خبرگزاری شبستان: نهادینه سازی تفکر در جامعه از مبانی اصلی توسعه و پیشرفت است، چراکه عقلانیت را از قوه به فعل رسانده و باعث می شود که در پس تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها منطق حکمرانی کند. از این رو است که رهبر معظم انقلاب بر تربیت فلسفی کودکان تاکید دارند. این مهم و نیز قرار گرفتن در هفته جهانی کودک فرصتی را فراهم آورد تا در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین حمیدرضا شاکرین، استادیار گروه منطق فهم دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و عضو موسسه امام خمینی (ره) درباره چیستی و چگونگی تعلیم فلسفه به کودکان به گفتگو بپردازیم که مشروح آن در ذیل می آید:
با توجه به اینکه رهبری توصیه می فرمایند باید افراد را باید از دوران کودکی با تفکر فلسفی آشنا ساخت، چه ارتباطی میان کودک و فلسفه وجود دارد؟
با توجه به اینکه کودک در مراحل مهمی به لحاظ رشد و شناخت دنیای اطراف و پیرامون خود، هستی و خداشناسی و مفاهیمی از این دست قرار دارد، پایه های تفکر و نگرش از همان کودکی طراحی و ساخته می شود؛ در نتیجه آشنایی او با چگونگی اندیشیدن، مفاهیم فلسفی، چگونگی زیستن و ... در نگرش و شناخت و زندگی او تاثیر مستقیم و مهمی دارد. بنابراین دوران کودکی، دوران مناسب و خوبی برای آموزش فلسفه است.
چطور می توان ذهن کودک را فلسفی و استدلال گر تربیت کرد تا شخصیت او بر این اساس پایه ریزی شود؟
این که گفته می شود از کودکی باید فلسفه آموخته شود، صرفا به عنوان مهارتی در اندیشیدن نیست، یک بعد دیگر این قضیه آشناسازی با مفاهیم فلسفی و قوی تر از آن در مرحله بعد، نگرش فلسفی دادن و در نظام فلسفی سلیم ذهن کودک را پرورش دادن است. اگر به فضای پیرامون خود نگاه کنیم متوجه می شویم مثلا در کشوری همچون شوروی سابق، برنامه هایی داشتند و فلسفه را از همان کودکی به افراد می آموختند و نحوه آموزش متناسب با مراحل رشد و شناخت کودک بود.
در کشور ما چطور؟ آیا ورود جدی در این عرصه داشته ایم؟
متاسفانه ما در این زمینه کار جدی انجام نداده ایم؛ البته اخیرا تلاش هایی شده و افرادی وارد عمل شده اند. از جمله این موارد می توان به تالیف کتابی با عنوان" فلسفه اسلامی" اشاره کرد که این اثر به قلم مهدی پرویزی طرح درس واره ای است که چگونگی آموزش فلسفه به کودک را تعلیم می دهد. البته این کتاب که از سوی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به چاپ رسیده است، مناسب افرادی است که قرار است مفاهیم فلسفی و آموزش آن را به کودکان داشته باشند نه اینکه مستقیم برای کودک مورد استفاده قرار گیرد. می توان گفت این اثر در فضای اجتماعی امروز تقریبا جزو کارهای نخستین فلسفه کودک است.
به هر جهت باید حرکتی صورت گیرد و آشناسازی با مفاهیم فلسفی، مهارت تفکر و استدلال را در او پرورش داد و بر پایه بینش فلسفی استوار و صحیح بتدریج مفاهیم فلسفی را به کودک آموخت و جهان بینی فلسفی توحیدی را به او یاد داد و در واقع نگاه او را به انسان، زندگی، جهان و هستی سامان داد. در این راستا ابتدا باید آشناسازی با مفاهیم فلسفی بتدریج و طی مراحلی انجام شود، سپس مباحث از آسان به سخت و دشوار، از مسائل بنیادی به جزیی و اموری که بیشتر در زندگی ملموس است و انسان با آن سرو کار دارد، تعلیم داده شود.
این مفاهیم و مسائل در چه قالبی باید به کودک خورانده شود تا ظرفیت پذیرش آن را داشته باشد؟
این مساله از چند جهت قابل بررسی است؛ یکی اینکه در واقع آن دستگاه تعلیم دهنده، ابزارهای تعلیم دهنده چیست، این در روش های مختلف اعم از انتشار کتاب، پخش کارتون، رسانه ها و لوح فشرده می تواند ممکن باشد و از همه ابزارهای ممکن می توان در این راستا کمک گرفت.
اما از جهتی دیگر متدولوژی این مساله مهم است. باید دید چگونه می شود این مفاهیم پیچیده فلسفی را آسان سازی و ذهن کودک را با آنها آشنا کرد؛ همین کتاب یاد شده گامی است برای این مساله، در واقع باید فضایی در محیط آموزش (نه حتما مدرسه) برای این امر ترسیم کرد. مدل های مختلفی برای این کار در نظر گرفت. یکی ار مدل ها این است که کودک را با مساله ای درگیر کرده تا ذهن او به نقطه ای خاص معطوف و حساس شود و با زبان کودکی خود بتواند مفاهیم فلسفی تولید کند. به طور مثال برای آموزش مفاهیمی همچون ماهیت و وجود، اشیاء را نزد او گذاشته و بگوییم اینها چه هستند. وقتی کودک توضیح داد، همه آنها را برداریم و بگوییم حالا فلان اسباب بازی هست یا نیست و با این آزمایش ها ذهن او را به تدریج به مفاهیم مشترک (وجود) نزدیک کرده و تفاوت و چیستی آنها (ماهیت) را با نمونه های ساده به او آموزش داد و با پرسیدن سوالاتی ذهن او را تمرین دهیم تا مفاهیمی تولید کند سپس به تدریج مفاهیمی همچون علت و معلول، تقدم و تاخر، بودن و نبودن را می توان به او یاد داد.
این امر مستلزم این است که والدین نیز با مفاهیم و مسائل فلسفی آشنا باشند در صورتی که بسیاری از افراد در این زمینه اطلاعاتی ندارند تا بخواهند آن را به زبان ساده تبدیل کرده و به کودک خود آموزش دهند و ذهن او را تحلیل گر و مستدل بار بیاورند. این مساله چطور حل می شود؟
بله این حرف صحیح است. ما الان نمی توانیم این آموزش را از خانواده شروع کنیم بلکه باید از آموزش و پروش، مراکز پیش دبستانی و آموزشی شروع کنیم. به همه خانواده ها نمی توان این مسائل را آموخت لذا از مراکز آموزشی که برون خانه ای هستند و با کودک سر و کار دارند، باید شروع کرد. ضمن اینکه در اینجا باید گفت تنها آموزش فلسفه نیست که مهم است بلکه آموزش روش آموختن، چگونگی آموزش فلسفه و دیگر مسائل با هم تفاوت جدی دارد. اگر می خواهیم این بحث را جدی دنبال کنیم باید نظام تعلیم و تربیت این مساله را جدی گرفته و به قدر ضرورت معلمان و مربیان را با این مباحث آشنا کنند. اگر این اتفاق به وقوع بپیوندد، سی سال دیگر خانواده ها هم با مسائل فلسفی آشنا شده اند و می توان آموزش فلسفه به کودک را از کانون خانواده کلید زد و شروع کرد.
پایان پیام/
نظر شما