خبرگزاری شبستان: ممکن است در ذهن بعضی این شبهه باشد که ما به حکم اینکه موحد هستیم و خدا را خالق و رزاق میدانیم و به حکم اینکه کتاب مقدس آسمانی ما قرآن کریم با صراحت میفرماید رزاق ومتکفل روزی خداست ، او هم روزی آفرین است و هم روزی رسان. استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب "بیست گفتار" به موضوع رزاقیت الهی پاسخ گفته است.
رزاقیت الهی
هیچ جنبدهای نیست مگر آنکه خداوند رزق و روزی او را به عهده گرفته است و از طرفی رزق و روزی که خداوند آن را به عهده گرفته و ضمانت کرده عبارت است از سهم و نصیبی که به مخلوقی باید برسد تا بتواند به بقای خود و وجود خود ادامه دهد ، حقوق مردم هم اعم از هر نوع حقوقی بالاخره مربوط است به همین سهم ها و نصیب هایی که باید ببرند ، پس لزومی ندارد که ما درباره مسائلی که مربوط به ارزاق و سهمیهها و نصیبهای مردم است و مربوط به خداست فکر کنیم و تکلیف معین کنیم ، بلکه حق نداریم در این باره فکر کنیم ، این یک نوع دخالت کردن در کار خداوند و منافی با اصل توحید است ، کار خدا را باید به خدا واگذار کرد ، کار ما توکل و اعتماد به رزاقیت خداوند ، و کار خدا روزی آفرینی و روزی رسانی است .
دخالت در کار خدا
در جواب این شبهه عرض میکنیم که ما اگر خدا را بشناسیم آن طور که شایسته قدوسیت و کبریایی اوست و به اسماء حسنی و صفات علیای او آن اندازه که در توانائی ماست پی ببریم و او را طوری وصف نکنیم که مخلوقی و عاجزی مثل خودمان را وصف میکنیم ، آن وقت میفهمیم که رزاقیت او و تکفل او روزی بندگان را ، منافات ندارد با اینکه ما مکلف باشیم درباره حقوق و تکالیف خودمان و درباره عدالت و اینکه مقتضای عدالت چیست فکر کنیم ، منافات ندارد که در این باره وظایفی داشته باشیم ، بر ما واجب باشد که برای احقاق حقوق کوشش کنیم و اولین درجه کوشش همین است که معنی حق و عدالت را بفهمیم . و اگر منافات میداشت ، خود قرآن کریم که خداوند را به رزاقیت وصف کرده سعی و عمل و کوشش را واجب نمیکرد ، اولیای حق که شاگردان و تربیت یافتگان قرآنند برای احقاق حقوق جانبازی و فداکاری نمیکرد ند ، اگر منافات میداشت ، در قوانین و مقررات دینی مقرراتی برای حقوق مردم و تکالیفی برای تحصیل آن حقوق وضع نمیشد ، اگر منافات میداشت ، دستور انفاق نمیرسید . مگر انفاق و صدقات جز این است که به رزق و روزی مردم کمک شود ؟ آیا این کار ، شرکت در رزاقیت خداوند و اعانت خداوند است در کاری که خودش به عهده گرفته است ؟ !
قیاس خدا به انسان
بشر طبعا این حالت را دارد که قیاس به نفس میکند و صفات و حالات خود را به همان کیفیتی که در خودش هست در غیر خودش فرض میکند . اطفال در سنین اول عمر گمان میکنند تمام احساساتی که در خودشان هست در موجودات دیگر هم هست چه آنهایی که پائینتر از حد آنهاست و چه آنهایی که بالاتر است . طفل خیال میکند اسباب بازیهای او احساساتی مثل خود او دارند و از زدن مثلا متألم میشوند ، لذا گاهی که عصبانی میگردد آنها را میزند . نسبت به بالاتر هم همین طور است ، حد خود را ، هم به موجود پایینتر میدهد و هم به بالاتر .
اصل تنزیه
در مسأله توحید یکی از ارکان توحید ، تنزیه است . تنزیه به معنی نفی تشبیه است " « لیس کمثله شیء »". باید توجه داشته باشیم که اگر خداوند را به علم و حیات و قدرت ، و به سمیع و بصیر بودن ، و به اراده و رزاقیت و غیره وصف میکنیم نباید او را شبیه و مانند مخلوقی مثل خودمان فرض کنیم . اگر عالم است با عالم بودن ما متفاوت است و شباهتی در کار نیست ، همچنین است قدرت و حیات و اراده و مشیت و سایر صفات حق ، رزاقیت خداوند هم همین طور است .
تعهد و ضمانت الهی
اینقدر باید بدانیم که تعهد و ضمانت الهی و رزاقیت و روزی رسانی که به ذات اقدس الهی نسبت میدهیم ، با تعهدات و ضمانتها و تکلفهای انسانی یک گونه نیست . اگر انسانی کفیل رزق و عهدهدار مخارج کسی شد به یک نحو است ، و اگر خداوند کافل و ضامن روزی بود به نحوی دیگر است که شایسته ذات کامل اوست . همینکه در قرآن میخوانیم " رزق هر جنبدهای برعهده الله است" باید متوجه شویم که آن که به عهده گرفته " الله " است نه یک مخلوق .
الله یعنی آن کسی که آفریننده این نظامات و مخلوقات است . پس تعهد او فرق دارد با تعهد مخلوقی که جزئی از همین نظام و تحت تأثیر موجودات این نظام است و در داخل این نظام دست و پا میکند . فرق است بین طرز فعل کسی که در داخل این نظامات و جزء این نظامات و محکوم و تابع این نظامات است با فعل و اراده آن کس که خالق این نظامات است ، فعل او قهرا جز به صورت همین نظامات نیست . پس باید ببینیم که نظامات کلی جهان بر چه اصولی است و چگونه است ؟
شناختن فعل خدا و رزاقیت خدا شناختن نظامات عالم است . ما خودمان جزء عالمیم و جزء این نظام هستیم و مانند سایر اجزای عالم وظیفهای داریم . وظایفی هم که ما در عالم درباره ارزاق و حقوق داریم و قانون خلقت ما را موظف به آن وظایف کرده و یا قانون شریعت ما را به آن موظف ساخته است ، از شؤون رزاقیت خداوند است .
رزاقیت اوست که روزی و روزی خور ، رزق و مرزوق را عاشق یکدیگر کرده و در پی یکدیگر برانگیخته است . نباید گفت فکر در این موضوعات دخالت در کار خداوند است ، زیرا ما وقتی میتوانیم در کار خدا دخالت کنیم که بتوانیم به جای او خالق این نظامات و خالق این عالم باشیم ، یا بتوانیم نظامات عالم را از پیش خود به هم بزنیم و قواعد و سنن دیگری به جای اینها برقرار کنیم یعنی همان کاری که ناشدنی است و عقلا محال است . اما ،ما که به حکم رزاقیت او علاقمند به روزی آفریده شدهایم ، به فرمان او در ما جهازات مختلف روزی خوری پیدا شده ، به فرمان او در ما عقل و اندیشه و علاقه به اندیشیدن پیدا شده ، به فرمان دین او حفظ حقوق خود و احترام به حقوق دیگران بر ما فرض شده ، نه تنها در کار خدا دخالت نکردهایم بلکه مجری و مطیع مشیت او هستیم ، اگر فکر نکنیم و اگر تلاش نکنیم و حالت رکود و سکون و موت به خود بگیریم ، بیشتر از اطاعت فرمان خدا دوریم .
خداوند متعال هم خالق است و هم رزاق . خالق است یعنی او به وجود آورنده موجودات است ، اگر اراده و مشیت او نبود هیچ چیزی موجود نمیشد . رازق است یعنی موجودات را طوری آفریده که احتیاج به رزق دارند آنها هستند که طوری خلق شدهاند که باید از یک موجود دیگر تغذی کنند تا بتوانند باقی بمانند ، یعنی آن موجود دیگر را به شکلی و ترتیبی جزء وجود خود بکنند و در خود تحلیل ببرند . و باز ممکن است یک موجودی دیگر به شکلی دیگر و ترتیبی دیگر این موجود رزق خود را رزق خود قرار دهد و در خود تحلیل ببرد . صف روزیها وصف روزی خورها از هم جدا نیست . هر روزی خوری به نوبه خود روزی موجودی دیگر است ، همان که نسبت به موجودی آکل است نسبت به دیگری مأکول است . این خود حسابی است که در عالم هست .
انطباق روزی و روزی خوار
حساب دیگر ، تطبیقی است که بین روزی و روزی خور داده شده . مطالعه در آثار آفرینش با این نظم و ترتیب و تطبیق بسیار حیرت انگیزی که در عالم هست نشان میدهد که واقعا و در متن خلقت بعضی موجودات برای بعضی دیگر به وجود آمدهاند . نوزاد و دستگاه شیر سازی و شیر دهی مادر دو دستگاه مختلف و غیر مرتبط اند ، اما دقت در جهازات و نیازهای کودک و تجهیزات خارق العاده شیر سازی و شیر دهی و انطباق ایند و بر یکدیگر ، یعنی کمال تناسب میان شیر مادر و دستگاه هاضمه کودک ، میرساند که این دو در متن خلقت با یکدیگر مرتبط اند .
آن دستگاه مفصل برای آماده ساختن شیر ، و شیر برای کودک به وجود آمده است . به هیچ وجه نمیتوان احتمال داد که هدفی در به وجود آمدن پستان و ساخته شدن شیر نبوده ، به طور مسلم این شیر برای همین طفل به وجود آمده . در متن واقع ، یک پیوستگی مخصوص بین اجزای خلقت هست که آنها را به یکدیگر تطبیق میدهد .
تا طفل ، طفل است و قادر به تحصیل روزی و تهیه آن نیست روزی او را آماده در پهلویش یعنی در پستان مادر قرار میدهد ، تدریجا که قدرت بیشتری پیدا میکند و دست و پایی پیدا میکند که راه برود و عقل و تشخیص پیدا میکند که با کنجکاوی میتواند روزی خود را به دست آورد ، دیگر روزی او به آن آمادگی اول نیست ، مثل اینکه روزی را بر میدارند به نقطهای دور دست میگذارند تا برود آن را پیدا کند و استفاده نماید . به طور کلی تناسبی هست بین آمادگی روزی و مقدار توانایی روزی خور و مقدار هدایتی که به سوی روزی خود شده ، یک نوع رابطه و کششی بین آن دو هست .
یک وقت روزی وظیفه دارد که به سوی روزی خور بدود ، مثل اینکه باران مکلف است که با مرکب ابر به سوی زمینهای خشک برود "( اوست که بادها را پیشاپیش رحمت خود ( باران ) مژده دهنده میفرستد تا آنگاه که آن بادها ابرهایی گرانبار با خود بردارند . آنها را به سوی سرزمین مرده و خشک برانیم و به این وسیله آن را بر زمین فرود آوریم و هم به این وسیله انواع میوهها از زمین بیرون آوریم)" .
در یک جا هم روزی خور وظیفه دارد که به طرف روزی حرکت کند و خود را به روزی برساند . گیاهان از زمین روزی میخورند و تنها از مواد اولیه ، یعنی از آب خاک و نور و هوا ، میتوانند استفاده کنند و به همان اندازه وسایل استفاده و ارتزاق در اختیار آنها قرار داده شده و به همان اندازه هدایت شدهاند که میتوانند خود را به روزی خود برسانند ، از هوا و خاک و نور و رطوبت استفاده کنند ، یعنی در طبیعت وظیفه حرکت به سوی مواد غذایی به عهده آنها گذاشته شده و به اندازه حاجت هم وسیله داده شده و هدایت شدهاند .
حیوانات که طوری دیگر ساخته شدهاند و مواد اولیه زمین که در همه جا هست برای آنها کافی نیست وسیله نقل مکان به آنها داده شده ، از نقطهای به نقطه دیگر منتقل میشوند ، مثل بعضی حشرات مانند مورچه که از لحاظ فعالیتهای غریزی خیلی فوق العادهاند .
علی ( ع ) در مورد همین مورچه میفرماید :
" در کار این مورچه دقت کنید ، ببینید با این جثه کوچک و اندام نازک که نزدیک است به چشم دیده نشود و فکر دور اندیش به او نرسد چگونه در روی این زمین در جنبش است و چگونه به روزی خود عشق میورزد و دانهها را به لانه خود منتقل میکند و در آنجا با کمال مهارت و استادی نگهداری میکند ، در اوقات گرما برای هنگام سرما ، و در زمان ورود برای زمان خروج ، آذوقه ذخیره میکند . اگر در مجاری غذایی او از بالا تا پایین بیندیشی که چگونه او آن ماده غذایی را با آن اندام کوچک فرو میبرد و هضم میکند و کسب نیرو میکند و اگر در آنچه در اطراف شکم به منزله استخوان بندی دندههاست فکر کنی و اگر در چشمش که در سرش قرار داده شده دقیق شوی و اگر دستگاه شنوایی او را بفهمی ، غرق شگفتی و حیرت خواهی شد .
انسان و روزی او
اما انسان ، انسان که موجودی عالیتر و راقیتر است و آنچه برای زندگی حیوانها کافی است برای او کافی نیست ، مسأله تحصیل روزی او شکل و وضع دیگری دارد . فاصله بین روزی و روزی خود در اینجا زیادتر است ، لهذا وسایل زیادتری در اختیار او قرار داده ، دستگاه هدایت در وجود انسان تقویت شده ، به او عقل و علم و فکر داده شده ، وحی و نبوت به کمک او آمده و برایش وظیفه و تکلیف مقرر کرده . همه اینها از شؤون رزاقیت خداوند است . پس اینکه گفته شده " هر آن کس که دندان دهد نان دهد " نباید گفت حرف غلطی است . نه ، حرف درستی است ، اما نه به این معنی که دندان داشتن کافی است که نان پخته و آماده بر سر سفره انسان سبز شود ، بلکه به این معنی که در دستگاه خلقت بین نان و دندان رابطه است . اگر نان نبود دندان نبود و اگر دندان و صاحب دندان نبود نان نبود . بین روزی و روزی خور و وسایل تحصیل روزی و وسایل خوردن و هضم و جذب روزی و وسایل هدایت و راهنمایی به روزی ، در متن خلقت ارتباط است . آن کس که انسان را در طبیعت آفریده ، و به او نان داده ، نان ، یعنی مواد قابل استفاده را هم در طبیعت آفریده ، فکر و اندیشه و نیروی عمل و تحصیل و حس انجام وظیفه را هم آفریده است .
پس لازمه اینکه خدا ، هم نان داده و هم دندان ، لازمه رزاقیت خدا این نیست که کار و کوشش و فعالیت و عمل و کسب و کار لازم نیست ، به کار انداختن اندیشه برای پیدا کردن راه بهتر تحصیل روزی لازم نیست ، دفاع از حقوق لازم نیست ، زیرا نان و دندان و نیروی کسب و کار و قوه فکری و دماغی و وظیفه و تکلیف عقلی و دینی برای تحصیل روزی همه جزء یک دستگاهاند ، همه اینها توأما مظهر رزاقیت خداوندند . پس بر ما لازم است که بعد از آنکه رابطه روزی و روزی خور را دانستیم ، و دانستیم که وسایلی برای رسیدن روزی به روزی خور آفریده شده و تکلیفی هم برای تحصیل آن متوجه ما هست ، کوشش کنیم ببینیم بهترین و سالمترین راه برای رسیدن به روزی چیست ، و قوای خود را در آن راه به کار بیندازیم و به خداوند که خالق این راه است توکل کنیم .
توکل
توکل یعنی چه ؟ توکل در مقابل جهد و سعی نیست ، که آیا جهد و سعی کنیم یا توکل ؟ توکل یعنی انسان همیشه به آنچه مقتضای حق است عمل کند و در این راه به خدا اعتماد کند ، که خداوند حامی و پشتیبان کسانی است که حامی و پشتیبان حق میباشند . توکل تضمین الهی است برای کسی که همیشه حامی و پشتیبان حق است .
راه حق چیزی است که انبیاء از طرف خدا آن را شناسانده و از طرف خدا آن را تضمین کردهاند که هر که این راه را برود به نتیجه میرسد . خداوند این عالم را طوری ساخته است که همواره از کسانی که حق و حقیقت را حمایت کنند حمایت میکند . حق همواره یک تأیید معنوی با خود دارد . انبیاء میگویند به خدا توکل کنید و در راه خدا مجاهده کنید ، به خدا توکل و اعتماد کنید و در طلب رزق و روزی از راه سالم و مشروع منحرف نشوید . یعنی اگر راه خدا را بروید از نوعی حمایت الهی برخوردار خواهید شد .
معنی توکل این نیست که کاری نکنید و قوای وجودی خود را تعطیل کنید و یک جا بنشینید و به خدا اعتماد کنید که او به جای شما وظیفه را انجام میدهد . کار نکردن و راه نرفتن که تضمین نمیخواهد ، سکون و توقف تأییدی نمیخواهد . سکون و توقف و تعطیل قوا چیزی نیست که اثری داشته باشد و آن اثر از طرف خدا یا غیر خدا قابل تضمین باشد .
اگر قرآن کریم را استقصاء بکنید میبینید که توکل را به همین معنی ذکر میکند . قرآن میگوید از پیمودن راه حق نترسید و به خدا توکل کنید ، از نیروی باطل نترسید و به خدا توکل کنید . به عنوان نمونه دو آیه از قرآن کریم را در این زمینه ذکر میکنم :
یکی آیهای است که از زبان همه پیغمبرانی که بعد از نوح آمدهاند ذکر میکند . آنها به مردمی که با آنها مخالفت میکردند و سد راه آنها میشدند میگفتند :
" چرا ما بر خدا توکل و اعتماد نکنیم و حال آنکه خدا راه را به ما نشان داده و البته ما آن راه را خواهیم رفت و هر چه شما ما را شکنجه دهید ما صبر و استقامت خواهیم کرد ، اعتماد کنندگان باید تنها بر خدا اعتماد و توکل کنند . "
این آیه در کمال صراحت ، توکل را به صورت یک امر مثبت ذکر میکند ، راهی هست و پیمودنی هست و رنج و مشقتهایی در این پیمودن هست که اراده را سست و عزیمت را فسخ میکند . انبیاء میگویند : ما از نیروی باطل نخواهیم هراسید و به خدا اعتماد میکنیم و راه حق را میرویم .
آیه دیگر درباره شخص رسول اکرم ( ص ) است . این آیه نیز در کمال صراحت توکل را در یک مفهوم مثبت یادآوری میکند ، میفرماید : "ای پیغمبر ! همینکه عزم کردی و تصمیم گرفتی ، به خدا اعتماد کن و کار خود را دنبال کن ".
نمیگوید بنشین و دست روی دست بگذار و توکل کن ، میگوید کار خود را بکن و به خدا توکل کن . این است معنی توکل و آن است معنی رزاقیت الهی.
بنا بر این گزارش کتاب بیست گفتار، اثر به جا مانده از متفکر شهید استاد مرتضی مطهری است.
پایان پیام/
نظر شما