میکنیم تا به این ترتیب اقتصاد فرهنگی خانوادهها هم مورد حمایت قرار گیرد و بتوانند براحتی برای تماشای این برنامهها به برج میلاد بیایند.
هوشیار پارسیان ادامه میدهد: برای روشن شدن ذهن مخاطبان روزنامه شما بصراحت اعلام میکنم نرخ اجارهبهای سالن اصلی برج میلاد برای هر اجرا 15 میلیون تومان است که برای موسیقی سنتی این هزینه به شکل نیمبها دریافت میشود. موسیقی ارکسترال هم شامل همین کاهش نرخ هزینه است و برای اینگونه موسیقی نیز مبلغ اجاره به شکل نیمبها محاسبه میشود. هدف ما در این مجموعه فرهنگی هنری این است که شرایط را برای موسیقی جدی و نهتنها موسیقی پاپ آنگونه فراهم کنیم که هم هنرمند و هم مخاطب راضی باشد.
برخی از برگزارکنندگان ادعا میکنند شما اجارهبهای سالنهای خود را با این مبالغ اعلام میکنید، اما در زمان تسویهحساب شاید نزدیک به دو برابر این بها را با عنوان هزینههای وارده دریافت میکنند. مدیرعامل برج میلاد درباره این موضوع اظهار میکند: قیمت سالن همایشهای این مجموعه کاملا براساس یک چارت سازمانی مشخص محاسبه میشود که کسی اعم از مدیر، مشاور، کارمند یا هر سمت دیگری در این مجموعه نمیتواند از آن عدول کرده، براساس نظر و سلیقه شخصی خود قیمتها را پایین و بالا کند.
برخی تهیهکنندگان مدعی هستند اگرچه سالن میلاد بابت کنسرتهای سنتی به آنها تخفیف میدهد، اما خوانندههایی هستند که دستمزدهای نجومی بابت هر اجرای خود از تهیهکننده طلب میکنند و طبیعی است تهیهکننده نمیتواند از جیب خود این مبالغ را بپردازد، بنابراین بهای بلیت کنسرت را بالا میبرد. هوشیار پارسیان این موضوع را هم یک بهانه بیاساس میداند و میافزاید: فکر میکنم این هم یک بهانه دیگر است، زیرا بیشتر اوقات مبلغ زیادی نصیب هنرمندان موسیقی اعم از نوازنده و خواننده نمیشود. اگرچه این را من نیز شنیدهام که برخی خوانندگان ممکن است دستمزدهای بالایی طلب کنند، اما آن دستمزدها به نسبت مبلغی که تهیهکننده بر قیمت بلیت میکشد، چیز زیادی نیست.
او میگوید: اکنون تهیهکنندگان موسیقی آنچنان همه چیز را زیر اقتدار و اختیار خود درآوردهاند که اجازه این فعالیت یعنی تهیهکنندگی موسیقی را به هیچ نیروی جدید و تازهنفسی نمیدهند. اگر فضا آنچنان باز شود که دیگر به این تهیهکنندگان نیازی نباشد، میتوان به ارتقای هنر موسیقی امیدوار شد. راهحل، مهیا کردن شرایط و فضای لازم برای فعالیت نیروهای جدیدی است که مترصد فرصت و فضایی اندک برای کار هستند.
البته تهیهکنندهها در برابر بحث چارت سازمانی میگویند: مسئولان برج میلاد قیمت سالن را تخفیف میدهند، اما با افزایش هزینههای دیگر همانند پارکینگ و پذیرایی این تخفیف را جبران کردهاند. البته دسته دیگری از تهیهکنندهها هم گرانی را در نهایت به دستمزهای کلانی مرتبط میدانند که خوانندههای مشهور از آنان طلب میکنند، اما آنها همیشه این موضوع را انکار کردهاند و آنها نیز همه چیز را به گرانی سالن کنسرت نسبت دادهاند. به هر حال بسیاری هنوز بر این عقیدهاند که گرانی سالن و دستمزد خواننده برای تهیهکننده بهانهای بیش نیست و برنده واقعی این بازی شرکتهای برگزارکننده کنسرت هستند که بیشترین سود را به جیب میزنند.
در این میان، اما محسن رجبپور یکی از قدیمیترین کنسرتگذاران موسیقی درباره اظهارات مدیرعامل برج میلاد میگوید: این حرف مدیریت برج میلاد درباره کنسرتهای موسیقی سنتی صحیح است، اما مگر هزینههای برگزاری یک کنسرت تنها هزینه سالن است. هزینههای برگزاری یک کنسرت چند بخش مختلف دارد که تنها یک بخش آن اجارهبهای سالن است.
او میافزاید: بخشهای دیگر این هزینهها شامل دستمزد گروه و بویژه خواننده گروه است. بخش دیگر به هزینههای متفرقه مانند صدابرداری، نورپردازی، صدابرداری و نیروی انتظامی و درصد گیشه مربوط میشود و بصراحت اعلام میکنم، اگر تهیهکنندهای گرانی بلیت کنسرتش را به دلیل گرانی سالن اعلام کند، بیتردید یا بسیار تازه کار و جوان است و هنوز به پیچ و خم کار وارد نیست یا نمیخواهد واقعیت را بگوید.
رجبپور تاکید میکند: من میخواهم در پاسخ به این سخن برخی دوستان تهیهکننده خودم که شنیدم گرانی بلیت کنسرتهایشان را به گردن اجارهبهای سالن کنسرت میاندازند، بگویم چطور شما برای کنسرتی در یک سالن یک بهای بلیت تعیین میکنید و برای کنسرتی دیگر در همان سالن یک قیمت دیگر. ببینید برای تعیین بهای هر یک صندلی کنسرت باید دستمزد و هزینههای یک گروه را با هزینههای دیگر که عنوان کردم جمع و در تعداد صندلیای که شما میتوانید آن را برای کنسرت مورد نظر بفروشید، تقسیم کنید تا بهای هر صندلی کنسرت به نسبت جای قرار گرفتن آن مشخص شود.
این تهیهکننده کنسرت اظهار میکند: خوانندهای که پارسال از من تهیهکننده کمتراز 15 میلیون تومان دستمزد میخواست و امسال همان خواننده بالای 30 میلیون و 50 میلیون از من دستمزد میخواهد، من تهیهکننده چارهای ندارم جز اینکه مبلغ را روی تعداد صندلیها سرشکن کنم. تازه این مبلغ دستمزد گاهی به مبالغی بسیار بالاتر از این هم میرسد.
او درباره اینکه تقاضاهای بیمورد را چه کسی و چگونه باید معتدل کند، تاکید میکند: متر و معیار براساس عرضه و تقاضا شکل میگیرد. وقتی یک تهیهکننده میبیند از زمان اعلام فروش تا اتمام تمامی بلیتهای کنسرت کمتر از دو ساعت زمان میبرد، (آن هم با هر قیمت و هر شرایطی که ارائه بشود) میتواند برای دفعه بعدی باز هم قیمت بلیت خود را بالا ببرد و مخاطب علاقهمند هم در چنین شرایطی چارهای ندارد و به هر ترتیبی شده این بلیت را تهیه میکند.
رجبپور میافزاید: دلیل این موضوع هم فقط یک چیز است و آن این که ما تنها در تهران بهعنوان یک کلانشهر با 15 میلیون نفر جمعیت، حدود 5000 صندلی در سه سالن کنسرت داریم. داستان شهرستانها هم که دیگر خیلی از اینها بدتر است. وقتی تعداد سالنها و صندلیها تا این اندازه کم باشد، دیگر حق انتخابی برای مخاطب باقی نمیماند و او مجبور است برای تماشای کنسرت هر بهایی که تهیهکننده اراده کند بپردازد، اما اگر صندلیهای ده تا 20 سالن کوچک 400 تا 500 نفره به این صندلیها اضافه شود، آن وقت ما پنج تا ده هزار صندلی دیگر هم داریم که چون در سطح شهر پخش هستند و براحتی میتوان به آن دسترسی پیدا کرد، دیگر حق انتخاب محدود نمیشود.
این برگزارکننده کنسرت موسیقی ادامه میدهد: البته من اصلا قصد ندارم حرفهای تکراری درباره ساخت و ساز 20 سالن کوچک در سطح شهر بزنم. منظور من این است از امکانات موجودی که فراموش شده و از آنها استفاده نمیشود، به نحو احسن استفاده شود.
او اظهار میکند: در حال حاضر با تغییر دولت و روی کار آمدن معاونت هنریای که خودش از عالم هنر و موسیقی و بویژه موزه موسیقی بیرون آمده، امید تعامل با اینگونه سالنهای زیرمجموعه شهرداری بیشتر میشود. زیرا معاون هنری جدید وزارت ارشاد به دلیل تجربه مدیریت در موزه موسیقی بیتردید با سازمان فرهنگی هنری شهرداری و اصولا شهرداری تهران رابطه خوبی دارد و میتواند از این موقعیت استفاده کرده و با یک توافقنامه دو طرفه، هم سالنهای فرهنگسراها را از شکل غیرفعالش بیرون بیاورد و به اصطلاح اکتیو کند و هم این که مشکل کمبود سالنهای کنسرت را برطرف کند.
رجبپور میگوید: کافی است تصور کنید در یک شب، در سالنهای مختلف کوچک محلی، استادانی همچون حسین علیزاده، شهرام ناظری و شجریان و در موسیقی پاپ هم مثلا گروه آریان، احسان خواجهامیری و رضا صادقی روی صحنه بروند و شب بعد جای دیگر باشند، آن وقت ببینید چه رقابتی به وجود میآید که دیگر هیچ خواننده و تهیهکنندهای نمیتواند قیمت بلیتها را تا این انداره بالا ببرد و فکر کند هرقدر هم که قیمت بالا باشد، بازهم مخاطب مجبور به خرید این بلیتهاست، چون جای دیگری نمیتواند این موسیقی را به شکل زنده با قیمت پایینتری به دست بیاورد. اگر رقابت نزدیک و فشرده در این کار به وجود آید، همانند همه جای دنیا همه چیز رنگ قاعده به خود میگیرد.
البته تهیهکنندههای موسیقی در شرایطی همه گناهها را به گردن دستمزدهای نجومی خوانندهها میاندازند که پیش از این خوانندهها نیز بارها از وضع نابسامان دستمزدهای خود به فریاد آمده و اعلام کردهاند برخی تهیهکنندهها با بدحسابیهایشان در پرداخت دستمزد، برایشان مشکلاتی شدید به وجود آوردهاند. این خوانندهها عموما اعتقاد دارند در این میان، هم سالن گرانتر از قیمت اعلام شده است و هم تهیهکننده پول آنها را نمیپردازد و اساسا گرانی بلیت کنسرت هیچ ارتباطی با دستمزد آنها ندارد.
سالار عقیلی، خواننده نامدار موسیقی سنتی ایران که چندی پیش با رضا صادقی، خواننده محبوب موسیقی پاپ کنسرت مشترکی اجرا کرد، درباره دستمزد خوانندگان ایرانی در کشورمان با رد ادعای تهیهکنندهها میگوید: چنین چیزی صحت ندارد. گرانی بلیت کنسرت ربطی به دستمزد خوانندهها ندارد، زیرا من دو سال پیش دستمزد هشت میلیونی برای هر اجرا میگرفتم و اکنون برای هر اجرا بین 12 تا 13 میلیون تومان دستمزد میگیرم که این مبلغ در برابر قیمت 100 هزار تومانی بلیت کنسرت که در تعداد 1300 صندلی سالن برج میلاد باید ضرب شود، چیز زیادی نیست.
او اظهار میکند: علاوه بر حوزه موسیقی سنتی، در حوزه موسیقی پاپ هم من خبر دارم رضا صادقی برای هر اجرا 15 میلیون تومان دریافت میکند. حتی احسان خواجهامیری هم که به گفته پدرش بالاترین دستمزدها را به خود اختصاص میدهد، تفاوت دستمزدش با رضا صادقی بسیار جزئی است. تهیهکنندهها معمولا به خواننده و گروه نوازندگان اعلام میکنند اجاره سالنی همانند برج میلاد بسیار گران است و باید برای هر اجرا 30 میلیون تومان به برج میلاد پرداخت شود و همین موضوع سبب گرانی بلیت کنسرتهاست.
عقیلی در پاسخ به اینکه مدیرعامل برج میلاد اعلام کرده چارت سازمانی، اجارهبهای سالن را میتواند در اختیار عموم قرار دهد تا نشان دهد بابت هر اجرای موسیقی سنتی از تهیهکننده تنها مبلغ هفت میلیون تومان میگیرد، تاکید میکند: بله متاسفانه برنده این بازی تنها تهیهکننده است که به اصطلاح مزه پول را چشیده و حاضر نیست آن را در اختیار هنرمند قرار دهد. حال آنکه عموم مردم تصور میکنند تمامی مبلغ فروش کنسرت به جیب خواننده میرود. من به شخصه از پارسال تا امسال درصد زیادی به دستمزد خودم اضافه نکردهام و از مردم میخواهم این مبالغ نجومی را که به خوانندهها نسبت میدهند، باور نکنند و بدانند اگرچه گوشت از کیلویی 5000 تومان به 20000 تومان رسیده است، اما من بهعنوان یک خواننده دستمزدم را از سال گذشته که هشت میلیون بود، اکنون تنها به 13 میلیون رساندهام. من امیدوارم در دولت کنونی شرایط به گونهای شود که تهیهکنندهها کمی از سودجویی خود کم کنند تا همه مردم جامعه حتی ضعیفترین قشر نیز توان خرید بلیت کنسرت موسیقی را داشته باشد.
در شرایط کنونی سه راس مثلث برگزاری یک کنسرت، هر یک گناه را به گردن دیگری میاندازد و آن دیگری را به سودجویی بیشتر و فشار بر مخاطبان متهم میکند و مشخص نیست در این میان چه کسی برنده بازی است؟ در هر حال اکنون نزدیک صد روز از حضور و قولهای معاونت هنری وزارت ارشاد گذشته و همه نگاهها به اینجا دوخته شده که آیا این معاونت توان مبارزه با سودجویی تهیهکنندههایی که به شکل مافیایی همه چیز را در اختیار خود گرفتهاند، دارد یا خیر؟ آیا میتوانید با ایجاد فضایی رقابتی (همانگونه که از ابتدا قولش را داده بودند) به گونهای عمل کنند که دیگر نه هیچ سالن و نه هیچ تهیهکننده و نه هیچ هنرمندی نتواند فشار سودجویی خود را بر دوش نحیف موسیقیای بگذارد که روز به روز نفسش بیش از گذشته به شماره میافتد.
نظر شما