خبرگزاری شبستان: آرمانگرایی دغدغه تمامی مکاتب و ادیان است البته هر یک از آنها تعریف خاص خود را دارند. از این رو در گفتگو با قاسم پورحسن، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در این باره به گفتگو پرداخته ایم که در ذیل می آید:
آرمانگرایی در منظومه فکری اسلام چگونه تعریف می شود و بر چه اصولی استوار است؟
تعریفی که از آرمانگرایی می دهیم با آنچه که در ادیان بیان شده متفاوت است آرمانگرایی در ادیان مخصوصا اسلام اتوپیایی نیست، ناکجاآبادی نیست بلکه حیات مطلوب و زندگی معقول و رسیدن به سعادت و حقیقت نهایی است. لذا این است که در آیات قرآن نسبت به دیدگاه پایانی و حیات بشر انسان بیان می کند که اگر عبص نباشد بنابراین سعادتمندی هست و این نظریه غایتمندانه را بیان می کند.
آیا دین اسلام قایل به آرمانگرایی است؟
بنابر آنچه رفت اولا دین و بخصوص دین اسلام قائل به نظریه آرمانگرایی نیست ثانیا آرمانگرایی نوعی دفاع از نظریه غایت گرایی است. غایت به معنای هدفمند بودن انسان است و به معنای حیات دار بودن زندگی انسان است ، بنابراین دیدگاه آرمانگرایی با غایت گرایی وحدت مندی عالم و حیات در تناسب است.
فیلسوفان و متفکران اسلام نظریه آرمانگرایی را با همین دیدگاه و نظریه یعنی با هدف مندی و غایت داشتن عالم حیات توصیف کرده اند بنابراین نباید نگاه سطحی به آرمانگرایی داشت و آرمانگرایی را به معنای فراگیری آموزه ها، اهداف و یا امیال دست نیافتنی تعبیر کرد خیر بلکه آرمانگرایی به معنای حیات نیک و رستگاری نهایی است.
چندنوع دیدگاه درباره آرمانگرایی وجود دارد؟
یک دیدگاه این است که ادیبان و متفکران مسلمان آرمانگرایی امری است که از حوزه یونان آمده است ما در حوزه یونان وقتی یوتوپیا را مطرح می کنیم فیلسوفان و متفکران مسلمان تحت تاثیر اندیشه های یونانی به یوتوپیا روی آوردند و به عنوان مثال وقتی فارابی نظریه مدینه فاضله را مطرح می کند به نوعی آرمانگرایی است مدینه فاضله فارابی چیزی جز یوتوپیا افلاطون نیست.
این فهم ، فهم نادرستی است. من در کتاب فارابی که بنیاد حکمت صدرا چاپ کرده توضیح داده ام که فارابی از دیدگاه مدینه ، زندگی و حیاتی سخن می گوید که مبتنی بر فضایل چهارگانه است. تمام این فضایل چهارگانه دست یافتنی است.
وقتی او از فضیلت اخلاقی سخن می گوید نهایت چنین فضیلتی را در دین و فلسفه جستجو می کند او غایت حسنه این فضیلت را مدنظر دارد حقیقت و فضیلت فکری را مدنظر دارد فضیلت علمی و اخلاقی را مدنظر دارد، بنابراین مدینه فارابی در نظریه فلسفی او یا ابن سینا و سهروردی یاسایر متفکران اسلامی بر فضایلی استوار است که این فضایل قابل دستیابی است.
تفکر یونانی در حوزه آرمانگرایی برچه اصلی استوار است؟
در حالیکه تفکر یونانی بر اتوپیایی استوار است که بطور کلی ما آن را ناکجاآباد می دانیم یا شهری در آسمان تلقی می کنیم. از تفاوت های جوهری میان دیدگاه متفکران اسلامی درباره آرمانگرایی فضیلت داشتن یک شهر یا حیات و یا فاضله بودن مدینه نسبت به سایرین از جمله یونانیان است.
اینکه عنوان کردم نمی شود آرمانگرایی را از دیدگاه عقل و یا دینی متفکران اسلامی جدا کرد برای اینکه هدف تمامی دیدگاه هایی که در حوزه اندیشه مطرح شده دست یافتن به رستگاری در حوزه مدنی، سیاست و حیات اجتماعات است.
برای دست یافتن به حقیقت و رستگاری نیازمند چه مولفه ای هستیم؟
بنابراین برای دست یافتن به حقیقت و رستگاری نیازمند آرمانگرایی هستیم .با از دست دادن آرمانگرایی ما باید معنا داری حیات را از دست بدهیم دقیقا چیزی که قرآن می فرماید که ما شما را عبث نیافریدیم این بیان بنیادین آموزه آرمانگرایی است .
لذا ما معتقدیم که همه ادیان به معنای درست آرمانگرا هستند نه به معننای ناکجاآبادی و اتوپیایی .بمعنای درست یعنی ناظر است بر زندگی انسان ها و رستگاری آنها و دست یافتن به سعادت لذا در آیات قرآن دست یافتن به سعادت را امری عینی تلقی می کند.همین در میان متفکران هم شکاف پیدا می کند.
اسلام آرمانگرایی در حوزه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را چگونه رتبه بندی می کند؟
نباید جانشین سازوکارها و رویکردها یا حوزه عمل تلطیف شود ما نباید دو چیز را با هم حل کنیم یک نباید تصور کنیم که آرمانگرایی منافات با واقع گرایی دارد و دوم اینکه نباید آرمانگرایی را به جای حوزه عمل بنشانیم.
آرمانگرایی یک هدف است، یعنی چشم به سوی او دوختن است یعنی تمام حیات و زندگی و مناسبات را براساس آن تعریف کردن است پس آرمانگرایی الگو و غایت است.
همه موجودات بر اساس غایت حرکت می کنند و بدون غایت هیچ حرکتی در جهان اتفاق نمی افتد. حوزه عمل برای عمل است پس ما نباید تصور کنیم که ما در حوزه عمل که با واقع گرایی باید تناسب داشته باشد آرمانگرایی را اصل بدانیم عمل برای دست یافتن به آن غایت است که در آرمانگرایی تعریف می شود.
پس این دو تا خط باعث شده تا عده ای فکر کنند که مباحث آرمانگرایی در اندیشه اسلامی به معنای پشت پا زدن به واقعیات و علم عقل است در حالی که اینگونه نیست عقل بر وجود غایت تاکید می کند حیات بدون غایت را حیات کاملا عبث می داند در واقع بدون داشتن یک نقشه و رهواره می داند.
تمامی حیات در ردیف غایت است حیات یک مسلمان غایتگرایانه است بنابراین ما در حوزه عمل و روش آرمانگرا باشیم.
پایان پیام/
نظر شما