به گزارش سرویس دیگر رسانه های خبرگزاری شبستان، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت دهم در گفتگویی تفصیلی با خبرگزاری مهر به سوالاتی در مورد ویژگی های کابینه یازدهم، مقایسه کابینه احمدی نژاد با دیگر دولتها، انتقادات فرهنگی به دولت دهم، مکتب ایرانی، ماجرای اختلافات با شمقدری، 11 روز خانه نشینی رئیس جمهور، فعالیت حزبی اش در کانون دانشگاهیان و علل شکست اصولگرایان در انتخابات پاسخ داد. در زیر چکیده ای از این گفتگو را می خوانید:
این انتقاد که گفته میشود دکتر احمدینژاد در کابینهاش به تخصص توجه نمیکرد هم درست نیست و اگر بر فرض انتقاد وارد باشد در دیگر دورهها هم مطرح است. مثلا یادم هست آقای مهندس غرضی وزیر نفت بود و بعد یک مرتبه وزیر پست و تلگراف و تلفن شد، یا در دولت یازدهم هم وزیران هستند که سنخیت کافی با وزارتخانه متبوعشان ندارند، مثلا آقای واعظی مطرح بود که وزیر خارجه شود که با سابقه کاری ایشان هم سازگاری داشت ولی در نهایت ایشان وزیر ارتباطات شد. از این نمونهها فراوان است، مثلا آقای حجتی در دوره اصلاحات از وزارت راه به کشاورزی رفت. یا در همان زمان در انتقاد به اینکه وزیر انتخاب شده برای وزارت آموزش و پرورش ارتباطی به این حوزه ندارد، بعضی به جد و یا طنز پاسخ میدادند ایشان 12 سال در مدرسه درس خوانده است لذا با آموزش و پرورش بیگانه نیست!
آقای احمدینژاد گاهی در بعضی از مدیریتهای مهم مانند بعضی معاونتها یا سازمانها فردی را پیشنهاد میداد و یا نسبت به بعضی افراد نظر چندان مثبتی نداشت، اما اینگونه جلوه داده شود که انگار رئیسجمهور کار دیگری ندارد جز رصد کردن اقدامات وزیران، چنین چیزی درست نیست. موارد اندکی داشتیم که ایشان نظر میدادند. گاهی اوقات هم خودمان میخواستیم، مثلا ما شورای عالی سینما را چرا تشکیل دادیم؟ به این دلیل بود که رئیسجمهور مشکلات سینماگران را از نزدیک بشنود و اعتبارات بیشتری اختصاص دهد تا بتوانیم حمایت جدی تری از سینما داشته باشیم و این برای اولین بار بعد از دوران انقلاب بود که رئیسجمهور با سینماگران مستقیما جلسه داشته باشد و از مشکلات آنان آگاه شود و اقداماتی را انجام دهد.
البته جاهایی ممکن است رئیسجمهور نظر خاصی داشته باشد و یا اینکه در دولت رای گیری شود و آنچه یک وزیر مد نظر دارد به تصویب نرسد، اما اینکه بگوییم دست وزیر بسته است، چنین چیزی نبود. من اگر احساس میکردم که نمیتوانم منشأ اثر و خدمت باشم حاضر نبودم به عنوان وزیر همکاری را ادامه دهم.
شما مقایسه کنید با شرایط فعلی، البته بنا ندارم وارد این مباحث شوم و مقایسه کنم. مثلا در بحث استانداریها؛ آیا وزیر کشور تصمیم گیرنده است یا در دولت تصمیمگیری میشود؟ چون استاندار که تنها نماینده وزیر کشور نیست نماینده کل دولت است و ممکن است گاهی اوقات یک استاندار با نظر وزیر نیز هماهنگ نباشد اینگونه موارد در همه دولتها وجود دارد.
آقای شمقدری قبلا مشاور فرهنگی رئیسجمهور بود و سال 84 فیلم انتخاباتی دکتر احمدینژاد را ساخت. آقای احمدینژاد هم از ایشان شناخت کامل داشت، اما من شناخت دقیقی نداشتم. به خاطر توصیه و تأکید آقای رئیسجمهور و بهدلیل آنکه میخواستم رئیسجمهور بهطور جدی حمایت کند تا مشکلات فراوان سینما برطرف شود حکم ایشان را صادر کردم. اعتبارات سینما برای اقدامات نرمافزاری مثل حمایت از تولید فیلمها و سختافزاری مثل احداث سالنهای سینما کافی نبود و میطلبید که رئیسجمهور در این حوزه وارد شود، لذا شورای عالی سینما را در دولت تصویب و راهاندازی کردیم که رئیسجمهور در رأس آن است و در مجموع در مقایسه با گذشته حمایت بیشتری صورت گرفت و زمینه مناسبی برای آینده هم فراهم شد. بههرحال اقدامات معاونتهای ارشاد و رؤسای سازمانها غالبا با هماهنگی و مورد تائید بود ولی مواردی هم اتفاق میافتاد که خالی از ضعف نبود.
برخی فضاسازی میکردند که وزارت فرهنگ هیچ نظارتی نداشته باشد. شما ببینید در همین مدت کوتاه بعضی از نشریات احساس کردند که شاید جدیت گذشته وجود نداشته باشد و مقالهای در روزنامه بهار منتشر شد که در گذشته بیسابقه بود کسی اساس امامت و ولایت امام علی (ع) را زیر سؤال ببرد! یعنی اگر نظارت جدی نباشد و با متخلف برخورد نشود تبعات اینچنینی دارد. در دیگر حوزهها هم بنای ما بر رعایت ضوابط قانونی بود که گاهی عدهای برنمیتافتند و متأسفانه رسانهها هم همراهی لازم را در برخورد با کارهای غیرقانونی نداشتند.
من به طرح مسئله مکتب ایرانی اعتقاد نداشتم. اما انتظار بعضی این بود که وزیر فرهنگ این بحث را مطرح کند و به جامعه توضیح دهد، چرا که در گذشته وقتی رئیسجمهور وقت بحث جامعه مدنی و توسعه سیاسی را مطرح کرد وزیر فرهنگ سردمدار تبیین و توجیه این ایدهها بود، اما بهدلیل آنکه در مجموع این را به نفع دولت و کشور نمیدانستم، با وجود اینکه بهدلیل حوزه وسیع کاری بیشترین سخنرانی در بین وزیران از سوی بنده انجام میشد، هیچگاه در مورد مکتب ایرانی صحبت نکردم.
بعد از طرح سؤال از رئیسجمهور در صحن مجلس و اتفاق ناخوشایندی که رخ داد در دولت صحبت کردم و توضیح دادم که چه عواملی موجب این حادثه و مقابله جمعی از نمایندگان با رئیسجمهور شد. خلاصه حرف من این بود که ما اگر یک جوالدوز به دیگران میزنیم یک سوزن هم به خودمان بزنیم و برگردیم ببینیم کدام یک از موضعگیریها، حرفها و رفتارها موجب چنین عکسالعملهایی شده است. میخواهم بگویم در حدی که فرصت و مجال فراهم میشد اشکالات را مطرح میکردم که بخشی از آن پذیرفته میشد و بخشی هم پذیرفته نمیشد. اما در هر حال کم و بیش وظیفه خود را انجام میدادم. بنابراین نباید اینگونه تصور شود که در دولت 100 درصد همه یک نظر داشتند بلکه اختلاف نظرها مطرح و در نهایت تصمیمگیری میشد.
مسئله مهمی که آن روزها حائز اهمیت بود این است که مدیران دولتی یعنی از وزیران و استانداران تا دیگر مدیران و کارکنان همه کار خود را انجام دادند و هیچ وقفهای در خدمترسانی به مردم به وجود نیامد. من حتی در آن ایام در بعضی از استانها مانند یزد و کرمان برنامه داشتم و شاهد بودم کارها روال عادی خود را طی میکند، درحالیکه در دوره اصلاحات شاهد تحصن نمایندگان افراطی و نیز استعفای بعضی مدیران ارشد دولت در اعتراض به پارهای تصمیمات بودیم. اما اعضای دولت دهم در جهت پاسداری از مصالح کشور و امتثال فرامین رهبری لحظهای تردید به خود راه ندادند. در آن مورد خاص هم آنچه که به ذهنمان میرسید و وظیفه خود میدانستیم انجام دادیم و گفتوگوهایی هم با دیگر وزیران در این خصوص داشتیم و با خود رئیسجمهور هم جلسه نسبتا مفصلی داشتیم که نظرات مشفقانه خود را طرح کردیم تا هرچه سریعتر موضوع فیصله یابد.
در زمان وزارت یعنی در سال 91 صداوسیما مصاحبهای با همین مضمون با اعضای هیات دولت و نیز نمایندگان و مدیران ارشد قوه قضائیه انجام داد و پرسید «انتقادتان نسبت به رئیس دستگاهتان چیست؟». در مصاحبههایی که تلویزیون پخش کرد همه بهنوعی از پاسخ دادن امتناع کرده بودند و هیچکس حاضر نشده بود صریح نظرش را بیان کند. اما من همان موقع گفتم آقای احمدینژاد میتوانست در همگرایی، انسجام و وحدت میان قوا و نیروهای وفادار به نظام بهتر عمل کند تا این تنشها به وجود نیاید.
و این نگاهی بود که من نسبت به عملکرد دکتر احمدینژاد داشته و دارم. البته خدمات بیبدیل و تلاشهای طاقتفرسای احمدینژاد مسئلهای نیست که از دید کسی مخفی باشد که مجال پرداختن به آنها نیست. در گذشته فکر میکردم حضورم در دولت بهدلیل ارتباطاتی که دارم میتواند موثر باشد، اما در هر صورت آقای احمدینژاد دیدگاههای خاص خود را داشت و دیدیم تنشهایی میان دولت با مجلس، دستگاه قضایی، برخی از علما، نیروهای اصولگرا و نهادهای انقلابی بهوجود آمد. اگر این تنشها نبود اقدامات بیشتر و ارزندهتری در کشور انجام میشد. البته در بروز این اختلافات بهطور حتم دیگران هم نقش داشتند که در جای خود باید به آن پرداخت.
پس از معرفی آقای جنتی بهعنوان وزیر جلساتی داشتیم چه قبل از رأیگیری در مجلس و چه بعد از آن و اطلاعات و تجربیاتی را که لازم و مفید میدانستم منتقل کردم و به تکتک معاونین گفتم هر اطلاعی که میخواهند در اختیارشان بگذارند و وضع موجود را تبیین کنند و مشکلات و راهکارها را بگویند. بعد هم اعلام کردم در هر موردی که لازم باشد از ارائه سوابق و اطلاعات و مشاوره مضایقه نخواهیم کرد.
چند سالی است که دبیرکل کانون دانشگاهیان ایران اسلامی هستم. کانون در دانشگاهها فعالیتهای علمی، فرهنگی و سیاسی دارد، بعضی از معاونان وزارت علوم دولت دهم، روسای دانشگاهها و نمایندگان مجلس عضو شورای مرکزی این تشکل هستند و حدود دو هزار نفر اعضای کانون در سراسر کشور هستند که در مجمع عمومی سالانه حدود 700 نفر شرکت میکنند.
در حال حاضر این کانون فعال است، هر هفته جلسات شورای مرکزی را داریم و معمولا هر ماه یا دو ماه یک بار با دبیران استانی جلسه داریم. قبلا یکسری ملاحظات بهدلیل مسئولیت وزارت داشتم لذا بهعنوان دبیرکل کانون اعلام موضع نمیکردم تا شائبهای بهوجود نیاید ولی الان که آزادتر هستم قطعا در مورد مسائل مختلف کشور بهخصوص مباحث سیاسی مواضع کانون و نیز در صورت لزوم دیدگاههای خود را مطرح خواهم کرد. بر این باورم که مدیران ارشدی که از مسئولیتها کنار میروند با توجه به تجربیاتی که دارند و سرمایهگذاریای که نظام روی آنان کرده است نبایستی صرفا به امور شخصی خود بپردازند، بلکه لازم است دلسوزانه در خدمت اهداف والای نظام باشند و در صورت لزوم نظرات، پیشنهادات و نیز نقدهای خود را مطرح کنند.
شاید بهخاطر بعضی موضعگیریها عدهای به چنین قضاوتی رسیدهاند ولی من این تصور را ندارم که انتخاب دکتر روحانی به نفع آقای احمدینژاد شد. چه بسا بعضی از کسانی که خود را هوادار احمدینژاد قلمداد میکردند، حالا نمیدانم که واقعا طرفدار بودهاند یا نه، به زعم خودشان اصولگرایان را تخریب کردند که این البته به نفع آقای احمدینژاد نشد.
اگر اصولگراها در انتخابات پیروز می شدند دولت گذشته عامل مشکلات معرفی نمی شد
یک نمونه از نتایج انتخابات ادعاها و تخریبهایی است که مطرح میشود و دولت قبلی را به عنوان دولت بدهکار و عامل همه مشکلات اقتصادی معرفی میکنند. قطعا اگر فردی اصولگرا انتخاب شده بود وضع اینگونه نبود و خیل انبوه مدیران اصولگرا و نیروهای متدین که در رأس کار بودند کنار گذاشته نمیشدند، که البته کشور از این مسئله لطمه خواهد دید. بههرحال بهتر است خود آقای احمدینژاد در این خصوص در وقت مناسب توضیح دهد.
به واقع در مورد انتخابات با ایشان صحبت نکردهام؛ چرا که اصرار ایشان در انتخابات بر روی آقای مشایی بود، یکی از دلایلی که ما از کاندیدای دیگری حمایت کردیم همین بود که نشان دهیم از نظر ما تصمیم شورای نگهبان مبنی بر رد صلاحیت مشایی فصلالخطاب است و در دولت هم نظرات مختلفی وجود دارد و اعضاء دولت براساس تشخیص خود عمل میکنند. اگر آقای احمدینژاد بر نظر خود اصرار نمیورزید و از جریان اصولگرایی حمایت میکرد به احتمال زیاد نتیجه تغییر میکرد.
شاید اگر اصرار آقای احمدینژاد بر کاندیدای خاص نبود اصولگرایان شرایط بهتری در انتخابات داشتند. در هر صورت کاندیدای مورد نظر ایشان تأیید نشد و بقیه هم به توافق نرسیدند، در نتیجه جریان سیاسی رقیب بیشترین بهرهبرداری را کرد و با کمتر از 51 درصد آراء دولت را در دست گرفت.
نظر شما