در برابر این قیام که موج گسترده آن به سرعت کشورهای دیکتاتوری را فرا گرفت،غرب و بنیاد های حقوق بشری باید به خاطر داشته باشند که برای برقراری ثبات در این کشورها به ناچار باید تحقق منافع و رویاهای خود را در کشورهای درگیر انقلاب فراموش کنند و این مهم را در نظر بگیرند که یک برنامه و تغییر واحد و یکسان نمی تواند پاسخگوی نیاز مردم کشورهای مختلف درگیر این تحول باشد.
برنامه بی پایه و بدون پشتیبانی علمی و منطقی باز هم می تواند به شکست منتهی شود و هرگز آینده جوامع انسانی در کشورهای عربی را تضمین نمی کند.
و همچنین اگر این برنامه ها منهای تغییرات اقتصادی ارائه شود به یقین نا تمام مانده و شاید اصلا فرصتی برای عرض اندام نیابد.
موارد بسیاری برای حمایت از انقلاب های ضد دیکتاتوری در حال حاضر نمود پیدا کرده است که می تواند این انقلاب ها را هر چه زودتر به نتیجه برساند اما آیا واقعا تضمینی وجود دارد که این حمایت ها معنای دموکراسی مردمی را همواره حفظ کنند و به آن احترام بگذارند؟و اینکه به واقع چه حمایت هایی هستند که تماما به منافع مردمی می اندیشند؟
در این باره باید به تاریخ و گذشته مدعیان حمایت از مردم نگاه کرد و اسلام در میان این راهکارها نیز به طبع سایر راه حل ها از سوی مردم مورد بررسی قرار خواهد گرفت و اینکه آیا جنبش های اسلامی ای که به انقلاب های موفقیت آمیز ختم شده اند توانسته ه اند شعار های مردمی را حفظ و آن را به کار گیرند؟
اما موج مردمی در کشورهای عرب امروز بالاتر از هر قدرتی دیده می شود و تغییر در این کشورها امری اجتناب ناپذیر است که دولت ها و حکومت ها را به ناچار با خود به سوی آزادی مطلق مردمی می کشاند.
نتیجه هر نوع تغییر در کشورهای درگیر انقلاب بی شک مخالف همه سیاست های حاکم است و اگر از سرنوشت آن فارق شویم در می یابیم که آغاز تغییرات خود تحول بزرگی در تاریخ کشورهای عربی است.
مردم قیام کننده اصرار دارند که در دولت های آینده، اسلام در تمام بخش های نظامی،سیاسی و سایر مسائل اجتماعی نمود داشته باشد حتی اگر قرار باشد دولتی غیر اسلامی بر کشورها حاکم شود.
این درخواست به راحتی قابل رد کردن یا زیر پا گذاشتن نیست و کسانی که سیاست های خود را مغایر با اسلام می بینند از هم اکنون می توانند میدان را ترک کنند.
در اینجا می توان این نتیجه را استنباط کرد که اگر چه یک طرح کلی و واحد برای آرام کردن کشورهای عربی وجود نخواهد داشت اما یک امر مشترک در میان آن می توان دریافت که چیزی جز اسلام نیست.
به گزارش میدل ایست، جوانان امروز عرب، جوانان دیروز ونسل های پیشین نیستند، اینان دیگر زیر بار استبداد،دیکتاتوری نمی روند و فرمان فرد را که برگرفته از سلایق شخصی است به گوش نمی گیرند.
به طور خلاصه، جوانان عرب فقط تابع مردم هستند و می خواهند چراغی را برای تجلی فرهنگ اصیل خود روشن کنند.
هیچ کشور عربی در طول سالهای اخیر سعی نکرده تا با جوانان ارتباط داشته باشد و این قطع ارتباط میان دولت ها و جوانان در تمام دنیا بی مثال است.
حکومت های عربی باید بدانند که انقلاب مردم جوان مانند روحیه شان جوان و بی پایه نیست و عمر کوتاهی ندارد.
پس نباید به غلط تصور کنند که فصل این انقلاب های جوان تمام می شود و روزهای آرام برایشان از راه می رسد.
انقلابیون گرچه شوری عظیم دارند اما در کنار آن آنقدر صبورند که برنامه های خود را به تدریج اجرا کند.
همچنین حکومت های عربی نباید فراموش کنند که این انقلاب ها بومی بوده و هیچ نیروی خارجی آن را تحریک نکرده است بنابراین برای خاموش کردن آن نباید دست به دامن بیگانه شوند یا باور کنند که کمک دیگران می تواند آنها را نابود کند.
خون هایی که تا اینجا ریخته شده است مانع از این می شود که جوانان غیور عرب کار خود را در نیمه راه ترک کنند و حتی اگر دیدن روی ثبات و آرامش مستلزم گذر سالهای زیادی باشد، انقلابیون صحنه را خالی نمی گذارند.
حضور پایدار مردم عرب مطلب جدی دیگری را نیز گوشزد می کند،اینکه دولت های غربی به خصوص آمریکا باید خواب هایی را که برای این کشورها دیده اند فراموش کنند و بدانند که برای گرفتن حقوق مردم تنها می توانند از راه جنگی علنی وارد عمل شوند نه از راه فریب دولت ها.
در پایان نباید این انقلاب ها را بی ثباتی، آشفتگی، ناامنی و هرج و مرج در کشورهای عربی تلقی کنیم بلکه باید باور کرد که این کشورها تازه در حال گشودن راهی برای رسیدن به ثبات و آرامش واقعی و عمیق هستند.
نظر شما