به گزارش خبرگزاری شبستان، شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، متکلم و فقیه بزرگ شیعه امامیه همان کسی است که ابن ندیم در الفهرست (فن دوم، مقاله پنجم) از وی با لقب «ابن المعلم» یاد کرده است. ولادت او در سال 338 ه.ق گزارش شده است (عسقلانی ، ابن حجر، لسان المیزان ج 5 ، ص 368 )، شیخ مفید در یک خانواده اصیل شیعی از سلاله نیکان و پاکان پا به عرصه وجود نهاد. (محل تولد وی ظاهراً حومۀ بغداد است که نام آن منطقۀ «واسط» یا «عکبری» بوده است). (همان، ص 368 )
تحصیلات اولیه خود را در زادگاهش به پایان رساند و به همراه پدرش به بغداد آمد و نزد ابوعبدالله معروف به «جعل» به تحصیل پرداخت، سپس از محضر بزرگان فقه و کلام اسلامی استفاده کرد تا اینکه در این دو علم به درجه اجتهاد رسید.
اساتید وی از معروفترین فقها و متکلمین زمان خویش بود، محدث بزرگوار «حاج میرزا حسین نوری» در اثر گرانقدرش «خاتمه مستدرک الوسائل، پنجاه تن از استادان شیخ مفید را نام می برد که ازجمله آنها، جعفربن محمد قولویه قمی، محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق )، ابن جنید اسکافی می باشند.
برای درک بهتراهمیت شخصیت والای علمی او ابتدا دورنمایی از عصر او را تشریح کرده و سپس به شرح مختصری اززندگانی پر حادثه او می پردازیم:
بعد از قیام نافرجام مختار ثقفی تمام حرکت ها و جنبش های ضد ستمگران بنام طرفداری از «آل رسول (ص)» بود، بدین معنی که همه این جنبش ها برای تحقق یک هدف تلاش می کردند و آن برانداختن حکوت نژاد پرست اموی و تأسیس حکومت قرآنی براساس عدل و مساوات بود، اما در عمل حکومت عباسی از این فرصت استفاده کرد و به جای حکومت اموی نشست تنها با این تفاوت که قوه اجرایی در دست عناصر ایرانی بود.
پس از این دوره سیاه متفکران شیعه به این فکر افتادند که نخست اندیشه های اعتقادی و اصولی شیعه را به مردم بیاموزند و آنان را با مفهوم عدالت و مساوات و احکام اسلامی آشناتر سازند. در همین راستا از قرن دوم هجری به بعد متکلمان شیعه و شاگردان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) تلاش کردند اصول معتقدات شیعه را بر پایه منطق عقلی و در قالب کلام شیعی بیان نمایند.
تا اواسط قرن چهارم موقعیت شیعیان در کشورهای خاورمیانه بسیار ممتاز بود و به اوج اقتدار خویش رسید، زیرا از یک سو خلفای فاطمی که شیعه اسماعیلی بودند در مصر دولت مقتدری را تشکیل داده و از شکوه وجلال دربار بغداد کاستند، و از سوی دیگر سیف الدوله حمدانی و امرای آن خاندان در شام حکومت شیعی تشکیل دادند و نیز در مشرق و جنوب شرقی و شمال ایران، صفاریان و طاهریان موقعیت مناسبی را برای شیعیان در قلمرو خویش فراهم نمودند و از همه مهمتر ظهور دولت نیرومند آل بویه بود که از شیعیان با اخلاص به شمار می آمدند که تأسیس حوزه های علمی و نشر معارف و حقایق اهل بیت(ع) در این دوران شدت بیشتری گرفت. مسافرت های ثقة الاسلام کلینی (صاحب «الکافی») و شیخ صدوق دو پیشوای بزرگ شیعه به بغداد و اقامت آنها در مرکز خلافت از آزادی شیعیان در آن عصر حکایت می کند.( جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، ج 2، ص 299 تا 370) شیخ مفید در چنین فضای فکری و عقیدتی بود که پا به عرصۀ علم و دانش آن روزگار نهاد.
چگونگی انتخاب نام مفید
در این مورد که چه کسی شیخ را ملقب به «مفید» کرده است نظریات متفاوتی وجود دارد، برخی بیان کرده اند که حضرت صاحب الزمان (عج) او را شیخ مفید نامیده است (علامه بحرالعلوم، رجال ج 3، ص 320)، برخی دیگر قاضی عبدالجبار معتزلی را که از اعاظم علمای عامه در اصول و کلام است را شخصی می دانند که لقب مفید را به شیخ اطلاق کرده است. در کتاب «مصباح القلوب» و «سرائر» ابن ادریس حلی داستان را این گونه بیان می کند: روزی قاضی عبدالجبار معتزلی در مجلس درس نشسته بود و دانشمندان هر دو فرقه (شیعه و سنی) نیز حاضر بودند، شیخ مفید که قاضی عبدالجبار نام او را شنیده ولی تا آن روز او را ندیده بود به مجلس وی درآمد و در صفّ نعال (پیش کفش ها) نشست. بعد از لحظه ای رو به قاضی کرد و گفت: اگر اجازه می دهید سئوالی دارم و می خواهم در حضور علمای ملت بپرسم؟ قاضی گفت: بگو! شیخ مفید پرسید: حدیث «من کنت مولاه فعلیٌ مولاه»(هر کس من آقای اویم علی آقای اوست) که طایفه شیعه روایت می کنند مسلم است که پیامبر(ص) فرموده است یا ساختۀ شیعیان است؟
قاضی پاسخ داد: البته خبر صحیح است. پرسید منظور از «مولی» چیست؟ قاضی پاسخ داد، مقصود آقائی و ریاست بر مسلمین است. شیخ مفید بیان کردند که اگر چنین است، پس این همه اختلافات و دشمنی میان شیعه و سنی برای چیست؟ قاضی گفت: ای برادر این حدیث روایت است و خلافت ابوبکر درایت و امری مسلم است و مردم عاقل به خاطر روایتی ترک درایت نمی کنند!
شیخ گفت، بسیار خوب چه می فرمائید در این روایت پیامبر(ص) به علی(ع) که فرمود: حربُکَ حربی و سلمکَ سلمی (جنگ تو جنگ من و صلح تو، صلح من است.) ؟ قاضی گفت : این نیز از پیامبر(ص) است و صحیح می باشد.
شیخ گفت: بنابراین ، اصحاب جمل (که با امیرمومنان (ع) جنگ کردند) به فرموده شما کافرند؟ قاضی گفت: ای برادر، آنها توبه کردند. شیخ مفید گفت: ایهّا القاضی! جنگ جمل درایت است و توبۀ آنها روایت می باشد. خودتان لحظه ای پیش در جواب من راجع به حدیث غدیر فرمودید که مردم عاقل درایت و امر مسلمی را به خاطر روایتی ترک نمی کنند. در جواب این سخن قاضی فروماند و سخت متحیّر گردید. مدتی سر به زیر افکند، آنگاه سر برداشت و گفت: تو کیستی؟ شیخ مفید پاسخ داد من خادم شما محمد بن محمد نعمان(هستم). قاضی برخاست و دست مفید را گرفت و برجای خویش نشاند و گفت: انت المفید حقاً، به این معنا که حقاً تو مفید هستی.
علمای مجلس از عمل قاضی سخت برآشفتند و همهمه در میانشان افتاد، قاضی رو به آنها کرد و گفت: از فضلا وعلمای دین! این مرد مرا ملزم و محکوم کرد. من پاسخی ندارم که به او بدهم، اگر شما جوابی دارید بگوئید تا برخیزد و به جای خود بنشیند! ولی هیچ کس نتوانست پاسخ او را بدهد.
در زمان شیخ مفید علم کلام و اصول فقه در میان دانشمندان اهل سنت رونقی بسزا یافته بود و فقها و متکلمین بسیاری از اطراف بلاد اسلامی در بغداد گرد آمده و در رشته های گوناگون علمی به خصوص اصول عقاید و دیگر علوم و فنون متداول مشغول بحث و جدل بودند. هر چند علم کلام پیش از شیخ مفید در میان شیعیان سابقه داشت و با مدارکی که در دست است می توان به ضرس قاطع گفت مبتکر این علم نیز مانند سایر علوم اسلامی، شیعه بوده است، ولی این موضوع از مرحلۀ تألیف و تصنیف و متون کتابها و جنبه خصوصی تجاوز نمی کرد.
پیش از شیخ مفید، شیخ صدوق رئیس علمی و دینی شیعیان وقت، سبک ساده ای در تصنیف و تألیف به وجود آورده و آن را مبنای کار خود قرار داده بود. شیخ صدوق در فقه و اصول عقاید با استفاده صریح از آیات قرآن و متن روایات پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) بهره می گرفت و کتاب می نوشت و به همین شیوه نیز فتوا می داد.
سبک ساده شیخ صدوق و طریقۀ بی آلایش او در بیان احکام و عقاید که از لفاظی و عبارت پردازی های متکلمین و اصولیان عصر خود به کلی پیراسته بود ،از یک سو بسیار مطلوب می نمود ، اما از سوی دیگر با ادامه آن وضع وسیر پیشرفت اهل تسنن در علوم نامبرده و کوتاهی شیعه در این باره امکان رکود در کار شیعه وجود داشت.بنابراین لزوم یک تحول اساسی در سبک استدلال و نگارش علوم و فنون اسلامی شیعه به خوبی احساس می شد ، بخصوص که اهل سنت نیز در این مورد با دیدۀ حقارت به شیعه می نگریستند.
شیخ مفید در ابداع و تعمیم و توسعه این مکتب کوشید و با استفاده از مبانی علم کلام و اصول فقه ، راه بحث و استدلال را بر روی شیعیان گشود. اصول فقه را که مانند علم کلام در عصر ائمه طاهرین (ع) کم و بیش متداول و معمول بود و اساس نوین آن را استادش «ابن جنید اسکافی » و پیش از او « ابن ابی عقیل عمانی» فقیه معروف شیعه پی ریزی کرده بودند ولی هنوز مورد توجه دانشمندان شیعه قرار نگرفته بود، به صورت دلپذیری درآورد.
تحلیل ابواب فقه
شیخ مفید ابواب فقه را به دقت مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و از تشتت و پراکندگی بیرون آورد و هر موضوعی از آن را در محل خود جای داد و بدان وسیله راه استفاده احکام را روشن ساخت و از این راه نه تنها شیعیان را به روش استدلال سایر مسلمین آشنا نمود بلکه از زمان وی تاکنون تمام دانشمندان شیعه بی واسطه یا با واسطه از مکتب او استفاده کرده اند.( دوانی، مفاخر اسلام، ص 241 و 242 به نقل از مقدمۀ کتاب اوائل المقالات )
شیخ طوسی شاگرد ارزندۀ مکتب او دربارۀ او در «فهرست» می نویسد: «محمد بن محمد بن نعمان، معروف به ابن المعلم، از متکلمان امامیه است. در عصر خویش ریاست و مرجعیت شیعه به او منتهی گردید. در فقه و کلام بر هر کس دیگر مقدم بود. حافظۀ خوب و ذهن دقیق داشت و در پاسخ به سؤالات حاضر جواب بود. او بیش از دویست جلد کتاب کوچک و بزرگ دارد.(شیخ طوسی، فهرست، ص157 )
نجاشی شاگرد نامدار و مورد اعتماد شیخ مفید درمورد استاد می گوید: «فضل او در فقه و حدیث و ثقه بودن اومشهورتر از آن است که توصیف شود. او تألیفات متعددی دارد که می توان از کتب زیر نام برد: «المقنعه، الأرکان فی دعائم الدّین ، الایضاح و الفصاح در امامت، الإرشاد العیون و المحاسن و ... » (نجاشی، رجال، ج 2، ص 327 ، ص328 )
علامه حلی دانشمند عظیم الشأن در مورد شیخ مفید می گوید:
او راست حکایتی دربارۀ علت نامگذاریش به «مفید» که ما آن را در کتاب بزرگ خود – رجال – آورده ایم، مفید معروف به «ابن المعلم» بود. از بزرگترین مشایخ شیعه و رئیس و استاد آنهاست، کلیه دانشمندان ما که بعد از وی آمده اند از دانش او استفاده نموده اند. فضل و دانش او در فقه و کلام و حدیث مشهورتر از آن است که به وصف آید، او موثق ترین و داناترین علمای عصر خود بود. ریاست علمی و دینی طائفه شیعه در زمان او به وی منتهی می گشت....» (دوانی، علی، مفاخراسلام، ج3، ص243، و244 ، به نقل از مجالس المؤمنین)
سرآمد علمای عقاید و مذاهب اسلامی
همه دانشمندان، رجال و فقها هر جا به نام شیخ مفید یا گفتار او رسیده اند از وی به عنوان سرآمد علمای عقاید و مذاهب اسلامی و به عنوان متفکری برجسته و مصنفی پر کار و دانشمندی سخنور یاد کرده اند، مانند ابن داوود در «رجال»، ابن ادریس حلی در «مستطرفات سرائر»، علامه مجلسی، وحید بهبهانی، شیخ سید باقر خوانساری در «روضات الجنات» و دیگران که ما جهت رعایت اختصار به همین مقدار اکتفا می کنیم.
ابن ندیم از معاصران شیخ مفید بوده و مانند او در بغداد می زیسته، در «الفهرست» نوشته است: «ابن المعلم – ابوعبدالله» که ریاست متکلمین شیعه در عصر ما به وی رسیده است، او در علم کلام (عقاید و مذاهب) به روش مذهب شیعه بر همه کس پیشی دارد و دانشمندی باهوش و با فراست است. در الفهرست ابن ندیم در دو مورد از شیخ مفید ذکری به میان آمده اما از تألیفات او نامی دیده نمی شود و به جای آن چند نقطه گذاشته شده است بعید نیست که حذفی انجام گرفته باشد. (دوانی، علی، همان ، ص245 و246)
خطیب بغدادی که اندکی پس از وی می زیسته و در کتاب معروف خود «تاریخ بغداد» با توجه به تعصب خاص خود، سخنانی ناهنجار در مورد شیخ مفید آورده است. (تاریخ بغداد، ج3، ص231) سخنان خطیب طوری است که روشنگر این مطلب می باشد که مکتب شیخ مفید تأثیر بسزایی در رواج مذهب اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشته است.
به طور کلی می توان گفت دانشمندان اهل سنت را می توان به دو دسته تقسیم کرد: دسته ای که با تعصب و بغض عقاید دانشمندان شیعی را رد کرده اند و دسته ای که با توجه به دیدارها و خواندن مطالب شیعی با انصاف قضاوت کرده اند. اما هر دو دسته به زهد و تقوا و کوشش و ذهن نقاد شیخ مفید اذعان دارند.
شیخ مفید در زمان عضدالدوله دیلمی با عظمت می زیست و با اهل هر مذهبی مناظره و مجادله می کرد ولی این وضع چندان پایدار نماند. زیرا بعد از عضدالدوله به واسطه درگیری های شیعه و سنی چندبار شیخ مفید دستگیر و تبعید شد. ازجمله به گفته ابن اثیر در سال 393 ه.ق بهاء الدوله دیلمی پسر عضدالدوله، خلیفه عباسی را از خلافت خلع کرد و بغداد در آن موقع سر به شورش برداشت. بهاء الدوله نیز سرلشکر خود را به بغداد فرستاد و او شیعه و سنی را از اظهار مذهب خود منع کرده و شیخ مفید را تبعید کرد.(ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج15، ص50 )
ابن اثیر همچنین می نویسد: در سال409 ه.ق سلطان الدوله پسر بهاء الدوله، ابن سهلان را به حکومت بغداد منصوب داشت و چون او وارد بغداد شد، ابوعبدالله بن نعمان، فقیه شیعه را تبعید کرد.(همان، ص 52 )
تعداد کثیری از دانشجویان علوم اسلامی از مکتب پرفیض او بهره برده اند که جز پانزده نفر از آنها که در مقدمۀ بحارالانوار نام آنها آمده است اطلاع دقیقی از بقیه به دست نیامده است.از معروفترین شاگردان او سید مرتضی علم الهدی و برادر نابغه اش سید رضی، شیخ طوسی، نجاشی، ابوالفتح کراچکی، ابوجعفربن سالار، عبدالغنی می توان نام برد که همه از مفاخر جهان اسلام به حساب می آیند.(دوانی، علی، مکتب اسلام، سال اول، شمارۀ 3 )
در مورد چگونگی آشنایی او با دو شاگرد ممتازش یعنی سید رضی و سید مرتضی کرامتی را نقل می کنند که ما آن را عینا از کتاب قصص العلماء مرحوم تنکابنی نقل می کنیم: «شیخ مفید شبی در خواب دید که در مسجد کرخ که از مساجد بغداد است نشسته و صدیقۀ کبری حضرت فاطمه زهرا (س) دست حسنین(ع) را گرفته و به نزد شیخ مفید آمد و فرمود: یا شیخ علمهماالفقه (ای شیخ به این دو فقه یاد بده) پس بیدار شد و در حیرت افتاد که این چه خواب است و مرا چه که امام (ع) را تعلیم نمایم و خواب دیدن ائمۀ معصومین(ع) خواب شیطانی نیست پس صبح آن شب را به همان مسجد که دید رفته و در آنجا نشست، بناگاه دید که مادر سید مرتضی آمد و کنیزان دور او را گرفته و دست سید مرتضی و سید رضی را گرفته به نزد شیخ مفید آمد و گفت: یا شیخ علمها الفقه، شیخ تعبیر آن خواب را فهمید و در احترام سید مرتضی و سید رضی کمال مبالغه را داشته» (تنکابنی، میرزا محمد، قصص العلماء، ص403 )
می توان ادعا کرد که شیخ مفید در تمام زمینه های علوم اسلامی قلم فرسایی کرده اند و در همه موضوعات علمی ودینی سخن به میان آورده اند. اغلب تألیفات ایشان پاسخ به سؤالات گوناگون علمی است که از شهرها و کشورهای اسلامی به وی رسیده و همچنین رد عقاید و نظریات دانشمندانی از فرقه های غیر شیعه نامی عصر اوست. در این باره محقق عالی قدر علی دوانی به نقل از حاج میرزا حسین نوری در مستدرک الوسائل می نویسد: «کمتر کتب علمای شیعۀ پس از وی ، یافت می شود که از مسائل متعلق به امامت و ادلۀ اثبات آن ، از کتاب وسنت از نظر درایت و روایت ولو به اشاره به آنها، در کتاب های شیخ مفید مطلبی نباشد. (دوانی، علی، مفاخراسلام، همان )
نجاشی 171 جلد کتاب از تألیفات شیخ را ذکر کرده است که اسامی برخی از آنها به این ترتیب است:
1- در فقه و اصول؛ الفرائض الشرعیه، احکام النساء، اصول الفقه، النکت فی مقدمات الاصول.
2- در علوم قرآنی؛ الکلام فی دلائل القرآن، وجوه اعجاز القرآن، النصرة فی فضل القرآن، البیان فی تألیف القرآن، او یکی از پرکارترین افراد در این رشته بود. علاقه مندان برای اطلاع بیشتر می توانند به کتاب «طبقات معزان شیعه» ج 2 تألیف عبدالرحیم عقیقی نجاشی رجوع کنند.
3- در علم کلام و عقائد؛ اوائل المقالات ، نقض فضیلة المعترله، الإفصاح، الایضاح، الأرکان و.... ( نجاشی ، رجال ، ص327 و328 )
شیخ مفید پس از 75 سال تلاش و خدمت ارزنده در سال 413 در بغداد در بیست وهفتم یا بیست هشتم ماه مبارک رمضان دار فانی را وداع گفت ودر پائین پای امام موسی بن جعفر و نوه عالی قدرش امام محمد تقی یعنی کاظمین(ع) جنب آرامگاه استادش جعفربن محمد قولویه قمی دفن شد. (شیخ طوسی، فهرست، ص 158، رجال، ص287 )
شیخ طوسی که خود حاضر در صحنه تشییع شیخ مفید بود اعتقاد دارد روز وفات او از حیث کثرت دوست و دشمن و برای ادای نماز و گریستن براو همانند و نظیر نداشته است. هشتاد هزار تن از شیعیان او را تشییع و سید مرتضی علم الهدی بر او نماز گزارد.
منابع و مآخذ:
1- ابن اثیر، ابو السعادة مبارک بن محمد، کامل در تاریخ ترجمه علی هاشمی حائری، تهران، شرکت چاپ و انتشار کتب ایران ( ELMI) 1351
2- بحرالعلوم طباطبایی، سیدمحمدمهدی، الفوائد الرجالیه(رجال)، تهران، منشورات مکتبة الصادق، 1363.
3- بغداد، خطیب، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العلمیه – بی تا
4- تنکابنی ، میرزا محمد ،قصص العلماء ، بی جا ، انتشارات علمیه اسلامیه – بی تا
5- جعفریان ، رسول ، تاریخ تشیع در ایران ( از آغاز تا قرن دهم ) ، سه جلد ، قم ، انتشارات انصاریان ، 1384.
6- دوانی ، علی ، مفاخراسلام ، تهران ، موسسه انتشارات امیر کبیر، 1363.
7- دوانی ، علی ، مجله مکتب اسلام ، سال اول ، شماره 3.
8- طوسی ، محمد بن حسن ، رجال ، بی جا ، موسسه النشر الاسلامی ، 1415ق.
9- عقلانی ، ابن حجر ، لسان المیزان ، بیروت ، موسسه الاعلمی للمطبوعات 1406.
10- نجاشی، احمد، رجال، بیروت، دارالاضواء 1408ق.
11- نوری، حاج میرزاحسین، خاتمه مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه، آل البیت(ع) لإحیاء التراث ، 1416 ق.
*نوشته پریش کوششی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی
پایان پیام/
نظر شما