قرآن همه کتب و شریعت های آسمانی پیش از خود را یکسان نمی داند

«کتاب»، «صُحُف» و «زُبُر» سه واژه در آیات قرآن هستند که در فارسی، به کتاب ترجمه شده و مترجمان، هیچ تمایزی میان این واژه ها قائل نمی شوند؛ در حالی که باید تمایزی داشته باشند.

گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان؛ تاریخ کتاب مقدس بر این دلالت دارد که تورات و انجیل کتاب هایی بوده اند که به مرور زمان شکل گرفته اند و در آنها دخل و تصرف شده است. البته حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام کتاب مدوّنی از خود باقی نگذاشت؛ ولی بازتاب سفارش های ایشان در مجموعه ای گرد آمد که عنوان انجیل بر آن ثبت شد.  قرآن نیز بر همین مطلب صحّه می گذارد و تورات و انجیل را کتاب هایی معرفی می کند که در طول تاریخ در آنها دخل و تصرف شده است؛ ولی با این حال، دربردارندة معارف الهی اند و فی الجمله قابل تصدیق اند. بنابراین میان تاریخ کتاب مقدس و دیدگاه قرآن کریم در این زمینه نزدیکی وجود دارد. 

 تاریخچة کتاب مقدس

کتاب های آسمانی، از زمان نزول تا تدوین نهایی، تاریخی دارند؛ برخی مانند قرآن، تاریخی کاملاً روشن و برخی تاریخی مبهم! در اسلام، قرآن وحی است و پیامبر اعظم صل الله علیه وآله مفسر و تبیین گرِ آن (نحل: 44)؛ اما مسیحیان بر این باورند که حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام وحی است و اناجیل، مفسر آن. (توفیقی، 1384، ص232) اناجیل که تفسیر وحی اند، الهامی هستند و روح القدس آنها را به نویسندگان بشری الهام کرده است. بنابراین، آنها دارای یک مؤلف الهی (روح القدس) و مؤلفانی بشری هستند.(میشل، 1381، ص26) اناجیل زندگی نامة مسیح و شامل سخنان حکیمانة او هستند و شبیه کتاب های سیره در میان مسلمانان اند. اما قرآن، سخن خدا و وحی است و معادلِ مسیح (وحی مسیحیان) می باشد. بر این اساس، قرآن و مسیح معجزه اند ولی انجیل معجزه نیست.
یهودیان نیز وحی را مانند مسلمانان تعریف می کنند و معتقدند که خدا با پیامبرانِ بسیاری سخن گفته است؛ با این تفاوت که آنان بر این باورند که وحی از حدود چهار قرن پیش از میلاد قطع شده است و پس از ظهور موعود، دوباره صورت خواهد گرفت؛ (توفیقی، 1384، ص110) ولی مسلمانان پیامبر خود را خاتمِ پیامبران و وحی را پس از وی منقطع می دانند. از لحاظ تاریخی و برون دینی، تنها کتاب آسمانی که تاریخ روشنی دارد و تواتر آن بر هر محقق منصفی به راحتی اثبات می شود و کسی آن را انکار نکرده، قرآن است؛ اما تورات و انجیل تاریخ روشنی ندارند و دارای تواتر نیستند و از این جهت اعتبار ندارند؛ ولی یهودیان و مسیحیان برای اثبات اعتبار کتاب های مقدس خود، راه های دیگری دارند که درون دینی است.(توفیقی، 1384، ص230)


تدوین تورات و انجیل از دیدگاه آیات قرآن

شکی نیست که خداوند متعال با پیامبران سخن گفته است؛ اما پرسشی مطرح است و آن اینکه آیا این وحی، مدون شده است یا نه؟ به یک اعتبار، تمام سخنان خداوند با پیامبران، می تواند کتاب باشد؛ به این اعتبار که آنچه خداوند بیان فرموده، در سینه و قلب پیامبران محفوظ بوده است و این در زبان قرآن، نوعی کتاب است (عنکبوت: 49)؛ اما کدام وحی، به کتاب مدونِ میان دو جلد، تبدیل شده است؟ آیات و روایات، فقط چهار کتابِ تورات، انجیل، زبور و قرآن و صحف ابراهیم و موسی، را نام برده و برای آنها اهمیت قائل شده است.(المفید،،ص 46؛ الطوسی، ص171 و 193 و 318؛ ابن طاووس، ص53 و 118 و 123 و 187؛ کفعمی، ج2، ص732 و 254) برای روشن شدن اینکه از میان این چهار کتاب، کدام کتاب تدوین شده و به دست مردم رسیده است، لازم است که از آیات قرآن، واژه های مرتبط با کتاب را بررسی کرد.

سه واژه «کتاب»، «صُحُف» و «زُبُر» در آیات قرآن به کار رفته اند که در زبان فارسی، به کتاب ترجمه شده و مترجمان، هیچ تمایزی میان این واژه ها قائل نمی شوند؛ در حالی که باید تمایزی داشته باشند. در آیات قرآن، هشت بار واژه صحف استعمال شده است؛ «طه 133، نجم 36، مدثر 52، عبس 13، تکویر 10، اعلی 18 و 19 و بینه2 » فقط در سوره تکویر به معنای نامه های اعمال به کار رفته و در بقیة موارد به معنای اوراق آسمانی آمده است «صحف اولی» در آیه 133 سوره طه، به قرینه «صحف ابراهیم و موسی» در سوره نجم آیات 36 و 37 و سوره اعلی آیات 18 و 19، صحیفه های حضرت ابراهیم و حضرت موسی تفسیر می شوند.

در سوره عبس آیه  13 و بیّنه آیه 2، به آنچه بر پیامبر نازل شده و در دست فرشتگان بوده است و پیامبر اسلام از آنها تلاوت می کرد، صحف اطلاق شده است. بنابراین، صحف بر کتاب مصطلح اطلاق نمی شود. واژة «زبور» و جمع آن «زُبُر» نیز در قرآن به معنای کتاب به کار رفته است. در قرآن شش بار زُبُر (آل عمران 184، نحل 44، شعراء 196، فاطر25 و قمر43 و 52) و سه بار زبور (نساء 163، اسراء 55، انبیاء 105) استعمال شده است. با توجه به اینکه واژه زبور دو بار به صراحت به حضرت داود نسبت داده شده است، استعمال سوم (انبیاء 105)، نیز به زبورِ داود ترجمه می شود. درباره واژه زُبُر، فقط آیه 52 سوره قمر به معنای نامه اعمال به کار رفته و بقیه موارد به معنای کتاب آسمانی استعمال شده است. در سوره آل عمران و فاطر، این واژه در کنار «بینات» و «کتاب منیر» آمده است. 

 پیامبران پیش از ابراهیم دارای کتاب نبوده اند  

از آنجاکه بینات به معنای معجزات است و معنای کتاب نیز روشن است، زُبُر را باید به قرینه زبور داود، کتاب هایی دانست که مشتمل بر اندرز و حکمت اند. علامه طباطبایی نیز بر همین مطلب اشاره کرده است که شاید زُبُر صحیفه ها و کتاب هایی باشند که در آنها فقط یاد خدا بوده و احکام نداشته اند؛ ولی کتاب منیر کتابی است که دارای شریعت است.(طباطبایی، 1417، ج 17، ص 38) بنابراین، می توان گفت زُبُر نیز مانند صحف، لزوماً به معنای کتاب مدون نیست؛ بلکه اوراقی آسمانی بوده اند که بر قلب پیامبران نازل می شدند. درباره صحف، قید «اولی» و درباره زبر، قید «اولین» به کار رفته است که نشان می دهد صحف و زبر بیشتر به پیامبران پیشین نازل می شد و بیشتر، مشتمل بر پند و اندرز، و کمتر دارای احکام و شریعت بوده است.

پیامبرانِ پیش از این چهار کتاب، صحف یا زبر داشته اند و کتابی که در میان مردم بمانَد، به آنان داده نشده است. آیة «فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَ آتَیْنَاهُم مُّلْکاً عَظِیماً» (نساء54) به این مطلب اشاره دارد که پیامبرانِ پیش از ابراهیم علیه السلام دارای کتاب مدون نبوده اند؛ ولی در خاندان ابراهیم علیه السلام، کتاب و حکمت و پادشاهی قرار داده شده که در ادیان ابراهیمی، این موارد محقق شده است. کتاب که به این چهار کتاب منحصر است، در خاندان ابراهیم بوده اند. حکمت نیز در میان همین چهار کتاب است که البته کتاب های مزامیر داود و امثال سلیمان، و در اسلام نیز غیر از قرآن، سخنان حکیمانه پیامبر اعظم صل الله علیه وآله و حضرت علی علیه السلام و امامان دیگر بیشتر خود را نشان می دهند. ملک عظیم نیز بر پادشاهی داود و سلیمان منطبق است که چنین ملکی نظیر نداشته است.

 در هیچ جای قرآن، به حضرت نوح علی نبینا و آله و علیه السلام کتاب و صحیفه ای نسبت داده نشده و به حضرت ابراهیم علیه السلام در دو آیه فقط صحف نسبت داده شده است. (نجم37 و اعلی19) آیه 89 سوره انعام که می گوید: «آنان (ذریه ابراهیم) کسانی هستند که ما به آنان کتاب، حکومت و پیامبری دادیم ...» و نیز آیه 16 سوره جاثیه که این سه را به بنی اسرائیل نسبت می دهد و همچنین آیه 27 سوره عنکبوت و آیه 26 سوره حدید که بیان می کنند در ذریه حضرت نوح و ابراهیم، پیامبری و کتاب قرار داده شده است، اگر در کنار هم در نظر گرفته شوند، روشن می شود که کتاب، منحصر در تورات، انجیل، زبور و قرآن است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که پیامبرانِ پیش از موسی علیه السلام کتاب مدون نداشته اند؛ بلکه کتاب در سینه و صحف داشته اند.

در روایتی در توضیح انزال کتاب، به آیه 25 سوره حدید، یعنی «...وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ ...» استناد می شود و در ادامه آمده که کتاب، همان اسم اکبر است - و به درستی که فقط از آنچه کتاب خوانده می شود، تورات، انجیل و فرقان، شناخته شده اند ـ که در این کتاب ها، کتاب نوح، صالح، شعیب و ابراهیم وجود دارد.‏ «کلینی، بی تا، ج1، ص293 و 294، کتاب الحجه، باب ما نص الله عزوجل و رسوله علی الائمه واحدا فواحداً، ح10) در جمله معترضه، این مطلب آمده: «پیش از تورات، پیامبران کتاب مدونی به مردم ارائه نکردند و میان مردم کتاب شناخته شده ای پیش از تورات وجود نداشته است.» البته باید توجه داشت که فاعلیت فاعل وجود داشته، ولی قابلیت قابل نبوده است؛ یعنی مردم به اندازه ای باسواد نبودند که بشود کتابی به آنان داد تا خود بخوانند.

 تنها کتابهای آسمانی که دارای شریعت هستند  

دسته ای دیگر از آیات اشاره می کنند که پیش از حضرت موسی، کتاب مدونی نبوده است. این آیات اختلاف در کتاب را به بنی اسرائیل نسبت داده اند (بقره176 و 213؛ آل عمران 19؛ یونس 93؛ نمل 76؛ فصلت 45؛ هود 110؛ زخرف 63 و 17 جاثیه) و نشان می دهند که بنی اسرائیل در کتاب حضرت موسی اختلاف ایجاد کردند و مأموریت حضرت عیسی و پیامبر اسلام با قرآنش این است که این اختلاف را روشن کنند و از میان بردارند. در میان این چهار کتاب، «قرآن» و «تورات»، از جهاتی از «انجیل» و «زبور» متمایزند و آن اینکه که دو کتاب نخست، دارای شریعت و احکام اند، ولی دو کتاب دوم، کتاب حکمتی اند و کمتر دارای شریعت هستند؛ دیگر اینکه طرح تدوین آنها از طرف خدا برنامه ریزی نشده و در میان مردم منتشر نگردیده، بلکه تدوین آن توسط پیروان آن اجرا شده است. برای اثبات این ادعا به سراغ آیات قرآن می رویم. بررسیِ آیاتی که تعبیر «مصدقاً لما بین یدیه» و «لمّا معکم» و «لمّا معهم» دارند، این نتیجه را دارد که قرآن، فقط تورات را تصدیق کرده است. برای نمونه، در سوره احقاف، آیات 11 و 12 وقتی سخن از انکار قرآن توسط کافران مطرح می شود، قرآن در مقابل، کتاب موسی علیه السلام  را مطرح کرده و قرآن را مصدّق آن می شمارد و هیچ سخنی از انجیل و زبور مطرح نمی شود. جالب است که در آیات پایانی همین سوره، باز به این تقابل بر می خوریم. گروهی از جنّیان وقتی قرآن را شنیدند، سخنی از زبور و انجیل به میان نیاوردند و گفتند که بعد از موسی، کتابی نازل شده است که «مصدقاً لما بین یدیه» (احقاف30) است و این نشان می دهد که قرآن، تورات را تصدیق کرده است. آیات قرآن، حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام را تنها تصدیق کنندة تورات معرفی کرده است، نه زبور و نه کتاب های پیشین. (آل عمران50، مائده46، صف6) تنها در چهار مورد ( آل عمران3 و 81، مائده 48، فاطر 31 ) به صورت مطلق تصدیق کتاب، در قرآن مطرح است که به قرینه این بیان، آن چهار آیه نیز تصدیق تورات، تلقی می شود.

بنابراین، از میان این چهار کتاب، تورات و قرآن بیشترین شباهت ها را دارند و افزون بر حکمت و مواعظ اخلاقی، مشتمل بر احکام و شریعت نیز بوده اند؛ ولی انجیل و زبور از نوع حکمت و اندرز بوده و کمتر شریعت داشته اند. در قرآن چنین آمده است: «وَ لَقَدْ آتَیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ ... * وَ آتَیْناهُمْ بَیِّناتٍ مِنَ الْأَمْرِ...* ثُمَّ جَعَلْناکَ عَلی شَرِیعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ»(جاثیه16ـ18)؛ ما به بنی اسرائیل کتاب، حکومت و پیامبری دادیم ... ما به آنان دلایلی روشن دادیم. از این آیات فهمیده می شود که این دلایل همان شریعت است که در آن اختلاف کردند. در آیه 18 به شریعت اسلام اشاره شده است.

«قرآن» و «تورات» دو ارثیه پیامبران برای بشر  

تعبیر «ثمّ» در این آیه به این معناست که پس از شریعت موسی علیه السلام، شریعت پیامبر اسلام آمده است. با توجه به این آیات و تقابل ایجادشده در آن، روشن می شود که تورات و قرآن از دیگر کتاب ها متمایز بوده اند. در المیزان، ذیل آیة 16 آمده که مراد از کتاب، توراتِ مشتمل بر شریعت است و انجیل شریعت ندارد و شریعتش همان شریعت تورات است و زبور داود نیز ادعیه و اذکار است. کتاب مدون در زبان قرآن، فقط بر چیزی اطلاق می شود که مشتمل بر شریعت باشد. (طباطبایی، 1417، ج18، ص168) آیه ای وجود ندارد که حضرت موسی در آن، کتابِ پیش از خود را تصدیق کرده باشد که نشان می دهد که پیش از تورات، کتاب مدونی نبوده است.

نکتة دیگر اینکه از آیات قرآن چنین برمی آید که قرار بوده است تنها دو کتاب پس از تدوین در دست مردم بماند که آن دو، کتاب حضرت موسی و قرآن است. مهم ترین دلیل، آیات 144 و 145 سوره اعراف است که می فرماید: «... فَخُذْ مَا آتَیْتُکَ... (144) ... فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُواْ بِأَحْسَنِهَا...». در این آیات به حضرت موسی امر می شود که کتاب را با قدرت بگیر و به قوم خود نیز دستور بده که بهترین آن را برگیرند. سه بار نیز تعبیر «خُذُواْ مَا آتَیْنَاکُم بِقُوَّةٍ...» (بقره 63، 93 و اعراف171) درباره توراتِ بنی اسرائیل در آیات وجود دارد که همان مطلب را ثابت می کند.

از این آیات، با توجه به این مطلب که درباره هیچ پیامبر و کتاب دیگری چنین تعبیری وجود ندارد، به دست می آید که تورات باید در میان بنی اسرائیل منتشر می شد. دلیل دیگری که از آیات قرآن استفاده می شود این است که تورات و قرآن در میان مردم به ارث گذاشته شدند: « وَرِثُواْ الْکِتَابَ» (اعراف 169)، « وَأَوْرَثْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ الْکِتَابَ» (غافر53)، «وَ إِنَّ الَّذِینَ أُورِثُوا الْکِتَابَ مِن بَعْدِهِمْ» (شوری14) و «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا» (فاطر32)، که سه آیه اول به کتاب موسی علی نبینا و آله و علیه السلام اشاره دارند و آیة آخر مربوط به قرآن کریم است.

 با اینکه انجیل و زبور کتاب های مهمی بوده اند ولی ضروری نبوده است که در میان مردم باقی بمانند. در اینکه اصل این کتاب ها در دست حجت خداست، شکی نیست؛ ولی برای تثبیت شریعت الهی لازم بود که تورات و قرآن، در میان مردم باقی باشند. برخی از ویژگی هایی که قرآن برای کتاب موسی و قرآن یادآور می شود، منحصر به همین دو کتاب است؛ مانند اینکه هر دو «تفصیل دهنده هر چیز» شمرده شده اند. (انعام 154 و یوسف 111) در حدیثی نیز الواحی که بر موسی نازل شد، چنین توصیف شده است که در آن، تبیان هر چیزی وجود دارد: «فِیهَا تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ» (الصفار، 1362، ص 159 و 160، حدیث 4 از باب 11 از جزء سوم)

مفسران و لغویان، «مستبین» و «مبین» را هم معنا می دانند؛ ولی این گونه نیست. چیزی که باعث تردید است این است که برخلاف قرآن، کتاب موسی علیه السلام، هیچ گاه با ویژگی «مبین» توصیف نشده و تنها در همین آیه با ویژگی «مستبین» آمده است. مستبین از باب استفعال، و یکی از معانی آن، اشتمال فعل به مبدأ اشتقاق است و در این مورد به این معناست که افزون بر روشنگر بودن، به گونه ای است که در تمام مسائل هیچ جای ابهامی باقی نمانده و تفصیل تمام معارف دینی که یهودیان نیاز داشتند را داشته است؛ در صورتی که قرآن، مبین است؛ یعنی هم روشن است و هم روشنگر.

 در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم آمده است که کلمه مبین یعنی خود روشن است و این روشنی را نیز اعلام می کند و در برخی موارد، غیر خود را نیز روشنی می بخشد. یکی از معانی باب استفعال (مستبین)، طلب اصل فعل است؛ یعنی طلب روشنی می کند و روشن می شود؛ به این معنا، کتاب حضرت موسی روشن است؛ ولی اینکه به دیگری روشنی دهد، از آن برنمی آید. بنابراین، از جمله مشترکات تورات و قرآن این است که هر دو تفصیل کل شیء بودند؛ اما در قرآن برای قرآن، ویژگی «تبیاناً لکلّ شیء» (نحل: 89) آمده، ولی برای تورات چنین صفتی ذکر نشده است و این می تواند این معنا را تقویت کند که تورات، کتابی بوده است که خود روشن شده و تفصیل کل شیء بوده، ولی به دیگر کتاب ها روشنی بخش نبوده است و ازاین رو، به آن مبین و تبیان اطلاق نشده است.

 

برخی از منابع؛

صدوق، محمدبن علی، 1380ق، الامالی، تهران، کتابفروشی اسلامیه.

صدوق، ‎1415ق، التوحید، قم: مؤسسةالنشر اسلامی.

صدوق،1390ق، عیون اخبار الرضا، نجف: مطبعه الحیدریه.

ابن طاووس، علی بن موسی، (1415ق)، اقبال الاعمال، قم، مکتب الاعلام الاسلامی.

ابن طاووس، 1330ق، جمال الاسبوع، قم، دارالرضی.

ابن طاووس،1414ق، مهج الدعوات، بیروت، مؤسسه الاعلمی.

اسپینوزا، باروخ، 1378، «مصنف واقعی اسفار پنجگانه»، ترجمه علی رضا آل بویه، هفت آسمان، ش 1، ص 89-103.

بلاغی، محمدجواد، 1360، الهدی الی دین المصطفی، مترجم سیداحمد صفایی، تهران، آفاق.

شاله، فلیسین، 1346، تاریخ مختصر ادیان بزرگ، تهران، دانشگاه تهران.

الصفار، محمدبن الحسن، ‎1362، بصائر الدرجات، تحقیق میرزا محسن کوچه باغی،تهران، الاعلمی.

منبع: فصلنامه معرفت ادیان شماره 9
 پایان پیام/

کد خبر 281230

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha