آیا یک لحظه قبل از مرگ، توبه انسان قبول می شود؟

توبه در دو موقف پذیرفته‏ نمی‏شود: یکی در همین دنیا آنگاه که کیفر رسیده باشد و دوم در آخرت که دیگر توبه و پشیمانی سودی ندارد، چرا که در آنجا دیگر عمل و تغییر تصمیم و حرکت و تکامل معنا ندارد.

خبرگزاری شبستان؛ رسول خدا صل الله علیه وآله در آخرین خطبه‏ای که برای مردم خواند و موعظه فرمود، بحثی‏ راجع به توبه و بازگشت بنده از معصیت و گناه کرد، فرمود : هر کس یک‏ سال قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می‏پذیرد . سپس فرمود: یک سال زیاد است و در کمتر از یک سال هم ممکن است، اگر در یک ماه‏ قبل از مرگ توبه کند خداوند توبه او را می‏پذیرد. باز فرمود: یک ماه‏ نیز زیاد است و در کمتر از یک ماه هم ممکن است، اگر کسی یک روز پیش از مردن توبه کند خداوند توبه او را می‏پذیرد. و تا جایی پیش رفت که فرمود: اگر کسی یک لحظه قبل از مرگ توفیق توبه پیدا کند خداوند توبه او را می‏پذیرد.
 ندامت و تصمیم به ترک گناه دو نوع است

«توبه» رجوع و بازگشت واقعی بنده به سوی خداوند است و البته ممکن‏ نیست که بنده‏ای واقعا و حقیقتا راه کجی را که می‏رفته رها کند و به سوی راه راست و مستقیم باز گردد و از عمق باطن و روح خود به‏ سوی خداوند بیاید نه فقط به دلیل اجبار و اضطرار و خداوند او را در جوار رحمت خود نپذیرد. آن چه رکن و اساس توبه را تشکیل می‏دهد، ندامت و پشیمانی از کار بد و تصمیم به ترک گناه است، اما ندامت و پشیمانی از گناه‏ و تصمیم به ترک گناه دو نوع است: یک نوع پشیمانیها و تصمیمهای کاذب‏ است که هر آدم خطاکاری هنگامی که با کیفر و چوب قانون مواجه می‏گردد پشیمان می‏شود و آرزو می‏کند که ای کاش آن عمل زشت را نکرده بود تا حالا این کیفر را نمی‏چشید. هر کسی که کیفر را جلو چشم خود ببیند در آن حال که‏ کیفر را می‏بیند نمی‏تواند تصمیم به گناه بگیرد. همان شخص گناهکار در حین ارتکاب گناه اگر چشمش به کیفر می‏افتاد و آن را حاضر و آماده می‏دید، از همان اول مرتکب گناه نمی‏شد. دیدن کیفر در جلو چشم و آنگاه ترک‏ گناه چیزی شبیه به اجبار و اضطرار و به منزله امری خارج از حد اختیار است. ترک گناه آنوقت توبه و تصمیم و اختیار محسوب می‏شود که آدمی‏ خود گناه را نقد و حاضر ببیند و کیفر گناه را نسیه و غایب بداند و آنگاه‏ به ملاحظه کیفر آینده و یا به خاطر اجر و ثواب آینده و یا به ملاحظه‏ احساس زشتی و پلیدی که در خود گناه می‏کند از ارتکاب آن گناه منصرف‏ شود.
 

توبه در دو موقف و دو موطن پذیرفته‏ نمی‏شود

توبه حقیقی یعنی انصراف جدی و بازگشت واقعی از گناه به سوی صلاح و ارشاد، و بدیهی است که اگر انصراف، جدی و واقعی باشد و معلول مشاهده‏ کیفر نقد و حاضر نباشد البته خداوند متعال به رحمت واسعه خود آن را می‏پذیرد. توبه در دو موقف و دو موطن پذیرفته‏ نمی‏شود : یکی در همین دنیا آنگاه که کیفر رسیده باشد و در حقیقت حالتی‏ که انسان در این وقت به خود می‏گیرد صورت توبه دارد ولی حقیقت توبه‏ ندارد. در سوره مبارکه مؤمن آیه 85 درباره بعضی از اقوام گذشته که دچار عقوبت الهی شدند می‏فرماید : همین که عقوبت سخت ما را دیدند اظهار داشتند که به خدای یگانه‏ ایمان آورده ایم و تمام آن چیزهایی را که شریک خداوند ساخته بودیم به‏ دور ریختیم . ولی اینچنین توبه و ایمانی که بعد از مشاهده عقوبت سخت‏ پیدا شود هرگز به حال آنها سود نخواهد بخشید. این سنتی است از خداوند که همیشه بوده است و کافران در این موطن و موقف زیان کرده‏اند. درباره فرعون نیز در قرآن کریم آمده است که فرعون دست از سر بنی‏ اسرائیل بر نمی‏داشت. در حالی هم که آنها به رهبری موسی از مصر خارج‏ شدند باز آنها را تعقیب کرد تا آنوقت که در دریا غرق شد. در آن حال فریاد بر آورد: به خدای یگانه که قوم موسی به آن‏ ایمان آورده‏اند من هم ایمان آوردم و تسلیم او هستم. به او گفته شد: حالا و در این وقت؟! و حال آنکه تا لحظه‏ای پیش آدمی فسادگر بودی.

بامرگ انسان، دفتر اعمال او نیز بسته می شود  

موقف دوم که توبه پذیرفته نمی‏شود جهان آخرت است. همین که آدمی بدان‏ جهان رفت دیگر توبه و پشیمانی سودی ندارد، نه تنها بدان جهت که در آنجا آدمی کیفر را حاضر و مشهود می‏بیند بلکه بدان جهت که در آنجا دیگر عمل و تغییر تصمیم و حرکت و تکامل معنا ندارد، هر کس در آنجا به هر حالت و با هر درجه و هر مقام که رفت‏ برای همیشه در همان حالت باقی است و نمی‏تواند در خودش تصمیماتی و تغییراتی ایجاد کند. در آنجا هم توبه و انصراف واقعی پیدا نمی‏شود نه‏ این که انصراف واقعی پیدا می‏شود و مورد قبول واقع نمی‏گردد .  آدمی میوه درخت طبیعت است. میوه تا در درخت است از طریق همان‏ درخت و از راه ریشه و رگهای همان درخت تغذی می‏کند، مواد زمین را به‏ خود می‏گیرد، آب می‏خورد، از نور و هوا و حرارت استفاده می‏کند، ولی‏ همین که به علت رسیده شدن و گذشتن اجل و مدت معلوم و یا به علت کندن آن‏ میوه رابطه‏اش با درخت قطع شد دیگر برای این میوه راه تکامل و ترقی و اصلاح و مبارزه با آفت و همه چیز بسته است، اگر کال و نارس از درخت‏ جدا شده دیگر چاره پذیر نیست، و اگر پژمردگی و افسردگی پیدا کرده دیگر از طریق آب دادن و نور و هوا به آن درخت نمی‏شود آن پژمردگی را اصلاح کرد. انسان نیز در جهان طبیعت همین حال را دارد، هر اصلاح و تکمیلی که‏ بایست بکند تا وقتی است که روی درخت طبیعت است و جدا نشده، اما همین که از این درخت با دست مرگ جدا شد دیگر راه اصلاح به روی او بسته‏ است.
سه چیز که با مرگ پایان نمی یابد

البته این نکته را باید در نظر داشت که هر چند آدمی در آن جهان‏ دستش از اصلاح و تکمیل خود کوتاه است در عین حال گاهی به واسطه سببی از اسباب از این جهان رحمت هایی به او می‏رسد. رسول خدا صل الله علیه وآله فرمود : همین که آدمی‏ می‏میرد دفتر عمل وی بسته می‏شود، ستون های حسنات و همچنین ستونهای سیئات‏ به کلی بسته می‏گردد مگر از ناحیه سه چیز: یکی این که آدمی خیری از خود باقی گذاشته‏ باشد که بندگان خدا بعد از او از آن منتفع شوند، مثل این که‏ بیمارستان یا مدرسه یا مسجدی تأسیس کرده باشد، دیگر این که اثری علمی از خود به یادگار گذاشته باشد که بعدها طالبان علم و معرفت از آن اثر علمی‏ بهره‏مند شوند، سوم این که فرزندانی صالح و درستکار و مؤمن باقی گذاشته‏ باشد که بعد از مردن برای وی طلب مغفرت نمایند.

پایان پیام/
 

کد خبر 261069

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha