به گزارش خبرگزاری شبستان، در حکمت سى ام نهج البلاغه آمده است: «سئل عن الأیمان»؛ از حضرت (ع) تقاضا کردند درباره ایمان براى آنها صحبت کند. فرمودند: «الأیمان على اربع دعائم»؛ ایمان روى چهار پایه استوار است. منظور از چهار پایه این است که اگر پایه ها محکم بود، ایمان رو مى ماند؛ اما اگر پایه ها سست شد یا فرو ریخت، ایمان به همان نسبت فرو مى ریزد. به طور کامل ساقط نمى شود، اما به همان نسبت فرو مى ریزد. حضرت این چهار پایه را بیان فرمودند: «على الصّبر والیقین والعدل والجهاد»(1). اول، ایستادگى و استقامت در همه زمینه هاست. مى خواهید برنامه اى را دنبال کنید؛ تا آخر پاى آن برنامه بایستید. مى خواهید کارى را انجام دهید؛ آن کار را تمام کنید. اگر مصیبتى پیش مى آید، در مقابل آن مصیبت خودتان را از دست ندهید. واجبى بر شما مقرر مى شود؛ براى انجام دادن واجب تحمل داشته باشید و بى حوصله و از پا افتاده نشوید. اگر در مقابل گناهى قرار مى گیرید، ایستادگى کنید و تسلیم گناه نشوید. ایستادگى در هر جایى نمودى دارد. البته معناى ایستادگى، در همه جا یکى است؛ یعنى همان قوت انسانى و استقامت و پافشارى؛ منتها هر جایى یک طور خودش را نشان مى دهد: صبر در مقابل اطاعت، صبر در مقابل معصیت، صبر در مقابل مصیبت.
پایه دیگر ایمان بر یقین استوار است. همان طور که گفتیم، یقین همان علم است. پایه هاى یقین را نباید متزلزل کرد؛ این شک را نباید مثل موریانه به پایه یقین انداخت. یقین را باید استوار نگه داشت. اگر به طور طبیعى سؤالى به ذهن انسان آمد، باید برود آن سؤال را دنبال کند تا شک و تردید برطرف شود؛ اما خودش نباید وسوسه کند؛ یقین را در خودش یا در دیگران نباید زایل کند؛ یقینیات را دچار تردید و تبدیل به مشکوکات نکند.
پایه سوم ایمان عدل است. عدل یعنى هر چیزى در جاى خود قرار گرفتن. معناى لغوى عدل هم یعنى میانه. اعتدال هم که مى گویند، از این واژه است؛ یعنى در جاى خود، بدون افراط و بدون تفریط؛ بدون چپ روى و بدون راست روى. این هم که مى گویند عدل یعنى قرار دادن هر چیزى در جاى خود، به خاطر همین است. یعنى وقتى هر چیز در جاى خود قرار گرفت، همان تعادلى که در نظام طبیعت بر مبناى عدل و حق آفریده شده، به وجود مى آید. در رفتار انسان، عدل لازم است. براى حکمران، عدل لازم است. در موضعگیرى، عدل لازم است. در اظهار محبت و نفرت، عدل لازم است. قرآن فرموده است: «و لا یجرمنّکم شنئان قوم على الّا تعدلوا»؛ دشمنى با کسى موجب نشود که شما درباره او از عدالت کناره بگیرید و عدالت را رعایت نکنید؛ «اعدلوا هو اقرب للتّقوى». بنابراین عدل هم یکى از پایه هاى ایمان است. اگر عدل بود، ایمان مى ماند.
پایه آخر، جهاد است. جهاد یعنى مبارزه. در زبان فارسى، جنگ و ستیزه گرى معناى مبارزه را نمى دهد. مى گویى من دارم مبارزه مى کنم: مبارزه علمى مى کنم، مبارزه اجتماعى مى کنم، مبارزه سیاسى مى کنم، مبارزه مسلحانه مى کنم؛ همه اینها مبارزه است و معنا دارد. مبارزه یعنى تلاش پُر نیرو در مقابل یک مانع یا یک دشمن. اگر هیچ مانعى در مقابل انسان نباشد، مبارزه وجود ندارد. در جاده آسفالته، انسان پایش را روى گاز بگذارد و با باک پُر از بنزین سفر کند؛ این را مبارزه نمى گویند. مبارزه آن جایى است که انسان با مانعى برخورد کند، که این مانع در جبهه هاى انسانى، مى شود دشمن؛ و در جبهه هاى طبیعى، مى شود موانع طبیعى. اگر انسان با این موانع درگیر شود و سعى کند آنها را از میان بردارد، این مى شود مبارزه. جهاد در زبان عربى عیناً به همین معناست؛ یعنى مبارزه. جهادِ در قرآن و حدیث هم به همین معناست؛ همه جا به معناى جنگ مسلحانه نیست. البته یک جا با جنگ مسلحانه تطبیق مى کند، یک جا هم با جنگ غیرمسلحانه تطبیق مى کند.
پی نوشت:
نهج البلاغه، قصار 31: وَ سُئِلَ ( علیه السلام ) عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ الْإِیمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الصَّبْرِ وَ الْیَقِینِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ
از حضرتش در رابطه با ایمان سؤال شد، پاسخ داد: ایمان استوار بر چهار پایه است: شکیبایى، باور، عدالت، جهاد.
برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی khamenei.ir
پایان پیام/
نظر شما