راهی که حوزه باید طی کند

خبرگزاری شبستان: حوزه های علمیه علاوه بر حضور در فرهنگ عمومی و طراحی و ترویج سبک زندگی اسلامی لازم است در فرهنگ تخصصی هم حضور داشته باشند.

به گزارش خبرگزاری شبستان، حوزه های علمیه علاوه بر حضور در فرهنگ عمومی و طراحی و ترویج سبک زندگی اسلامی لازم است در فرهنگ تخصصی هم حضور داشته باشند، زیرا پس از فرهنگ عمومی، سطح دوم فرهنگ را فرهنگ تخصصی جامعه تشکیل می دهد. نظریه تمدن اسلامی و توجه به الزامات آن و ایجاد بستر پذیرش و تحقق آن تنها در سایه بالندگی فرهنگ تخصصی امکان پذیر است. فرهنگ تخصصی عبارت است از آن دسته ارتکازات و پذیرش های اجتماعی و مجموعه اطلاعات تخصصی که در مجموع پاسخ گویی به مشکلات و معضلات و ناهنجاری های پیچیده تر جامعه را امکان پذیر می کند.

مجموعه تخصص های موجود در جامعه به طور عمده در قالب ساختارها، مناصب و عمدتا رشته های علمی مختلف تجلی می یابد. بنابراین تخصص ها و مهارت های جامعه هم در قالب رشته های علمی مختلف و هم به شکل رشته های فنی و حرفه ای قابل فراگیری می باشند. توجه به ارتباط بین علم و فرهنگ در جامعه و تاثیرگذاری علوم تخصصی در شکل دهی به لایه مهمی از فرهنگ نمایان می شود. با توجه به اینکه علم را عالمان فرا می گیرند و عالمان فرهنگ سازان جامعه هستند، ارتباط بین علم و فرهنگ به خوبی نمایان است. علم، فرهنگ ساز است زیرا ارتکاز می آفریند و معیار ارزش گذاری و تعیین هنجار و ناهنجار در جامعه قرار می گیرد. به دلیل ارزش و منزلتی که علم در جوامع به عهده دارد، مطلبی که از کرسی علمی و به عنوان مطلب ثبت شده علمی به جامعه ارائه گردد، به سهولت و با اطمینان پذیرفته شده و مبدا عمل قرار می گیرد. برای مثال کافی است که خوردن سبزی ها و میوه ها برای حفظ سلامتی به عنوان یک قاعده علمی ترویج شود.
این امر بتدریج اما با اطمینان به صورت یک فرهنگ در جامعه درمی آید هم چنین اگر ترویج شود که خوردن چربی های نباتی یا شیرینی های غیرطبیعی برای سلامتی بدن مضر است، بلافاصله در عمل زمینه اطمینان مردم به این توصیه ها فراهم می شود. توجه کافی به این امر مشخص می سازد که علم و فرهنگ فقط در بین خواص اهل قلم فرهنگ ساز نیست بلکه در بین آحاد جامعه نیز همین گونه است. به عبارت دیگر فرهنگ تخصصی جامعه به میزان زیادی شکل دهنده فرهنگ عمومی جامعه است. از آنجا که ارتباط دین با معارف و فرهنگ مذهبی واضح و ناگسستنی است، آنچه در این بخش پیش تر مورد دقت قرار می گیرد، ارتباط بین دین و فرهنگ دینی با علوم جدید می باشد؛ علومی که امروزه در قالب رشته های مختلف دانشگاهی مورد تعلیم و پژوهش قرار می گیرند. علوم اجتماعی از قبیل مدیریت، جامعه شناسی، حقوق با سایر علوم انسانی مثل روان شناسی، اقتصاد، هنر، ادبیات، بازرگانی و یا علوم مهندسی از قبیل معماری، طراحی، عمران، برق یا علوم پایه هم چون فیزیک، ریاضی، زیست، شیمی و مجموعه ای این رشته ها و اطلاعات مربوط به به آنها، علوم تخصصی جامعه را تشکیل می دهند که سازنده فرهنگ تحصص جامعه نیز هستند.
بنابراین وقتی صحبت از ارتباط بین حوزه و فرهنگ تخصصی جامعه می شود، باید ارتباط بین دین و علم در چنین گستره ای مورد بررسی قرار گیرد و لذا باید حوره در تخصص دانشگاه حضور پیدا کند و تنها به تبیین معارف اسلامی در کنار دیگر علوم اکتفا نکند.
حوزه های علمیه از دو مسیر می توانند روند تولید علم را به سمت تولید علوم اسلامی تغییر دهند. مسیر اول از طریق تصرف در اهداف، انگیزه ها و مقاصدی است که دانشمندان علوم مختلف در پژوهش های خود دنبال می نمایند. جامعه ای علمی جزیی از جامعه فرهنگی محسوب شده و دین و ایدئولوژی از طریق هدایت فرهنگ جامعه به صورت غیرمستقیم و یا حتی مستقیم در انتخاب موضوعات و انگیزه های پژوهشی نقش آفرین می باشد. دین به زندگی انسان معنا می بخشد، هستی و حیات را تفسیر می کند و به اعمال و کردار انسان هدف و جهت می بخشد.
محققی که به توحید و معاد و احکام عبادی و اخلاقی دین پایبند است، به دنبال ساختن جامعه ای آرمانی مبتنی بر اندیشه های اسلامی است؛ این فرد نمی تواند همانند کسی که به این عقاید پایبندی ندارد، بیاندیشد. مجموعه چنین اعتقاداتی فرد را به موضوعات و مسائل خاص هدایت می کند که برای او اهمیت دارند. جامعه شناسی مارکسیستی به سوی مطالعه ی نزاع ها، کشمکش ها و تضادها می رود.
جامعه شناس آمریکایی به طور عمده به بررسی نظم و تعادل و ثبات اجتماعی و جامعه شناس مسلمان نیز باید به دنبال شیوه ای از طراحی ساختار اجتماعی برود که نهادینه شدن باورهای دینی و اعتقادی او ختم شود. بنابراین علم، وسیله و ابزار تحقق اهداف و آرمان ها خواهد بود اما هیچ ابزاری مشروعیت استفاده از خود را معین نمی کند بلکه این دین، ایدئولوژی و فرهنگ است که جهت و هدف استفاده از علم را مشخص می کند.
مسیر دیگر حضور حوزه های علمیه در فرهنگ تخصصی تغییر معادلات علمی است. معادلات علمی بر اساس فرضیه ها پدید می آیند و فرضیه ها دارای اصول موضوعه ای هستند که در خود آن فرضیه ثابت نمی شوند، می توان با پیگیری طبقه بندی علوم و زنجیره ی اصول موضوعه به این نتیجه رسید که اصول موضوعه مرجع اساسی در علوم باید مبتنی بر نگرشی که انسان نسبت به هستی خدا، مبدا و معاد دارد، شکل بگیرد. به این ترتیب با تاثیرگذاری دین در پیش فرض های نظریه های علمی می توان انتظار تغییر محتوایی نظریات علمی را داشت. چه بسا که به همین ترتیب معیار صحت معادلات علمی نیز به تناسب کارآمدی آنها با آرمان ها و اهداف تعیین شده از جانب دین می باشد.
دین با القای معارف و باورهای مربوطه به جهان، انسان و جامعه، دیدگاه هایی را به پیروان خود ارائه می دهد که به طور مستقیم یا غیرمستقیم، در نظریات، فرضیه ها، انتخاب داده ها و حتی اهداف تحقیق، تاثیر شگرفی بر جای می گذارد. تاثیر دین در فرهنگ تخصصی در حد تغییر کارآیی علوم تخصصی بر کسی پوشیده نیست.
این موضوع با کمی تامل در حد بالاتر از آن نیز در ایجاد زمینه های مختلف قابل تصدیق می باشد. اما تاثیر عمیق تر دین در گزاره های علمی و تعیین صحت معادلات علمی، بررسی عمیق تری را می طلبد که برخی اندیشمندان در این زمینه به تاثیرگذاری دین در علوم انسانی قائل اند. با صرف نظر از اختلافات موجود و بدون قضاوت نهایی نسبت به آن در مجموع می توان از گرایش های فوق چنین برداشت نمود که دین در تعیین فرهنگ تخصصی جامعه نقش تعیین کننده ای ایفا می کند.
*به کوشش حجت الاسلام مصطفی جمالی عضو فرهنگستان علوم اسلامی قم
برگرفته از ماهنامه تحلیلی سوره اندیشه
پایان پیام/
 

کد خبر 285159

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha