صف روزی ها و روزی خورها از هم جدا نیست؟!

هر روزی خوری به نوبه خود روزی موجودی دیگر است ، همان که نسبت به موجودی‏ آکل است، نسبت به دیگری مأکول است . این خود حسابی است که در عالم هست .

خبرگزاری شبستان: ممکن است در ذهن بعضی این شبهه باشد که ما به حکم اینکه موحد هستیم و خدا را خالق و رزاق می‏دانیم و به حکم اینکه کتاب مقدس آسمانی ما قرآن‏ کریم با صراحت می‏فرماید رزاق ومتکفل روزی خداست ، او هم روزی آفرین است و هم روزی رسان. استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب "بیست گفتار" به موضوع رزاقیت الهی پاسخ گفته است.

 

رزاقیت الهی
هیچ‏ جنبده‏ای نیست مگر آنکه خداوند رزق و روزی او را به عهده گرفته است و از طرفی رزق و روزی که خداوند آن را به عهده گرفته و ضمانت کرده عبارت‏ است از سهم و نصیبی که به مخلوقی باید برسد تا بتواند به بقای خود و وجود خود ادامه دهد ، حقوق مردم هم اعم از هر نوع حقوقی بالاخره مربوط است به همین سهم ها و نصیب هایی که باید ببرند ، پس لزومی ندارد که ما درباره مسائلی که مربوط به ارزاق و سهمیه‏ها و نصیبهای مردم است و مربوط به خداست فکر کنیم و تکلیف معین کنیم ، بلکه حق نداریم در این باره فکر کنیم ، این یک نوع دخالت کردن در کار خداوند و منافی با اصل توحید است‏ ، کار خدا را باید به خدا واگذار کرد ، کار ما توکل و اعتماد به رزاقیت‏ خداوند ، و کار خدا روزی آفرینی و روزی رسانی است .

 

دخالت در کار خدا
در جواب این شبهه عرض می‏کنیم که ما اگر خدا را بشناسیم آن طور که‏ شایسته قدوسیت و کبریایی اوست و به اسماء حسنی و صفات علیای او آن‏ اندازه که در توانائی ماست پی ببریم و او را طوری وصف نکنیم که مخلوقی‏ و عاجزی مثل خودمان را وصف می‏کنیم ، آن وقت می‏فهمیم که رزاقیت او و تکفل او روزی بندگان را ، منافات ندارد با اینکه ما مکلف باشیم درباره‏ حقوق و تکالیف خودمان و درباره عدالت و اینکه مقتضای عدالت چیست فکر کنیم ، منافات ندارد که در این باره وظایفی داشته باشیم ، بر ما واجب‏ باشد که برای احقاق حقوق کوشش کنیم و اولین درجه کوشش همین است که معنی حق و عدالت را بفهمیم . و اگر منافات می‏داشت ، خود قرآن‏ کریم که خداوند را به رزاقیت وصف کرده سعی و عمل و کوشش را واجب‏ نمی‏کرد ، اولیای حق که شاگردان و تربیت یافتگان قرآنند برای احقاق حقوق‏ جانبازی و فداکاری نمی‏کرد ند ، اگر منافات می‏داشت ، در قوانین و مقررات دینی مقرراتی برای حقوق مردم و تکالیفی برای تحصیل آن حقوق وضع‏ نمی‏شد ، اگر منافات می‏داشت ، دستور انفاق نمی‏رسید . مگر انفاق و صدقات‏ جز این است که به رزق و روزی مردم کمک شود ؟ آیا این کار ، شرکت در رزاقیت خداوند و اعانت خداوند است در کاری که خودش به عهده گرفته‏ است ؟ !
 

قیاس خدا به انسان
بشر طبعا این حالت را دارد که قیاس به نفس می‏کند و صفات و حالات‏ خود را به همان کیفیتی که در خودش هست در غیر خودش فرض می‏کند . اطفال‏ در سنین اول عمر گمان می‏کنند تمام احساساتی که در خودشان هست در موجودات دیگر هم هست چه آنهایی که پائین‏تر از حد آنهاست و چه آنهایی‏ که بالاتر است . طفل خیال می‏کند اسباب بازیهای او احساساتی مثل خود او دارند و از زدن مثلا متألم می‏شوند ، لذا گاهی که عصبانی می‏گردد آنها را می‏زند . نسبت به بالاتر هم همین طور است ، حد خود را ، هم به موجود پایین‏تر می‏دهد و هم به بالاتر .
 

اصل تنزیه
در مسأله توحید یکی از ارکان توحید ، تنزیه است . تنزیه به معنی نفی‏ تشبیه است " « لیس کمثله شی‏ء »". باید توجه داشته باشیم که‏ اگر خداوند را به علم و حیات و قدرت ، و به سمیع و بصیر بودن ، و به‏ اراده و رزاقیت و غیره وصف می‏کنیم نباید او را شبیه و مانند مخلوقی مثل‏ خودمان فرض کنیم . اگر عالم است با عالم بودن ما متفاوت است و شباهتی‏ در کار نیست ، همچنین است قدرت و حیات و اراده و مشیت و سایر صفات‏ حق ، رزاقیت خداوند هم همین طور است .
 

تعهد و ضمانت الهی
اینقدر باید بدانیم که تعهد و ضمانت الهی و رزاقیت و روزی رسانی که‏ به ذات اقدس الهی نسبت می‏دهیم ، با تعهدات و ضمانتها و تکلفهای‏ انسانی یک گونه نیست . اگر انسانی کفیل رزق و عهده‏دار مخارج کسی شد به‏ یک نحو است ، و اگر خداوند کافل و ضامن روزی بود به نحوی دیگر است که‏ شایسته ذات کامل اوست . همینکه در قرآن می‏خوانیم " رزق هر جنبده‏ای برعهده الله است" باید متوجه شویم که آن که به عهده گرفته " الله " است نه یک مخلوق .
 

الله‏ یعنی آن کسی که آفریننده این نظامات و مخلوقات است . پس تعهد او فرق‏ دارد با تعهد مخلوقی که جزئی از همین نظام و تحت تأثیر موجودات این نظام است و در داخل این‏ نظام دست و پا می‏کند . فرق است بین طرز فعل کسی که در داخل این نظامات‏ و جزء این نظامات و محکوم و تابع این نظامات است با فعل و اراده آن‏ کس که خالق این نظامات است ، فعل او قهرا جز به صورت همین نظامات‏ نیست . پس باید ببینیم که نظامات کلی جهان بر چه اصولی است و چگونه‏ است ؟
 

شناختن فعل خدا و رزاقیت خدا شناختن نظامات عالم است . ما خودمان جزء عالمیم و جزء این نظام هستیم و مانند سایر اجزای عالم‏ وظیفه‏ای داریم . وظایفی هم که ما در عالم درباره ارزاق و حقوق داریم و قانون خلقت ما را موظف به آن وظایف کرده و یا قانون شریعت ما را به‏ آن موظف ساخته است ، از شؤون رزاقیت خداوند است .
 

رزاقیت اوست که روزی و روزی خور ، رزق و مرزوق را عاشق یکدیگر کرده و در پی یکدیگر برانگیخته است . نباید گفت فکر در این موضوعات دخالت در کار خداوند است ، زیرا ما وقتی می‏توانیم در کار خدا دخالت کنیم که‏ بتوانیم به جای او خالق این نظامات و خالق این عالم باشیم ، یا بتوانیم‏ نظامات عالم را از پیش خود به هم بزنیم و قواعد و سنن دیگری به جای‏ اینها برقرار کنیم یعنی همان کاری که ناشدنی است و عقلا محال است . اما ،ما که به حکم رزاقیت او علاقمند به روزی آفریده شده‏ایم ، به فرمان او در ما جهازات مختلف روزی خوری پیدا شده ، به فرمان او در ما عقل و اندیشه‏ و علاقه به اندیشیدن پیدا شده ، به فرمان دین او حفظ حقوق خود و احترام به‏ حقوق دیگران بر ما فرض شده ، نه تنها در کار خدا دخالت نکرده‏ایم بلکه‏ مجری و مطیع مشیت او هستیم ، اگر فکر نکنیم و اگر تلاش نکنیم و حالت‏ رکود و سکون و موت به خود بگیریم ، بیشتر از اطاعت فرمان خدا دوریم .
 

خداوند متعال هم خالق است و هم رزاق . خالق است یعنی او به وجود آورنده موجودات است ، اگر اراده و مشیت او نبود هیچ چیزی موجود نمی‏شد . رازق است یعنی موجودات را طوری آفریده که احتیاج به رزق دارند آنها هستند که طوری خلق شده‏اند که باید از یک موجود دیگر تغذی کنند تا بتوانند باقی بمانند ، یعنی آن موجود دیگر را به شکلی و ترتیبی جزء وجود خود بکنند و در خود تحلیل ببرند . و باز ممکن است یک موجودی دیگر به‏ شکلی دیگر و ترتیبی دیگر این موجود رزق خود را رزق خود قرار دهد و در خود تحلیل ببرد . صف روزیها وصف روزی خورها از هم جدا نیست . هر روزی خوری به نوبه خود روزی موجودی دیگر است ، همان که نسبت به موجودی‏ آکل است نسبت به دیگری مأکول است . این خود حسابی است که در عالم هست .
 

انطباق روزی و روزی خوار
حساب دیگر ، تطبیقی است که بین روزی و روزی خور داده شده . مطالعه در آثار آفرینش با این نظم و ترتیب و تطبیق بسیار حیرت‏ انگیزی که در عالم هست نشان می‏دهد که واقعا و در متن خلقت بعضی‏ موجودات برای بعضی دیگر به وجود آمده‏اند . نوزاد و دستگاه شیر سازی و شیر دهی مادر دو دستگاه مختلف و غیر مرتبط اند ، اما دقت در جهازات و نیازهای کودک و تجهیزات خارق العاده شیر سازی و شیر دهی و انطباق ایند و بر یکدیگر ، یعنی کمال تناسب میان شیر مادر و دستگاه هاضمه کودک ، می‏رساند که این دو در متن خلقت با یکدیگر مرتبط اند .
 

آن دستگاه مفصل‏ برای آماده ساختن شیر ، و شیر برای کودک به وجود آمده است . به هیچ وجه‏ نمی‏توان احتمال داد که هدفی در به وجود آمدن پستان و ساخته شدن شیر نبوده‏ ، به طور مسلم این شیر برای همین طفل به وجود آمده . در متن واقع ، یک‏ پیوستگی مخصوص بین اجزای خلقت هست که آنها را به یکدیگر تطبیق می‏دهد .
 

تا طفل ، طفل است و قادر به تحصیل روزی و تهیه آن نیست روزی او را آماده در پهلویش یعنی در پستان مادر قرار می‏دهد ، تدریجا که قدرت‏ بیشتری پیدا می‏کند و دست و پایی پیدا می‏کند که راه برود و عقل و تشخیص‏ پیدا می‏کند که با کنجکاوی می‏تواند روزی خود را به دست آورد ، دیگر روزی‏ او به آن آمادگی اول نیست ، مثل اینکه روزی را بر می‏دارند به نقطه‏ای‏ دور دست می‏گذارند تا برود آن را پیدا کند و استفاده نماید . به طور کلی‏ تناسبی هست بین آمادگی روزی و مقدار توانایی روزی خور و مقدار هدایتی که‏ به سوی روزی خود شده ، یک نوع رابطه و کششی بین آن دو هست .
 

یک وقت‏ روزی وظیفه دارد که به سوی روزی خور بدود ، مثل اینکه باران مکلف است‏ که با مرکب ابر به سوی زمینهای خشک برود "( اوست که بادها را پیشاپیش رحمت خود ( باران ) مژده دهنده می‏فرستد تا آنگاه که آن بادها ابرهایی گرانبار با خود بردارند . آنها را به سوی سرزمین مرده و خشک‏ برانیم و به این وسیله آن را بر زمین فرود آوریم و هم به این وسیله انواع‏ میوه‏ها از زمین بیرون آوریم)" .

 

در یک جا هم روزی خور وظیفه دارد که به طرف روزی حرکت کند و خود را به روزی برساند . گیاهان از زمین روزی می‏خورند و تنها از مواد اولیه ، یعنی از آب خاک و نور و هوا ، می‏توانند استفاده کنند و به همان اندازه‏ وسایل استفاده و ارتزاق در اختیار آنها قرار داده شده و به همان اندازه‏ هدایت شده‏اند که می‏توانند خود را به روزی خود برسانند ، از هوا و خاک و نور و رطوبت استفاده کنند ، یعنی در طبیعت وظیفه حرکت به سوی مواد غذایی به عهده آنها گذاشته شده و به اندازه حاجت هم وسیله داده شده و هدایت شده‏اند .
 

حیوانات که طوری دیگر ساخته شده‏اند و مواد اولیه زمین که در همه جا هست برای آنها کافی نیست وسیله نقل مکان به آنها داده شده ، از نقطه‏ای‏ به نقطه دیگر منتقل می‏شوند ، مثل بعضی حشرات مانند مورچه که از لحاظ فعالیتهای غریزی خیلی فوق العاده‏اند .
 

علی ( ع ) در مورد همین مورچه می‏فرماید :
" در کار این مورچه دقت کنید ، ببینید با این جثه کوچک و اندام‏ نازک که نزدیک است به چشم دیده نشود و فکر دور اندیش به او نرسد چگونه در روی این زمین در جنبش است و چگونه به روزی خود عشق می‏ورزد و دانه‏ها را به لانه خود منتقل می‏کند و در آنجا با کمال مهارت و استادی نگهداری می‏کند ، در اوقات گرما برای هنگام‏ سرما ، و در زمان ورود برای زمان خروج ، آذوقه ذخیره می‏کند . اگر در مجاری غذایی او از بالا تا پایین بیندیشی که چگونه او آن ماده‏ غذایی را با آن اندام کوچک فرو می‏برد و هضم می‏کند و کسب نیرو می‏کند و اگر در آنچه در اطراف شکم به منزله استخوان بندی دنده‏هاست فکر کنی و اگر در چشمش که در سرش قرار داده شده دقیق شوی و اگر دستگاه شنوایی او را بفهمی ، غرق شگفتی و حیرت خواهی شد .
 

انسان و روزی او
اما انسان ، انسان که موجودی عالی‏تر و راقی‏تر است و آنچه برای زندگی‏ حیوانها کافی است برای او کافی نیست ، مسأله تحصیل روزی او شکل و وضع‏ دیگری دارد . فاصله بین روزی و روزی خود در اینجا زیادتر است ، لهذا وسایل زیادتری در اختیار او قرار داده ، دستگاه هدایت در وجود انسان‏ تقویت شده ، به او عقل و علم و فکر داده شده ، وحی و نبوت به کمک او آمده و برایش وظیفه و تکلیف مقرر کرده . همه اینها از شؤون رزاقیت‏ خداوند است . پس اینکه گفته شده " هر آن کس که دندان دهد نان دهد " نباید گفت حرف غلطی است . نه ، حرف درستی است ، اما نه به این‏ معنی که دندان داشتن کافی است که نان پخته و آماده بر سر سفره انسان سبز شود ، بلکه به این معنی که در دستگاه خلقت بین نان و دندان رابطه است . اگر نان نبود دندان نبود و اگر دندان و صاحب دندان نبود نان نبود . بین‏ روزی و روزی خور و وسایل تحصیل روزی و وسایل خوردن و هضم و جذب روزی و وسایل هدایت و راهنمایی به روزی ، در متن خلقت ارتباط است . آن کس که‏ انسان را در طبیعت آفریده ، و به او نان داده ، نان ، یعنی مواد قابل‏ استفاده را هم در طبیعت آفریده ، فکر و اندیشه و نیروی عمل و تحصیل و حس انجام وظیفه را هم آفریده است .
 

پس لازمه اینکه خدا ، هم نان داده و هم دندان ، لازمه رزاقیت خدا این‏ نیست که کار و کوشش و فعالیت و عمل و کسب و کار لازم نیست ، به کار انداختن اندیشه برای پیدا کردن راه بهتر تحصیل روزی لازم نیست ، دفاع از حقوق لازم نیست ، زیرا نان و دندان و نیروی کسب و کار و قوه فکری و دماغی و وظیفه و تکلیف عقلی و دینی برای تحصیل روزی همه جزء یک‏ دستگاه‏اند ، همه اینها توأما مظهر رزاقیت خداوندند . پس بر ما لازم است‏ که بعد از آنکه رابطه روزی و روزی خور را دانستیم ، و دانستیم که وسایلی‏ برای رسیدن روزی به روزی خور آفریده شده و تکلیفی هم برای تحصیل آن متوجه‏ ما هست ، کوشش کنیم ببینیم بهترین و سالم‏ترین راه برای رسیدن به روزی‏ چیست ، و قوای خود را در آن راه به کار بیندازیم و به خداوند که خالق‏ این راه است توکل کنیم .
 

توکل
توکل یعنی چه ؟ توکل در مقابل جهد و سعی نیست ، که آیا جهد و سعی کنیم‏ یا توکل ؟ توکل یعنی انسان همیشه به آنچه مقتضای حق است عمل کند و در این راه به خدا اعتماد کند ، که خداوند حامی و پشتیبان کسانی است که‏ حامی و پشتیبان حق می‏باشند . توکل تضمین الهی است برای کسی که همیشه‏ حامی و پشتیبان حق است .
 

راه حق چیزی است که انبیاء از طرف خدا آن را شناسانده و از طرف خدا آن را تضمین کرده‏اند که هر که این‏ راه را برود به نتیجه می‏رسد . خداوند این عالم را طوری ساخته است که‏ همواره از کسانی که حق و حقیقت را حمایت کنند حمایت می‏کند . حق همواره‏ یک تأیید معنوی با خود دارد . انبیاء می‏گویند به خدا توکل کنید و در راه خدا مجاهده کنید ، به خدا توکل و اعتماد کنید و در طلب رزق و روزی از راه سالم و مشروع منحرف‏ نشوید . یعنی اگر راه خدا را بروید از نوعی حمایت الهی برخوردار خواهید شد .
 

معنی توکل این نیست که کاری نکنید و قوای وجودی خود را تعطیل کنید و یک جا بنشینید و به خدا اعتماد کنید که او به جای شما وظیفه را انجام می‏دهد . کار نکردن و راه نرفتن که تضمین نمی‏خواهد ، سکون و توقف تأییدی نمی‏خواهد . سکون و توقف و تعطیل قوا چیزی نیست که‏ اثری داشته باشد و آن اثر از طرف خدا یا غیر خدا قابل تضمین باشد .
 

اگر قرآن کریم را استقصاء بکنید می‏بینید که توکل را به همین معنی ذکر می‏کند . قرآن می‏گوید از پیمودن راه حق نترسید و به خدا توکل کنید ، از نیروی باطل نترسید و به خدا توکل کنید . به عنوان نمونه دو آیه از قرآن‏ کریم را در این زمینه ذکر می‏کنم :
یکی آیه‏ای است که از زبان همه پیغمبرانی که بعد از نوح آمده‏اند ذکر می‏کند . آنها به مردمی که با آنها مخالفت می‏کردند و سد راه آنها می‏شدند می‏گفتند :
" چرا ما بر خدا توکل و اعتماد نکنیم و حال آنکه خدا راه را به ما نشان داده و البته ما آن راه را خواهیم رفت و هر چه شما ما را شکنجه‏ دهید ما صبر و استقامت خواهیم کرد ، اعتماد کنندگان باید تنها بر خدا اعتماد و توکل کنند . "
 

این آیه در کمال صراحت ، توکل را به صورت یک امر مثبت ذکر می‏کند ، راهی هست و پیمودنی هست و رنج و مشقتهایی در این پیمودن هست که اراده‏ را سست و عزیمت را فسخ می‏کند . انبیاء می‏گویند : ما از نیروی باطل‏ نخواهیم هراسید و به خدا اعتماد می‏کنیم و راه حق را می‏رویم .
 

آیه دیگر درباره شخص رسول اکرم ( ص ) است . این آیه نیز در کمال‏ صراحت توکل را در یک مفهوم مثبت یادآوری می‏کند ، می‏فرماید : "ای پیغمبر ! همینکه عزم کردی و تصمیم‏ گرفتی ، به خدا اعتماد کن و کار خود را دنبال کن ".
نمی‏گوید بنشین و دست روی دست بگذار و توکل کن ، می‏گوید کار خود را بکن و به خدا توکل کن . این است معنی توکل و آن است معنی رزاقیت الهی.
 

بنا بر این گزارش کتاب بیست گفتار، اثر به جا مانده از متفکر شهید استاد مرتضی مطهری است.
پایان پیام/
 

کد خبر 286591

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha