حفیظ الله فولادی، جامعهشناس و استاد دانشگاه در مورد علل کاهش اقبال مردم به سریالهای تلویزیونی به خبرنگار شبستان گفت: در بحث ارتباطات چهار آیتم تعیینکننده است: مخاطب، فرستنده پیام، خود پیام و ابزاری که پیام را منتقل میکند. در مورد سریالهای تلویزیونی در حوزه گیرنده و ابزارها بحث نداریم و پیام و فرستنده پیام یعنی سریال، بازیگران و فیلمنامه را مورد بررسی قرار میدهیم.
زبان مردم مبرا از تکه کلام های شخصیت های فیلم
فولادی یکی از نشانههای کاهش گرایش مردم به سریالهای تلویزیونی را عدم بحث و گفتگو در مورد سریالها دانست و افزود: زمانی در سریالها بازیگران کلیدواژههایی را تکرار می کردند که به نوعی در زبان مردم نمود پیدا میکرد اما الان مدتهاست که تکهکلامهای بازیگران در سریالها در گفتمان مردم مشاهده نمیشود و این نشان از عدم اقبال مردم دارد.
شخصیت های سفید سفید یا سیاه سیاه
وی با بیان اینکه سریالهای ایرانی فاقد جنبه واقعنمایی اجتماعی است، بیان کرد: شخصیتهای سریالها واقعی نیستند، یا سیاه هستند و یا سفید و ما کمتر با شخصیت خاکستری مواجه میشویم. یکی آنقدر جامع و سفید و مبرا از گناه است که قابل تصور نیست و دیگری آنقدر پلید و زشت و خبیث که مانند آن را در دنیایمان ندیدیم و سراغ نداریم.
به گفته این جامعهشناس، سریالهای ایرانی فضاهای ایدهآلی را در جنبههای مثبت و منفی دنبال میکنند و واقعیت کمتری دارند، در حقیقت هیچیک از شخصیتهای سریالها در صحنه جامعه یافت نمیشوند و مصداقاش پیدا نمیشود.
عشق سوژه جدایی ناپذیر سریال ها
فولادی با اشاره به وجود یک سوژه عشقی در تمام سریالهای ایرانی تصریح کرد: در ذهنیت کارگردانهای ما جنبههای جنسی وجود دارد و حتی وقتی شخصیتهای سریال مسن هستند، باز هم باید عشق و علاقهای بین آنها به وجود آید، علاقهای که از اول سریال قابل پیشبینی است.
این استاد دانشگاه معتقد است، رویکردهای تکراری و قابل پیشبینی و مشابه هم در سریالها که به وفور دیده میشود و این مساله مخاطبان را به حالت اشباع میرساند که از دنبالکردن سریالها منصرف و نسبت به آنها بیرغبت میشوند.
دغدغه نان شب دل و دماغی برای فیلم دیدن نگذاشته است
فولادی گرفتاری و مشکلات اقتصادی را یکی از دلایل اقبال کم مردم از سریالهای تلویزیون برشمرد و افزود: در شرایط کنونی مردم برای نان شب و نیازمندیهای حیاتی، اولیه و ضروری خود دچار مشکلات جدی هستند و به اصطلاح دیگر دل و دماغ فیلم و سریال ندارند، بخصوص که سریالها به تکرار افتاده است.
وی خاطرنشان کرد: سریالهای تلویزیونی مشابه هم ساخته میشود و از همان ابتدا قابل پیشبینی و حدسزدن است. فضا و هنرپیشهها در سریالها تغییر میکند اما پردازش و موضوع و محتوا تقریبا یکسان است و در حوزههای مورد نیاز مردم وارد نمیشود و به همین دلیل سریالها نمیتوانند مردم را پای رسانه بنشانند.
سکانسهای جذاب، اکشن و هیجانی مهره گم شده سریال های ما
این جامعهشناس با بیان اینکه سریالهای ما فاقد سکانسهای جذاب، اکشن و هیجانی است، عنوان کرد: باید بررسی شود که چرا فیلمهای آمریکایی به سیطرههایی در سطح جهان میرسد و سریالهای ما از روی آنتنهای خودمان فراتر نمیروند. صحنههای جذاب و اکشن در سریالها و فیلمهای خارجی به چشم میخورد اما سریالهای ما فاقد جذابیت است و روند آنها کند پیش میرود. به عنوان مثال در سریالهای ما دو دقیقه طول میکشد که اسبی از پشت کوه به جلوی دوربین بیاید و این سکانسهای خستهکننده مخاطب را ترغیب به دنبال سریال نمیکند.
سریالهایی فاقد محتواهای دینمدارانه و ناسازگار با فرهنگ ایرانی اسلامی
فولادی سریالهای ما را فاقد پیام مذهبی دانست و افزود: ترکیه با ساخت سریالهایی مانند کلید اسرار مسایل دینی و اخلاقی همچون تهمت، دروغ، ربا، غیبت و حرامخوری را به تصویر کشیده و نتایج آثار منفی این گناهان را برای بیننده تبیین کرده است. این سریال حتی در ایران پرمخاطب بود. اینگونه سریالها ساده، رسا و پیامی منطبق با فرهنگ دینی مسلمانان دارد و نمونه آن در ایران بسیار کم است و" شاید برای شما اتفاق بیفتد" را میتوان نمونهای از کلید اسرار دانست.
به گفته این استاد دانشگاه، سریالهای ما فاقد محتواهای دینمدارانه که با فرهنگ ایرانی اسلامی سازگار باشد، است و این برای جامعه اسلامی ما که باید اشاعهدهنده پیامهای اخلاقی و اسلامی باشد، جای تأسف دارد.
طنز های نزدیک شده به لمپنیسم
وی با انتقاد از مجموعههای طنز صدا و سیما اظهار داشت: متأسفانه سریالها و فیلمهای طنز ما نیز وضعیت خوبی ندارند و این طنز بیشتر به لمپنیسم کشیده شده است که فاقد قابلیت هنری و پیام اخلاقی است.
فولادی یکنواختی سوژهها و محتوا، قابل پیشبینیبودن، فقدان هیجانزایی غیرقابل باوربودن و غیرقابل تطبیقدادن با زندگی را از دیگر علل عدم استقبال مردم از سریالهای تلویزیونی برشمرد.
پایان پیام/
نظر شما