بدون حضور تماشاگر

خبرگزاری شبستان: خودآگاه شدن مسیر خلق یک اثر برای کسانی که بعدتر در همان مسیر گام برمی‌دارند، مانند آن است که نقشه گنج را در دست داشته باشند. به خصوص اگر خالق اثر اصغر فرهادی باشد و اثر «جدایی»، «گذشته» و...

به گزارش خبرنگار شبستان، برنامه «سینه‌اَست» در پاریس،‌ میزبان نشست‌های فیلمسازان و محفلی برای بحث‌های جذاب سینمایی است. سه ماه پیش فرهادی و ژک اودیار مهمان این برنامه بودند که میشل آزاناویسیوس (کارگردان «آرتیست») هدایت جلسه را بر عهده داشت. فرهادی در این برنامه گام به گام ساختن فیلم‌هایش را توضیح داده است. چکیده بخش پیش‌تولید (قبل از فیلمبرداری) را که همشهری جوان در شماره 413 خود منتشر کرده می‌خوانید:

 

ایده: برای من این طور است که همیشه تصاویری توی ذهنم می‌آیند و به دنبال آنها یکسری قصه‌ها شکل می‌گیرند. ولی تا زمان مناسب نمی‌دانم قرار است کدام یک را بسازم. من خودم متوجه می‌شوم که کی تصمیم جدی می‌گیرم روی یک قصه کار کنم. معمولا قصه‌هایی را که توی ذهنم هستند، مدام برای بقیه تعریف می‌کنم و در این تعریف کردن‌ها به آن قصه‌ای نزدیک‌تر می‌شوم که بتوام راحت‌تر تعریفش کنم.

 

نوشتن فیلمنامه: وقتی می‌خواهم بنویسم خیلی راه می‌روم و وقتی یک صحنه برایم هیجان بیشتری دارد‌، تندتر راه می‌روم و این باعث می‌شود خودم نتوانم بنویسم. سال‌هاست یک نفر را پیدا می‌کنم که وقتی راه می‌روم، حرفت می‌زنم و او می‌نویسد. پیدا کردن این یک نفر یک کم سخت است. چون من نمی‌خواهم وقتی چیزی می‌گویم او ری‌اکشن نشان دهد. موقعی که شروع به نوشتن می‌کنم،‌ اول یادداشت‌برداری می‌کنم و این یادداشت‌ةا را خودم در یک دفترچه می‌نویسم. یادداشت‌ةایی پراکنده راجع به همه چیز. یک جور مثل خاطره نوشتن است. بعد ساختمان فیلم را خیل کلاسیک‌وار به شکل یک خط می‌نویسم. می‌نویسم: شروع، وسط،‌آخر و خودم را مجبور می‌کنم که توی این ساختمان حرکت کنم. بعد سکانس‌ها را طبق این ساختمان، یک،‌ دو،‌ سه،... تا آخر می‌نویسم. این دوره خیلی طول می‌کشد و بعد از اینکه این ساختمان درآمد‌، سراغ نوشتن یک طرح 15 صفحه‌ای می‌روم.

 

کارگردانی همزمان با فیلمنامه‌نویسی: اتفاقی که موقع نوشتن فیلمنامه برای من می‌افتد این است که توی ذهنم کارگردانی‌اش را هم انجام می‌دهم. اتفاقی که قرار است سر صحنه بیفتد، حین نوشتن توی ذهن من رخ می‌دهد و گاهی در نوشتنم میزانسن را هم می‌نویسم. در هر کدام از فیلم‌هایم شاید فقط یک یا دو سکانس هست که در فیلمنامه نیست. چیزی که دوره فیلمبرداری را برای من جذاب می‌کند این است که یکسری آدم به عنوان بازیگر هستند و این فرصت وجوددارد که با شخصیت‌های آنها بیشتر آشنا شوی و یک جوری آ»ها را به نقش نزدیک کنی و نقش را به آنها. این تلاشی است که یک لذت خیلی بزرگ برای من دارد.

 

فرض حضور تماشاگر: حضور تماشاگر در مراحل شکل‌گیری فیلم برای من هم همین‌طور است. تماشاگر را در نظر می‌گیرم؛ ولی نمی‌گذارم که سایه‌اش موقع نوشتن روی سرم باشد و اذیتم بکند. هیچ‌وقت موقع گرفتن یک پلان فکر نمی‌کنم که اگر تماشاگر آن را ببیند چه قضاوتی خواهد داشت. اگر خودم آن پلان را باور کنم،‌احساس می‌کنم که بقیه هم باورش می‌کنند. ولی دوست دارم که در مراحل مختلف کار،‌آن چیزهایی را که در ذهنم هست برای دیگران بگویم و واکنش‌شان را ببینم.

 

انتخاب بازیگر: بعضی از نقش‌های هست که من از همان موقع نوشتن می‌دانم چه نوع آدمی با چه قیافه‌ و خصوصیتی باید بازی کند‌؛مثلا در «جدایی» نقش پیرمرد فیلم را براساس پدربزرگ خودم نوشته بودم و هرکسی را که می‌دیدم با او مقایسه می‌کرد. یا انتخاب نقش آن دختر، چون براساس دختر خودم نوشته شده بود خیلی راحت بود و می‌دانستم خودش باید بازی کند. همیشه اولین برخوردم با یک بازیگر برایم سرنوشت‌ساز است و تعیین می‌کند که او بازیگر فیلم من هست یا نه. وقتی که روبه‌روی یک آدم مثبت می‌نشینم، دوست دارم آن جلسه ادامه پیدا کند، اما بعضی بازیگران هستند که دلم می‌خواهد زودتر آن جلسه تمام شود و بروند.

 

پایان پیام/

کد خبر 268176

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha