سنجیده‌ترین داستان‌های داستان‌نویسان باید به نظر خواننده به‌ کار آید

خبرگزاری شبستان: میرجلال الدین کزازی گفت: اگر سنجیده‌ترین داستان‌ها از دید داستان‌نویسان نوشته شود، اما خواننده‌ای آن را نخواند، به چه کار آید؟

به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری شبستان، مراسم نقد کتاب تازه منتشرشده میرجلال‌الدین کزازی با عنوان «فرزند ایران» که موضوع آن زندگی فردوسی است، عصر روز گذشته، 22 مردادماه‌ با حضور این نویسنده و پژوهشگر و قدرت‌الله طاهری، استاد ادبیات دانشگاه شهید بهشتی در شهر کتاب برگزار شد.

 

میرجلال‌الدین کزازی در این نشست ضمن یادآوری درگذشت سیدحسن حائری، ضایعه درگذشت این استاد دانشگاه را بسیار دردآور خواند و درباره گزینش سبک داستانی برای نگارش کتابش گفت: این‌که چرا من به این گونه‌ی ادبی و به این کالبد روی آورده‌ام، پرسشی است که پاسخ آن به درستی بر من روشن نیست، زیرا من در این‌گونه کارهای خویش‌آگاهانه رفتار نمی‌کنم. البته شاید پاسخی بدهم، اما آن پاسخ در چشم من پاسخی سخته و ستوار نیست. حتی وقتی متنی را مانند «نامه باستان» که در 9 پوشینه نوشته شده و به چاپ رسیده است، برمی‌گزینم، از آغاز به درستی نمی‌دانم چه کار باید کرد.

 

هرگز آن‌چه را می‌نویسم، دوباره نخواهم نوشت

وی با اشاره به اینکه هرگز هیچ کتاب و جستاری ننوشته‌ است، مگر آن‌که نیازی احساس کرده، بیان کرد: آن ‌چه من نوشته و می‌نویسم، سخت به پاس دل من است. برای خود می‌نویسم؛ اگر دیگران خواندند و بهره بردند که چه به. اما بی پرده بگویم، چندان بیم و باکم نیست که کتابم را دیگران نخوانند، چون در زمان نگارش کتاب آنان در رده دوم اولویت هستند و بیش‌تر احساس نیاز به نوشتن است که مرا به نوشتن وامی‌دارد. بازنوشتن نوشته‌هایم در چشم من یکی از دوزخی‌ترین کارهاست و هرگز آن‌چه را می‌نویسم، دوباره نخواهم نوشت؛ آن‌چه می‌نویسم، همان را به ناشر می‌سپارم. گاهی دگرگونی‌هایی در بخش‌هایی از متن انجام می‌دهم، اما آن‌چنان نیست که منجر به درگرگونی متن شود.

 

کزازی در مورد چرایی نوشتن کتاب «فرزند ایران» توضیح داد: اینکه چه چیزی و چرا مرا برانگیخت به نوشتن این کتاب، به راستی پرسشی است که پاسخی برای آن ندارم. روندهای نهادین و ناخودآگاه مرا سرانجام به آن‌جا رساند که داستان بنویسم. من با دل خویش می‌نویسم تا سر خویش؛ دل خیره‌سر و هوسناک است و کار خود را می‌کند. ما با دل خویش برنمی‌آییم و هرگز نمی‌توانیم به آن لگام بزنیم. دل به یک‌باره نوشته‌های سالیان ما را پنبه می‌کند. از این روی آن‌چه می‌توانم درباره انگیزه و آغاز نگارش این اثر در قالب داستان بگویم، این است که خود نیز در آغاز نمی‌دانستم این کتاب چه ریخت و پیکره‌ای خواهد داشت و یا اگر در آغاز می‌دانستم، نمی‌دانستم پایان آن چگونه است. داستان، خود در من خویشتن را نوشت. شاید از همین‌روست که خود را داستان‌نویس نمی‌دانم، به این معنی که پیش از این هیچ داستانی ننوشتم. اما شاید کتاب با رویکرد خوانندگان همراه شد و تا جایی که می‌دانم، این نخستین کتاب من است که پس از پنج هفته از انتشار به چاپ دوم می‌رسد.

 

خود به درستی نمی‌دانم آن‌چه را که نوشته‌ام، داستان باشد

وی در ادامه به این موضوع اشاره کرد که کتابش داستان است یا خیر و گفت: خود به درستی نمی‌دانم آن‌چه را که نوشته‌ام، داستان باشد. شاید داستان‌نویسی براساس سنجه‌ها و هنجارهای داستان‌نویسی بگوید این داستان نیست، اما چه باک‌ که برترین داستان‌خوانان خوانندگان هستند. اگر سنجیده‌ترین داستان‌ها از دید داستان‌نویسان نوشته شود، اما خواننده‌ای آن را نخواند، به چه کار آید؟ آن‌چه از داستان می‌دانم، این است که مرا برکشد و ببرد و بی‌آن‌که خود بخواهم، مرا برباید و تا وقتی آن را نخوانم، نتوانم از چنبر چیره‌گی‌اش برهم. می‌توانم گفت این کاری است نوآیین. این‌که من داستان‌نویس هستم یا نیستم، پاسخی برای آن ندارم و شما باید به آن پاسخ دهید. اگر داستان شما را درربود، شاید من هم داستان‌نویس باشم؛ اما اگر چنین نبود، این هم آزمونی بوده در کنار دیگر آزمون‌هایی که در آن‌ها ناکام بوده‌ام.

 

به گزارش شبستان، در پایان این مراسم یکی از حاضران از میرجلال‌الدین کزازی درخواست کرد که به فرهنگستان زبان و ادب فارسی برود تا آنجا را بیاراید، اما وی با لبخند گفت: فرهنگستان جای من نیست.

 

پایان پیام/

کد خبر 282305

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha