معمار زبان فارسی، پیرو فلسفه مشاء بود؟!

سعدی در غزلی با مطلع "ما گدایان خیل سلطانیم" با ظرافتی بی‌بدیل و سهل و ممتنع و خصوصا در بیت " تنگ چشمان نظر به میوه کنند/ ما تماشاکنان بستانیم" اندیشه مشایی خود را آشکار ساخته و اشراقیون را به نقد می‌کشد.

خبرگزاری شبستان: بارها از زبان عامه مرم شنیده‌ایم که اگر فردوسی و یا شاهنامه نبود ما امروز به زبانی به غیر از زبان فارسی تکلم می‌کردیم و یا اینکه زبان فارسی توسط فردوسی نجات یافت اما این همه واقعیت نیست یا به تعبیری دیگر این نظریه هیچ‌گونه ارزش علمی و زبان‌شناسی ندارد، زیرا بسیاری از کارشناسان و صاحب‌نظران برجسته ادبیات بر این عقیده‌اند که زبان فارسی به عنوان یک پایگاه، شکوهمندتر و قوی‌تر از آن است که سرنوشت وحیاتش به فرد و افراد بستگی داشته باشد.

 

هدف  بررسی ارزش‌ها و تأثیرگذاری های ادبی و تاریخی شاهنامه و فردوسی نیست، بلکه هدف دیدگاه دیگری است که بسیاری از صاحب‌نظران معتقد به آن هستند، دیدگاهی که کاملا علمی و بر پایه شواهد و اسناد تاریخی استوار است. دیدگاهی که معتقد بر معماری زبان فارسی توسط سعدی است. این دیدگاه، سعدی را معمار زبان فارسی می‌شناسد و معتقد است که گویشوران امروزی به زبان سعدی تکلم می‌کنند، نه به زبان فردوسی و شاهنامه.

 

 شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی از معدود اندیش‌ورزان ادب در تاریخ انسان است و این اغراق نیست و در کمتر جایی از جهان می شود چون او سراغ گرفت بی‌شک اگر زبان فارسی مانند زبان‌های انگلیسی، چینی، هندی، عربی و ... از گویشوران چند صد میلیونی برخوردار بود، نام سعدی و ادب فارسی بر تارک ادب جهان جای می‌گرفت و جهانیان در کنار نامهای افلاطون و سقراط از سعدی نیز یاد می کرد.ند
سعدی کیست؟ واقعا جواب این پرسش چیست؟ آیا تا به حال کسی یا کسانی بر آن شده‌اند که در پی پاسخ آن گامی بردارند، گرچه به ظاهر الگویی تعریفی از او در جهان ذهنی مخاطبان ادب فارسی پدید آورده اند، تعریفی که جفایی بزرگ را هم بر او  و هم بر زبان فارسی و در نهایت به فرهنگ و مردمان فارسی‌زبان روا شده است.
 در بسیاری از پژوهش‌ها شاهد قضاوت‌های قساوت‌گونه درباره سعدی هستیم، قضاوت‌هایی که او را مصلحت‌اندیش، فرصت‌طلب، ترسو و ... معرفی می‌کند. آیا باید اینها را باور کرد؟
 سعدی از معدود نویسندگان و شاعران تاریخ انسان است که ژانر را به عنوان یک اصل شناخت و پذیرفت و برای تحول آن تلاش کرد.
سعدی صاحب‌‌سبک‌ترین شاعر و ادیب فارسی است و این ادعا دروغ نیست. او تنها شاعری است که هیچ‌گاه شعر را به عنوان تریبون اندیشه مورد استفاده قرار نداد. در شعر سعدی (غزلیات و رباعیات) جز شعر واقعا چیزی به چشم نمی‌خورد و هر گاه خواست از شعر برای بیان اندیشه و نظریه خاصی استفاده کند، آن‌قدر به ظرافت از مصالح زبانی استفاده کرد که به راحتی نمی‌توان به خط سیر فکری آن پی برد.
سعدی بارها به عدم شجاعت در طول تاریخ محکوم شده است که این موضوع نیز می‌تواند از جنس همان جفاهایی باشد که پیشتر ذکر شد.گرچه با استناد به بیت ؛ چــو باز آمـدم کشور آسوده دیدم / پـلـنگـــــان رهـــا کرده خوی پلنگی.  توانسته‌اند نظر خود را در بخش وسیعی از جغرافیای فارسی اعمال کنند اما این موضوع به هیچ‌وجه صحت ندارد زیرا سعدی از دلیران عرصه تاریخ ایران و فرهنگ فارسی است، او از آغازین نظریه‌پردازان و شاعرانی است که سوای کسب علم و تحقیق در کتابخانه‌های حکومتی پا در وادی خوف و خطر و حیرت نهاد و آنچه را نوشت که با پای جان و چشم سر دید، سعدی می تواند بعد از ابوریحان بیرونی از جمله بنیان‌گذاران علم مردم‌شناسی محسوب شود، دو دفتر گلستان و بوستان شرح وقایع و مستنداتی است که این شاعر و ادیب شوریده شیرازی در سفرهای خود آن ها را از نزدیک لمس کرده است. تجربه این رویدادها در دنیای آن روز جز با ثروت شجاعت و گذشتن از جان امکان‌پذیر نبود.
سعدی از نادر اندیش‌ورزانی است که سوای مطالعات ادبی و فقهی در باب سیاست نیز موشکافانه مطالعه می‌کرد و برای حکام عصر خود نسخه می‌پیچید، نصیحت کردن ملوک کاری نیست که از هر صاحب‌دلی برآید، زیرا دل شیر می‌خواهد تا گوش ناشنوایی حکام خودکامه را به شنیدن پند عادت داد، آن هم توسط کسی که هیچ‌گاه منصبی در دربار نداشت.
سعدی به عنوان یک حکیم ، جهانی در بوستان خود خلق می‌کند که بسیاری آن را جهان ایده‌آل سعدی می‌دانند که این نیز می‌تواند اشتباهی دیگر در دریافت حکمت سعدی باشد زیرا جهان بوستان جهان مرعی و ملموس است و تمام وقایع آن در جا و گوشه‌‌ای از دنیای آن روز رخ داده است که سعدی همه آنها را در یک مجموعه گرد آورده، جهان بوستان می‌تواند جهانی استاندارد باشد جهانی که امکان پدید آمدن آن وجود دارد.
سعدی به جز بوستان در گلستان داستان‌نویسی را به صورت داستان‌نویسی کوتاه تجربه می‌کند که متأسفانه این ژانر در طول تاریخ ادبی به فراموشی رفت و ریش سفیدان از حکایت‌های آن جز برای نصیحت استفاده‌ای نکردند.
 دردیگر قالب‌های مختلف شعر فارسی از غزل گرفته تا قصیده و رباعی و مثنوی، ترجیع بند، قطعه ... سعدی از سرآمدان تاریخ ادبیات فارسی است و جالب اینجاست که رد پای هیچ یک از ژانرها را در ژانر دیگر نمی‌توان جست.
 سعدی بی‌شک تابع فلسفه و حکمت مشاییون بود و عرفان را نیک می‌شناخت و از آن بهره می‌جست اما هیچ‌گاه به تظاهر نسخه آن را در دفتر شعر خود نپیچید. غزل ؛ به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست/ شاهد خوبی برای اندیشه های  عرفانی  اوست.
 سعدی در غزی با مطلع "ما گدایان خیل سلطانیم" نیز با ظرافتی بی‌بدیل و سهل و ممتنع خصوصا در بیت " تنگ چشمان نظر به میوه کنند/ ما تماشاکنان بستانیم" اندیشه مشایی خود را آشکار می‌سازدو اشراقیون را به نقد می‌کشد، واژه تماشا که واژه‌ای عربی و مصدر باب تفاعل است به معنای نگاه کردن در حین راه رفتن است و سعدی از این واژه با تلمیحی پنهان به  داستان قدم زدن‌های ارسطو درباغ اشاره می کند و علاقه خود به مکتب مشایی را اعلام می دارد.
غزلیات او از بدیع‌ترین اشعار تاریخ شعر است که با رویکردی خاص به زبان و ارایه  ساختی ملموس، تعریف واقعی شعر را به مخاطبان خود عرضه می‌کند و شیوه‌ای برمی‌گزیند تا مخاطب دچار تشت نشود. مصدر ترکیبی "دوست داشتن" از جمله ترکیبات تازه ای است که ساخته خود اوست تا مفهوم واقعی عشق انسانی را به راحت‌ترین و ساده‌ترین زبان بازگو کند .  
تو را من دوست می‌دارم خلاف هر که در عالم / اگر طعنه است در عقلم اگر رخنه است در دینم
یاداشتی از علی خوشتراش
گفتنی است، مباحث مطرح شده در این یادداشت عقیده شخصی نویسنده است و الزاما به معنای موافقت خبرگزاری شبستان با محتوای آن نیست.
پایان پیام/

 

کد خبر 31646

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha