به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری شبستان، نسبت رخدادها، آرمانها و شعارها در جمهوری اسلامی همانند سه ضلع مثلثی بود که هیچگاه نیروهای مخالف انقلاب اسلامی نتوانستند رابطه آنها را از هم گسسته نمایند و یکی دیگر از رمزهای پیروزی انقلاب اسلامی ناگسستنی بودن این نسبتهابود. هر اقدامی از ناحیه رژیم پادشاهی وقتی در تضاد با آرمانها قرارمیگرفت تبدیل به شعار میشد و این شعار محرک رخدادهای بعدی بود و این سلسله همچنان موج انقلاب اسلامی را به پیش برد و تا امروز نیز به پیش میبرد.
رخدادها عموما وقایع پراکندهای هستند که به خودی خود هیچ نسبتی با یکدیگر ندارند و به تنهایی گویای هیچ فرآیندی از دگرگونیهای اجتماعی نمیباشند. اما وقتی رخدادها با زنجیرهای از آرمانهای یک ملت پیوند میخورند و با هم مرتبط میگردند از تاریخ صحبت میکنند و به اشیای بیجان حرکت میبخشند. عالم افسرده و جامد در چنین حالتی با همه انسانها در همه اعصار صحبت میکنند این گفتگو در قالب شعارها است. ریتم شعارها ریتم آشنایی بود که اغلب آنها با ادبیات بومی ایران همسازی داشت، برقراری پیوند با چنین ادبیاتی برای مردم کار دشواری نبود.
شعار مرده بادها، تبلور به بنبست رسیدن سیاستهای استعمارگرانه در دوره معاصر بود. البته نه به این معنی که دیگر حضوری از استعمارگران به چشم نمیخورد بلکه به این معنی که استراتژی که دربردارنده اهداف ملی و حیاتی یک کشور است در قالب تاکتیکهای متفاوت که راههای دستیابی به آن استراتژی است به اجرا درمیآید.
شعارها کی متولد شدند
مرگ بر امریکا: این شعار اولین بار در زمان انقلاب سال 57 ایران و سالهای پس از آن توسط هواداران روحالله خمینی رواج یافت، تا جایی که برخی مقامات ایران، همانند علی اکبر محتشمی شعار مرگ بر آمریکا را «سیاست خارجه ایران» اعلام کردند و سید علی خامنهای خطاب به مردم ایران و رسانهها اعلام کرد: کسی مرگ بر آمریکا را به ملت ایران یاد نداد، مرگ بر آمریکا از اعماق جان یکایک مردم برآمد. لیکن ایران «امروزه تنها کشوری است که در آن دولت، مردم خود را تحریک به سر دادن شعار مرگ بر آمریکا میکند»، تا جایی که حتی در مدارس ابتدایی ایران نیز شعار دادن مرگ بر آمریکا مرسوم گشت.
مرگ بر ضد ولایت فقیه: این شعار به نوعی محور وحدت ملت ایران است به گفته برخی. شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» شناسنامه انقلاب اسلامی است. شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» به معنای مرگ بر کسانی که در عرصه تئوریک با ولایت فقیه مخالفند، نیست، مرحوم آیتالله شیخ جواد تبریزی در کتابشان نوشتند اگر نظام دینی تشکیل شد، همه باید حمایت کنند، این شعار یعنی مرگ بر براندازان، یعنی مرگ بر افرادی که برای سقوط نظام اسلامی تلاش میکنند. این شعار در 10 سال دوره رهبری امام(ره) در محضر ایشان داده میشد و بعد از ایشان هم در محضر مقام معظم رهبری و به فضل خدا، این بیعت ادامه پیدا خواهد کرد و این شعار از دهان مردم ما نخواهد افتاد.
به گفته آیت اله خامنه ای شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه، هرچند از شعارهای دوره مبارزه با رژیم طاغوت یا تاسیس نظام اسلامی نبود، ولی از زمانی که جریانات برانداز مانند منافقین سر به شورش برآورند و در برابر حاکمیت اسلامی خروج کرده و کمر به نابودی نظام بستند، مردم با این شعار در برابرشان موضع گیری کردند. البته در همان زمان هم برخی از بزرگان با چنین شعاری موافق نبودند و معتقد بودند که "ضدیت با ولایت فقیه " ممکن است به "مخالفت" با مبنای ولایت فقیه، و یا برخی از نظرات ولی فقیه، تفسیر شود و با رواج این شعار، وسیله ای برای تصفیه حساب های جناحی و یا بهانه ای برای برخورد ناروا با برخی از روحانیون و یا عده ای از مردم ، فراهم شود.
آیت الله العظمی گلپایگانی در اسفند ماه 1360 در مسجد اعظم قم، در این باره سخنرانی کرد و از اینکه این شعار بر افراد معتقد به نظام انطباق یابد، اظهار نگرانی کرد. آیت الله هاشمی رفسنجانی در خاطرات آن روزها می نویسد: "عصر احمد آقا آمد و نوار سخنان آقای گلپایگانی را آورد و گوش دادیم. به شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه اعتراض کردند."
البته آیت الله گلپایگانی از طرفداران جدی مبنای ولایت فقیه بود، وی علاوه بر اینکه در حوزه این بحث را مطرح کرده و مبنای آن را تبیین و تثبیت می کند، در هنگام تدوین قانون اساسی نیز پافشاری زیادی برای قرار گرفتن این اصل در قانون اساسی جمهوری اسلامی، داشت. ولی ایشان با طرح چنین شعاری، به دلیل عواقب آن، مخالفت علنی و آشکار می کرد.
با تامل در مضمون و محتوای این شعار که "ضدیت و معارضه با نظام مبتنی بر ولایت فقیه" را محکوم می کند، و با توجه به فضای سیاسی حاکم بر این شعار در گذشته، می توان تشخیص داد که در فضای کنونی، بسیاری از کسانی که از این شعار علیه رقیبان خود استفاده می کنند، دچار چند خطا شده اند:
الف) خطای تفسیر کردن "ضدیت"، به قبول نداشتن ولایت فقیه
ب) خطای تفسیر کردن ضدیت با "نظام ولایت فقیه" به ضدیت با "شخص ولی فقیه"
ج) خطای تطبیق "ضدیت" بر تردید یا انکار "یک نظر" ولی فقیه
مرگ بر انگلیس: امضای قرارداد انگلیس ـ ایران و امر و نهی امپریالیستهای انگلیسی در این کشور با عنوان قرار داد 1919 موج خشم و اعتراض و اوجگیری مبارزات مردمی را در شمال برانگیخت. در بسیاری از شهرها میتینگهای مردمی و تظاهرات درگرفت. تراکتها و اعلامیههایی با شعار«مرگ بر انگلسی» و «مرگ بر دولت انگلیسیخواهِ وثوقالدوله» پخش شدند. روزنامهها، شخصیتهای اجتماعی برجسته، بسیاری از بازرگانان و نمایندگان روحانیان علیه این قرارداد به پا خاستند. سرتاسر کشور را جنبش ضدانگلیسی فراگرفت.
در تداوم این شعار خود انگلیس هم نقش داشت. به خصوص زمانی که رضاخان را روی کار آورد ـ با توجه به وضعیت متشنج ایران ـ تصور میکرد «ضدانگلیس» بودن رضاخان به نوعی باعث کسب وجهه مردمی شود و انگلیس در پشت رضاخان میتواند به پیشبرد اهداف خود بپردازد.
فریاد شعار «مرگ بر انگلیس» را میتوان زمینة حضور نیروی تازهنفسی دانست که در دوره پهلوی دوم جایگاه انگلیس را تصاحب کرد و جالب اینجاست که همان پایانی را به دست آورد که انگلیس، یعنی شعار «مرده باد» اما این بار بر علیه آمریکا.
مرگ بر شوروی: روابط ایران و شوروی در طول تاریخ تاریک و بیمار بوده است. در پی شعارهای مرده باد؛ مردم شعار مرگ بر شوروی را در شعار ها داشتند تا در پی آزادی که پس از انقلاب به دست آورده بودند از روز های در بند شوروی بودن اعلام انزجار کنند .البته بعد ها بنا به درخواست مردان اصلی نظام این شعار حذف شد.
مرگ بر اسراییل: ایران تا پس از پیروزی انقلاب شعار مرگ بر اسراییل نداشت. با پیروزی انقلاب اسلامی و با ایجاد روحیه ضد ظلم در مردم ایران انزجار از اسراییل شدت یافت و این شعار در راهپیمایی ها ؛نماز های جمعه و اجتماعات استفاده شد.
مرگ بر منافقین و کفار: این شعار در اوایل انقلاب و با افزایش هجمه های منافقین علیه ایران شدت یافت. منافقان به سرکردگی مسعود و مریم رجوی تا کنون جنایت های زیادی علیه ملت ایران انجام داده اند.
پایان پیام/
نظر شما