خرد جاودان و تحلیل علم دینی از نگاه شهید صدر

خبرگزاری شبستان: دوفصلنامه خرد جاودان با مقالاتی همچون تبیین و تحلیل علم دینی از دیدگاه شهید صدر به زیور طبع آراسته شد.

به گزارش خبرگزاری شبستان، شماره جدید دو فصلنامه علمی و پژوهشی "جاودان خرد" با سردبیری غلامحسین ابراهیمی دینانی منتشر شد.

در این شماره مقالاتی با عناوینی همچون: تبیین و تحلیل علم دینی از دیدگاه شهید صدر به قلم فضل حسامی،‌ ایده «بلاکیف» در کشاکش دو خوانش وجودی و مفهومی به قلم محمدتقی سبحانی، نقد نظریهء تحویل قضایا به موجبهء کلیه بتّاته در منطق اشراقی به قلم عسکری سلیمانی امیری، جایگاه‌ ثتا در مابعدالطبیعه به قلم احمد عسکری، دشواره‌ٔ تعریف «جنس» و «نوع اضافی» ،و دیگر مفاهیم متضایف: ارسطو، فرفوریوس، فارابی، ابن‌سینا به قلم مهدی عظیمی،‌ تعریف و موضوع مابعدالطبیعه از دیدگاه توماس آکوئینی: ضرورت وجود الهیات مقدس به قلم لیلا کیانخواه منتشر شده است.

در مقاله «تبیین و تحلیل علم دینی از دیدگاه شهید صدر» به قلم فاضل حسامی (عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی) آمده است: علم دینی در مکتب علامه صدر، یکی از نخستین نظریه¬های علوم انسانی اسلامی است. شهید صدر هم به تبیین این پارادایم پرداخته و هم آن را در عرصهء اقتصاد اسلامی پیاده کرده است. این نظریه نشان داده است که رسالت اسلام به-عنوان یک دین، کشف پدیده‌های عینی و خارجی و روابط بین آن‌ها نیست. کشف و توصیف این‌گونه موارد که بعد خارجی و تجربی دارند، بر عهده‌ٔ علم است که همواره در معرض تغییر و دگرگونی قرار می‌گیرند.

رسالت اسلام طراحی مبانی و چارچوب‌های اساسی ساخت جامعه و بایدها و نبایدهای اصولی و چشم‌اندازی است که جامعه باید در مسیر تعیین شده و اصول پذیرفته شده، به سوی آن حرکت کند. «علم» تا زمانی که جنبه‌ء توصیف‌گری محض داشته باشد، متّصف به اسلامی و غیراسلامی نمی‌شود؛ زیرا فقط بیانگر واقعیت‌های خارجی و تجربی در حال وقوع و یا واقع شدهء قبلی است. امّا اگر ابعاد و عرصه‌های متفاوت جامعه‌ای بر اساس مذهب اسلام تحقّق عینی یافت، دانشمندان و عالمان می‌توانند از ابعاد و زوایای متفاوت دربارهء آن جامعه مطالعه و مداقه کرده، پدیده‌ها، روابط عینی بین آن‌ها و آثار و نتایج‌شان را کشف و تبیین کنند. دانش و آگاهی حاصل از ماهیت و چگونگی پدیده‌های مورد مطالعه و تحلیل چنین جامعه‌ای، علم اسلامی است که درواقع توصیف و تبیین پدیده‌ها و روابط بین آن‌ها را در جامعه اسلامی برعهده دارد.
مدار تشخیص دیدگاه شهید صدر در این نوشتار، آراء ایشان دربارهء مذهب و مکتب اسلام و فرآیند دست‌یابی به آن و چگونگی پیاده‌سازی آن‌ها در کلیت اجتماعی و مشاهده و تحلیل آن‌هاست. مهم‌ترین اثر شهید صدر که صراحتاً به رابطهء اسلام و علم اقتصاد توجه کرده، اقتصادنا است. در المدرسۀ القرآنیۀ نیز زمینهء تعمیم این نظریه را فراهم کرده است.

محمد تقی سبحانی(استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی) در مقاله خود با عنوان «ایده بلاکیف» در کشاکش دو خوانش وجودی و مفهومی» آورده است: ایدۀ «بلاکیف» نظریه‌ای است که دو گرایش اهل حدیث ـ و در ادامه آن‌ها جریان سلفیه ـ و اشاعره، برای فرار از تشبیه در مباحثِ اسماء و صفات از آن بهره گرفته‌اند. واژه «بلاکیف» هرچند میان سلفِ از اهل حدیث، حداقلی مطرح شده اما معنا و محتوای آن، بویژه در حل مسئله صفات خبری خداوند بسیار پر بسامد است. ابوالحسن اشعری، به سان احیا‌گر تفکر اهل حدیث در سدۀ چهارم، و برخی از هواداران تفکر او از همین ایده در حل مشکل تشبیه، استفاده کرده‌اند. سلفیه هم به دلیل پیرویِ روشی و محتوایی از سلف، امروزه از این ایده در تبیین دیدگاه خویش در توحید اسماء و صفات خداوند بسیار سود جسته‌اند. اما آیا بهره‌برداری جریان‌های فوق‌الذکر در حل مشکل تشبیه از این ایده، تا چه اندازه یکسان است؟ این نوشته در صدد است رویکردِ سلف، اشاعره و جریان سلفی‌گری را نسبت به کاربست ایده «بلاکیف» واکاوی کند.

نقد نظریهء تحویل قضایا به موجبهء کلیه بتّاته در منطق اشراقی عنوان مقاله ایست که عسکری سلیمانی امیری )استادیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)) آن را نگاشته است، وی در این مقاله به بررسی موضوعاتی همچون شیخ اشراق، منطق اشراقی، اشکال اربعه، شکل اول، قیاس استثنایی، قیاس اقترانی، افتراض، عدول، موجهات، ضروریه پرداخته است. وی آورده است: شیخ اشراق با بیان تحویل همه قضّایای شرطی، همه حملیهای سالبه و همه حملی‌های جزئیه به کلیه و همه موجهات غیر ضروری به موجبه کلیه ضروریه مدعی منطق اشراقی در حوزه منطق صورت است. او با روش افتراض، تمام ضروب جزئیه را به کلیه و با روش عدول، تمام سالبه‌ها را به موجبه معدوله و با روش اشراب موجهات در محمول تمام موجهات را به ضروریه بر گرداند. طبق این روش هر شکلی تنها یک ضرب بیشتر نخواهد داشت. شیخ اشراق در روش اشراقی خود سایر اشکال را به شکل اول تحویل نبرد و نیز قیاس‌های استثنایی را به اقترانی حملی برنگرداند، ولی با این روش به ضمیمه عکس یا عکس نقیض می‌توان سایر اشکال را به شکل اول و نیز قیاس‌های استثنایی را به شکل اول برگرداند و در این مقاله این دو مهم به انجام رسید. بر این اساس با اعمال روش اشراقی و تحویل همه قضایا به موجبه کلیه ضروریه (بتاته) و تحویل همه قیاس‌هاس استثنایی به اقترانی و همة اقترانی به شکل اول و همه ضروب شکل اول به ضرب اول شکل اول، تمام استدلال‌ها منحصرا به ضرب اول شکل اول بر می‌گردد. تنها مشکل در روش اشراقی تحویل سالبه به انتفای موضوع در کلیه‌ها به معدوله است که البته این اشکال مانع از اعمال این روش در استدلال‌ها در علوم نمی‌شود؛ زیرا سالبه‌های علوم معمولا ناظر به امور موجودند. بنابراین می‌توان روش اشراقی را در خصوص سالبه‌های به انتفای محمول جاری دانست.

 

احمد عسگری)استادیار دانشگاه آزاد واحد چالوس) در این شماره از جاودان خرد مقاله خود را به بررسی «جایگاه‌ ثتا(Θ) در مابعدالطبیعه» اختصاص داده است، وی در این مقاله آورده است: Θ (ثتا) نهمین رساله از مجموعه مابعدالطبیعه است. ارسطو Θ را به بحث از قوه و فعل اختصاص داده و آن را بعنوان مسئله‌ای مستقل در فلسفه اولی طرح کرده است. در خصوص جایگاه رساله Θ و ارتباط آن با کل مجموعه مابعدالطبیعه دو دیدگاه کلی مطرح است: مطابق یک دیدگاه رساله Θ در ذیل Ζ (زتا) که متکفل بحث از جوهر است قرار دارد و نقش آن توضیح و یا تکمیل Ζ است. مطابق دیدگاه دیگر مسئله قوه و فعل و به تبع آن رساله Θ مستقل از Ζ است و مسئله خاص خود را دنبال می‌کند. موافقان این دیدگاه عمدتاً بر اساس آنچه در آغاز Θ آمده است و نیز ساختار و محتوای Θ استدلال کرده‌اند. در مقابل طرفداران دیدگاه نخست بر اساس ساختار و محتوای Ζ و Η (اتا) و نیز آنچه در Η6 آمده است استدلال میکنند. در این مقاله تلاش شده است به نحو دیگری از استقلال Θ دفاع شود. استدلال خاصی که در اینجا طرح شده بر اساس شواهد متنی است و بر دو پایه استوار است: یکی معانی مختلف موجود که ارسطو در Δ7 (دلتا) و Ε2(اپسیلن) طرح کرده است و دیگرترتیب رسالات بعدی یعنی Ζ و Θ که با آنچه ارسطو در Ε4 در خصوص لزوم بررسی دو معنای موجود طرح کرده است، کاملاً تطبیق دارد. موجود به نحو مطلق به بالقوه و بالفعل تقسیم می‌شود و از این رو این تقسیم به جوهر اختصاصی ندارد، اما از آنجا که همه معانی موجود (در معنی اَشکال مقولات) به جوهر راجعند، بحث از قوه و فعل نیز نهایتاً بحث از جوهر بالقوه و جوهر بالفعل است. تلاش شده است نشان داده شود این معنا از اختصاصِ بحث قوه و فعل به جوهر که در اینجا مورد نظر است، غیر از معنایی است که مورد نظر گروه اول است و بنابراین برخلاف آن دیدگاه، استقلال Θ را نفی نمی‌کند.
مقاله «دشواره‌ٔ تعریف «جنس» و «نوع اضافی»،و دیگر مفاهیم متضایف: ارسطو، فرفوریوس، فارابی، ابن‌سینا» عنوان مقاله ایست به قلم مهدی عظیمی (استادیار دانشکده الهیّات دانشگاه تهران) که در این مقاله آورده است: دور و تعریف به‌مساوی ازجمله مغالطه‌های منطق تعریف در دستگاه ارسطویی‌اند. با وجود این، شگفتی‌آور است که این هر دو مغالطه را در تعریف‌های سنّتیِ «جنس» و «نوع اضافی» می‌توان دید؛ و حتّی برخی از عبارت‌های ارسطو آشکارا بیان‌گر آن‌ هستند که وی تعریف دوری را نه¬تنها برای «جنس» و «نوع اضافی»، که برای همه‌ٔ متضایفان روا می‌شمارد. فرفوریوس در این زمینه‌ها یک‌سره پیرو ارسطو است و ایساگوگه‌ٔ او چیزی جز بازگفت این نکته‌ها را ندارد. فارابی در تعریف‌های پیشنهادی خویش این مغالطه‌ها را می‌پیراید و از این رهگذر زمینه را برای ابن‌سینا فراهم می‌کند. ابن‌سینا با اشارت‌های فارابی همه‌ٔ این دشواره‌ها و مغالطه‌ها را بازمی‌شناسد و برای گشودن و زدودن آن‌ها، چه در تعریف جنس و نوع اضافی، به‌سان ویژه، و چه در تعریف متضایفان، به‌سان کلّی، راه‌کارهایی نوپدید و هوشمندانه پیش می‌نهد. برپایه‌ٔ راه‌کار او برای رهاسازی تعریف متضایفان از مغالطه‌های دور و تعریف به مساوی باید (1) متضایفان را از اضافه برهنه کرد، (2) علّت تضایف را ذکر کرد، (3) با افزودن قید «از آن‌روی که چنین است» تعریف را به متضایف مطمح نظر مختص کرد. جستار پیش رو با روشن‌داشت و تبیین این نکته‌ها بخشی از روند دگردیسی مدخل فرفوریوس در منطق اسلامی و، از این رهگذر، گوشه‌ای از تاریخ منطق اسلامی را روشن می‌کند.

لیلا کیان خواه؛ (استادیار موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران) در این شماره به مقاله‌ای با عنوان «تعریف و موضوع مابعدالطبیعه از دیدگاه توماس آکوئینی: ضرورت وجود الهیات مقدس» نگاشته است و در چکیده مقاله خود چنین نگاشته است: توماس آکوئینی به عنوان یک متأله مسیحی، فراگیری و پژوهش در حوزه مابعدالطبیعه را برای عالمان الهیات مسیحی ضروری می داند و به همین دلیل است که نه به عنوان یک فیلسوف، بلکه به عنوان یک متأله مسیحی دارای آرائی در حوزه مابعدالطبیعه است. البته اعتقاد به تعالیم مسیحی سبب شده تا او رویکرد خاصی به تعریف و موضوع مابعدالطبیعه داشته باشد. از دیدگاه او، مابعدالطبیعه علم موجود بما هو موجود است ولی مصادیق موجود بما هو موجود تنها موجودات مخلوق بوده و هرگز شامل خدا نمی‌شود؛ بنابراین، موضوع مابعدالطبیعه، موجود مخلوق است. اما از آن جائیکه خداوند، بالذات موجود کاملی است، در علم دیگری به عنوان موضوع، مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد. توماس این علم را «الهیات مقدس» می‌نامد و جایگاهی بالاتر از مابعدالطبیعه برای آن قائل است. از نظر توماس وجود الهیات مقدس ضروری است و دلایل متعددی برای اثبات ضرورت آن وجود دارد.

پایان پیام/

 

کد خبر 265278

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha