گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان؛ مقام معظم رهبری به مناسبت ایام شهادت امیرالمومنین علیه السلام فرازهایی از وصیت نامه جهان شمول حضرت را تبیین و تشریح کرده اند که آنچه در ادامه می آید فرمایشات و تحلیل ایشان در این زمینه است.
امیرالمومنین علیه السلام پس از جملاتی که در وصیت خود خطاب به امام حسن و امام حسین علیهما السلام فرموده اند، برخی از فرازهای وصیت را به شکل عمومی بیان کرده و می فرمایند: « اوصیکما و جمیع ولدی» به شما دو پسرم و به همه فرزندانم وصیت می کنم «و اهلی» و به همه اهل و کسانم «و من بلغه کتابی» و به هر کس که این نامه من به او برسد. با این حساب، شما که اینجا نشسته اید و من که این وصیتنامه را برای شما می خوانم، همه مخاطب کلام امیرالمومنین علیه السلام هستیم. می فرماید: همه شما را وصیت می کنم. به چه چیز؟ باز بتقوی الله. مجدداً تقوا. اولین و آخرین کلمه امیرالمومنین تقواست به دنبال آن: «و نظم امرکم» نظم امرتان یعنی چه؟ یعنی همه کارهایی که در زندگی می کنید، منظم باشد؟ معنایش این است؟ ممکن است معنایش این هم باشد نفرمود نظم امورکم. کارهایتان را منظم کنید. فرمود نظم امرکم. آن چیزی که باید منظم و محکوم نظم و انضباط باشد، یک چیز است نظم امور نفرموده است. فرموده است: و نظم امرکم.
بدبختی بزرگی که حضرت نسبت به آن هشدار می دهد
انسان می فهمد که این نظم امر، عبارت است از امری مشترک بین همه، بنظر من می رسد که نظم امرکم عبارت از اقامه نظام و حکومت و ولایت اسلامی باشد معنایش این است که با قضیه حکومت و نظام، منطبق با نظم و انضباط رفتار کنید و بلبشو نباشد. دنیای اسلام بر اثر همان بلبشوها و به خودخوانیها بود که به آن روزگار رسید اگر آن روز که امیرالمومنین علیه السلام زمام امور دنیای اسلام را به دست گرفت و امت اسلام، همه در آن روز با او بیعت کردند، بر آن بیعت می ماندند، کار به نابسامانیها و تلخکامیها نمی کشید پیغمبر فرموده بود: اگر کسی امام شد و مردم او را پذیرفتند و مورد رضای خدا بود، کسی حق ندارد با او مخالفت کند اگر به همین جمله پیغمبر عمل می شد، آن جنگها پیش نمی آمد؛ نه جنگ جمل، نه جنگ صفین و نه جنگ نهروان. این که افرادی به میل و برای دل خود، مردم را متزلزل کنند، انضباط عمومی کشور را مختل کنند، همان بدبختی بزرگی است که امیرالمومنین در این عبارت از وصیتنامه، از آن نهی می کند و به خلاف آن امر می فرماید: و نظم امرکم و صلاح ذات بینکم.
کاری که علی علیه السلام آن را افضل از نماز و روزه می داند
سومین اصلی که در بخش دوم وصیت می فرماید، صلاح ذات بین است یعنی با هم خوب باشید دلها با هم صاف باشد اتفاق کلمه داشته باشید و اختلاف و جدایی میانتان نباشد. این جمله را که بیان می فرماید، یک شاهد نیز از کلام پیغمبر می آورد پیداست که روی آن خیلی تکیه دارد و از آن می ترسد. نه اینکه صلاح ذات بین، اهمیتش بیشتر از نظم امر است از باب این که صلاح ذات بین، آُسیب پذیرتر است. لذاست که این عبارت را از پیغمبر نقل می کند: «فانی سمعت جدکما، صل الله علیه و آله یقول: از جدتان شنیدم که فرمود: صلاح ذات البین افضل من عامة الصلاة و الصیام. صلاح ذات بین و صفای میان مردم از هر نماز و روزه ای بهتر است. نمی گوید از همه نمازها و روزه ها بهتر است می فرماید: از هر نماز و روزه ای بهتر است شما می خواهید، دنبال نماز و روزه خود بروید اما کاری هست که از هر دوی اینها، فضیلتش بیشتر است آن چیست؟ آن اصلاح ذات البین است اگر دیدید جایی در بین امت اسلامی، اختلاف و شکافی وجود دارد بروید آن شکاف را پر کنید این، از نماز و روزه، فضیلتش بیشتر است.
توصیه به رعایت حقوق همسایگان
جمله بعد: والله الله فی جیرانکم. یعنی الله الله در همسایگانتان! موضوع هسایگی را کوچک نگیرید امر بسیار مهمی است یک پیوند عظیم اجتماعی است که اسلام به آن توجه دارد و طبق فطرت انسانهاست منتها در پیچ و خم تمدنهای دور از فطرت انسانی، این ارزشها گم شده است. فرد، چند سال در خانه ای زندگی می کند و نمی داند در همسایگی اش چه کسی ساکن است و چگونه زندگی را می گذراند! به نیازها و ضرورتها و اضطرارها و بیچارگیهای افراد در هنگام بلاها و مشکلات، چه کسی باید رسیدگی کند؟ باید همسایگانتان را رعایت کنید نه فقط از لحاظ بعد اقتصادی و مالی که آن هم البته مهم است بلکه از همه جهات انسانی، آن وقت ببینید چه الفتی در جامعه به وجود می آید و چطور دردهای لاعلاج. دوا پیدا می کند «فانهم وصیه نبیکم» این، وصیت پیغمبر است که «ما زال یوصی هم حتی ظننا انه سیورثم » پیغمبر آنقدر سفارش همسایه را کرد که ما خیال می کردیم برایشان ارث معین خواهد شد!
سبقت در فهم و عمل به قران
«واللَّه اللَّه فى القرآن» اللَّه اللَّه در قرآن «لایسبقکم بالعمل به غیرکم» مبادا دیگران مفاهیم قرآن را که اعتقاد به آن ندارند، عمل کنند و جلو بیفتند و شما که اعتقاد دارید، عمل نکنید و عقب بیفتید! یعنى همین امرى که اتّفاق افتاد! آنهایى که در دنیا جلو افتادند، با پشتکار، با دنبالگیرى کار، باخوب انجام دادن کار، با صفاتى که خداى متعال آن صفات را دوست میدارد جلو افتادند، نه با فسادشان، با شرب خمرشان و یا با ظلمهایى که میکنند.
من مکرّر عرض کردهام: اگربرخى از صفات خوب و پسندیده در این کشورهاى غربى، که علم را در دنیا پیشرفت دادند، نبود، آن پیشرفتها پیدا نمیشد و همین ظلمى که به دیگران روا میدارند، نابودشان میکرد. صفات خوب، باعث ماندگارى و پیشرفت آنهاست. ما آن صفات را رها کردهایم. آنها کارها را دنبال میکنند. براى وقت، ارزش قائلند، و به محصولى که میخواهند تولید کنند، اهمیت میدهند. اگر کارگر ما، محصّل ما، استاد ما، روحانى ما، بازارى ما، کشاورز ما و سایر اقشار، به خصوصیات مثبت و خوب عمل کنند، کشور یکباره گلستان خواهد شد. باید به صفات خوب و خصوصیات مثبت روى آوریم که این همان عمل به قرآن است. میفرماید: «مبادا دیگران در عمل به قرآن، از شما جلو بیفتند!» نه اینکه امیرالمؤمنین علیه السّلام نمیخواهد کسى به قرآن عمل کند. بلکه اگر همه دنیا به قرآن عمل کنند، آن حضرت، خوشحالتر است. میگوید مبادا آنهایى که به قرآن عقیده ندارند، به مفاهیم قرآن عمل کنند و بعد برشما مسلّط شوند. آنها جلو بیفتند و شما عقب بمانید.
پایان پیام/
نظر شما