به گزارش خبرگزاری شبستان، رئیسیان که ساخت بیش از 40 فیلم کوتاه را در کارنامه دارد در مورد نقش فیلم کوتاه در زندگی وی تا رسیدنش به جایگاه فعلی گفت: من دو فیلم کوتاه داستانی در دانشکده ساختم که یکی پایاننامهام بود و دیگری یک فیلم آزاد. مستندهای داستانی هم تهیه کرده و ساختهام. به نظر من فیلم کوتاه از جنس سینماست فقط میشود گفت نوع خاصی از سینما! مثل دو بیتی یا رباعی که از جنس شعر است و قواعد شعری دارد اما بسیار کوتاه است. اگر بخواهیم یک تشبیه عینی بدهیم میتوانیم سینما را یک درخت فرض کنیم که فیلم کوتاه یکی از شاخههای این درخت است که تمام ویژگیهای آن درخت را دارد و فقط بخشی از آن است. بنابراین سینمای کوتاه باید به عنوان یک سینمای مستقل از سینمای بلند تعریف شود که تمام خصوصیات فیلمسازی را در خودش دارد.
این کارگردان سینما در خوص وجود تفاوت در ساختار فیلم کوتاه و بلند نیز گفت:مطمئنم که هیچ فرقی نمیکند. وقتی میگوییم فیلم بلند داستانی یعنی فیلمی که روایت، ساختار بصری، بازیگر، مونتاژ، صدا، موسیقی و غیره دارد. تمامِ اینها عینا در فیلم کوتاه هم وجود دارد.
وی ادامه داد:فیلم کوتاه ماهیت سینما را دارد ولی نوع خاصی از سینماست. در فیلم کوتاه داستان باید غافلگیری خاصِ خود را داشته باشد، در حالی که در فیلم بلند میتواند این طور نباشد و یک روایت سرراستِ خطی داشته باشد. تفاوت دیگر این است که فیلم بلند را میتوانیم در ژانرهای مختلف بسازیم ولی در فیلم کوتاه به دلیل محدودیتهایی که در امکانات و زمان و بودجه وجود دارد شاید نتوانیم تمام ویژگیها و ژانرها را تجربه کنیم. ما فیلمسازهایی در سینمای ایران و جهان داریم که فقط مستند میسازند مثل جان روش یا شیردل و اصلانی، بعضیها هستند که فقط فیلم کوتاه خوب میسازند و به این عنوان معروفند.
رئیسیان همچنین در خصوص توانایی فیلمساز کوتاه در ارائه اثر بلند نیز گفت: هیچ الزامی وجود ندارد کسی که فیلم کوتاه خوب میسازد بتواند فیلمساز بلند خوبی هم باشد یا برعکس. یکی از محدودیتهای سینمای کوتاه در کشور ما مشکل اقتصادی آن است. فیلم کوتاه در کشور ما گردش اقتصادی لازم را ندارد. جایزه باید به کارگردان تعلق بگیرد، در ایران یکسری قواعد داریم که در جشنوارهها تهیهکننده میتواند فیلم را کنار بکشد ولی در دنیا این طور نیست و جایزه همیشه برای کارگردان است. قواعد سینمای ما، از بعضی از قواعد اسکار و جشنوارههای اروپایی مثل کن و برلین و ونیز گرفته شده و چون با هم مخلوط شدهاند، مفاد آن روشن و واضح نیست. میدانیم که اسکار جشنواره نیست بلکه میهمانی و مراسم است، تفاوتش هم در این است که فیلمهایی میتوانند در آن شرکت کنند که پیشتر اکران شدهاند. اما در جشنوارههای فیلم باید اولینبار در آن فستیوال نمایش داده شود. بهطور کلی منظورم این است که فیلم کوتاه در ایران جنبه اقتصادی ندارد زیرا تلویزیون و شبکههای خاص رسانه و ویدیو که از منابع مهم خرید فیلم هستند هم حمایت لازم را از آنها نمیکنند.
وی درخصوص ورود فیلم کوتاه به تلویزیون نیز گفت:ظاهرا چنین اتفاقی افتاده اما قیمتی که پرداخت میکنند خیلی پایین است و به ناچار بچهها مجبورند بپذیرند تا بتوانند فیلم تازهای را شروع کنند وبه دلیل همین محدودیتها بود که همه باید سراغ منابع دولتی میرفتند تا بخشی از سرمایه لازم را از آنها و بخشی را هم از نیروی کار خودشان تامین کنند که بتوانند فیلم بسازند. استعدادهای خوبی در فیلم کوتاه قابل کشف است و بعدها اگر این افراد بتوانند به فیلم بلند روی بیاورند، برایشان به منزله سوابقی در عرصه سینما محسوب شود.
این کارگران سینما در خصوص هدفش برای ساخت فیلم کوتاه هم گفت:در واقع من سینما را با فیلم بلند شروع کردم و حتی زودتر از اینکه کارگردانی کنم، تهیهکنندگی کردم. تهیهکننده «ریحانه»، «بانوی اردیبهشت»، «مومیایی»، «از کنار هم میگذریم»، «ایستگاه متروک» و «چهل سالگی» هم خودم بودم. بنابراین من از این عرصه به آن مدیوم راه پیدا نکردم. حتی هدفم از کلاسهای سینمای آزاد که قبل از انقلاب میرفتم هم این بود که بعدها بتوانم فیلم بلند داستانی بسازم. در واقع خواستگاه من در سینما، فیلم بلند داستانی بود اما معتقدم ساخت فیلم کوتاه تجربه خوبی است برای اینکه در یک زمان محدود، توانایی خودت را در انتقال مفاهیمی که میخواهی، بسنجی.
رئیسیان در خصوص جذابیت مدیوم کوتاه برای تهیه کننده نیز گفت:جذابیتش در این بود که تجربیاتی را با دوستان صاحبنام در این عرصه انجام دهم. من یکسری فیلم مستند برای ایرج کریمی، پرویز کلانتری، انوشیروان ارجمند، واروژ کریم مسیحی و... تهیه کردم. تهیهکنندگی فیلم کوتاه برایم جذاب است اما همانطور که گفتید در بخش اقتصادی آن شکست خوردم و به همین دلیل تهیهکنندگی فیلم کوتاه را بعد از آن هفده فیلم ادامه ندادم.
وی انگیزه خود را از ساخت و یا تهیه کنندگی فیلم کوتاه این گونه بیان کرد که:در لابهلای فیلمهای بلندم دوازده تلهفیلم برای تلویزیون و همینطور تعدادی فیلم کوتاه تهیه کردم که همه آنها اثر کارگردانهای جوان ولی حرفهای بودند مثل ابراهیم شیبانی، کاوه سجادحسینی، پوریا آذربایجانی، نگار آذربایجانی و مجموعهای از بچههایی که استعداد و توانایی داشتند ولی فرصت اینکه وارد جریان فیلمسازی شوند برایشان فراهم نبود. در واقع من تصمیم گرفتم اگر اسم و اعتباری دارم آن را برای دیده شدن استعدادهای تازه در این عرصه به کار ببرم که نتیجه هم داد. مثلا کاوه سجادی دیپلم افتخار جشنواره کودک را گرفت، فیلم مهدی کرمپور در چند جشنواره نامزد شد و دو جا جایزه گرفت و...
این کارگردان و تهیهکننده سینما خاطرنشان کرد: مثلا فیلم کوتاه نگار آذربایجانی، نسبتا ترسناک و به معنای سینمای خاص بود، بعدتر هم با یک سناریوی سینمایی که آن هم از ژانر وحشت بود مدتی با هم کار کردیم که به نتیجه نرسید. یا مهدی کرمپور که از قبل یکیدوتا فیلم سینمایی ساخته بود و بعد یک تلهفیلم با هم کار کردیم که همگی کاملا سینمای داستانی خاص بود. کاوه سجادی هم از آنهایی بود که زمینههای خاصی داشت و میشد اگر فرصت به او داده شود خودش را در سینما تعریف کند.
او در پایان در خصوص اینکه از سرمایه گذاری روی فیلم کوتاه پشیمان است یا خیر نیز گفت:برای اینکه به خود من کسی کمک نکرد که وارد سینمای حرفهای به معنای رسمیاش بشوم. دوره ما، دوره خاصی بود و ما با توجه به تحصیلاتمان و آشناییهای خاصی که مثلا با مدیران سینما داشتیم میتوانستیم به این حرفه وارد شویم اما الان دیگر شرایط ورود به این عرصه خیلی سختتر شده است. من دو دوره رییس هیات داوران جشنواره فیلم کوتاه بودم یکی در زمان مدیریت آقای اقدامی و دیگری زمانی که آقای صانعی مقدم. در آنجا ما استعدادهایی مثل محسن امیر یوسفی، سامان سالور، مهدی جعفری، شهرام مکری، مصطفی رحمت و افرادی دیگر را پیدا کردیم. یا افرادی بودند مثل سامان مقدم، علی مصفا، حمید جبلی، ایرج کریمی و دیگرانی که در آنجا با آنها آشنا شدم و به ادامه فعالیت در این زمینه تشویقشان کردم.
پایان پیام/
نظر شما