غرب به گونه ای است که هر فرد باید به تنهایی برای سعادت خویش تلاش کند

دکتر بیگدلی بر فردگرایی به عنوان مهمترین مولفه فرهنگ غربی تاکید کرد و گفت: در این تمدن، انسان فردی است که فهمش از خودش شروع می شود و هیج کس نمی تواند دست او را بگیرد و او را به سوی سعادت و خوشبختی برساند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان، دکتر علی بیگدلی، عضو پیشین هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، در دومین پیش نشست همایش "ماهیت و مولفه های هویت غرب"، با موضوع "مبانی نظری تمدن مدرن غرب" به سخنرانی پرداخت.

 


وی با تحلیل مولفه های بنیادین شکل دهنده تمدن و تفکر غربی، تلاش کرد تا ریشه های نظری این نوع اندیشه را مورد نقادی قرار دهد. وی درابتدای سخنانش تلاش کرد تا نمایی کلی از سوابق نظری و ریشه های تئوری تمدن غرب را بیان دارد. وی عقیده داشت که از لحاظ نظری، سه تمدن یونان، روم و قرون وسطی در شکل گیری تفکر آنچه امروزه به عنوان تمدن غرب شناخته می شود، نقش داشته اند.


مولف کتاب "تاریخ اروپا در قرون جدید" ادامه این رویکردهای نظری را همراه با یک حادثه مهم تاریخی دانست و اظهار داشت: فروپاشی امپراطوی شرق و برقراری امپراطوری عثمانی که یک نوع تداخل و امتزاج فرهنگی بود، مهمترین حادثه ای بود که به نوعی در تمدن غربی تاثیر بسزایی داشت.


وی بر این باور بود که چنین حادثه ای باعث شد که حوزه تمدن و فرهنگ اسلامی یک بار دیگر تا میانه اروپا پیشروی داشته باشد و همواره به عنوان یک نقطه عطف تاریخی مورد توجه قرار بگیرد.


مولف کتاب "تاریخ اندیشه سیاسی در غرب" چگونگی این تحرکات در تاریخ را مورد ارزیابی و تحلیل قرار داد و گفت: آنچه همواره تاریخ را به جلو حرکت می دهد، محرک های تاریخی است که در تاریخ ما کمتر چنین محرک هایی به چشم می خورد. تاریخ ما کمتر تحرک پذیر است و شاید یکی از دلایل رشد و شکوفایی تمدن غرب و همینطور دلباختگی برخی از شرقی ها به سمت آن، همین تحرک پذیری آن باشد.


وی محرک هایی که باعث به جریان درآمدن صعودی تاریخ می شوند را به دو گروه محرک های سخت افزاری و نرم افزاری تقسیم کرد و به سفر "کریستف کلمب" به عنوان یکی از محرک های سخت افزاری اشاره کرد و گفت: سفر "کریستف کلمب" که منجر به کشف سرزمین جدیدی شد را می توان به عنوان یکی از این محرک ها نام برد، چرا که سفر وی دروازه های جدیدی را در شکل گیری تمدن غرب گشود.


مولف کتاب "تاریخ سیاسی - اقتصادی عراق" که عنوان "غرب" را تنها سزاوار منطقه جغرافیای اروپای غربی می دانست، در همین راستا افزود: جامعه اروپای غربی با یک تورم فکری و انسانی روبرو شده بود که بعد از سفر "کریستف کلمب"، مخصوصا انگلیس، موفق می شوند بسیاری از جمعیت ناراضی خود را به آمریکا مهاجرت دهند.


وی در ادامه سخنانش به محرک های نرم افزاری نیز اشاره کرد و گفت: اصلاحات دینی که نقش بسیار مهمی در شکل دهی و ایجاد تمدن غرب داشت، را می توان جزو چنین محرک هایی دانست. فلسفه انتقادی دکارت هم عامل دیگری بود که غرب را از سنت و فلسفه سنتی ارسطویی رهانید.


مولف کتاب "تاریخ فرهنگ و تمدن اروپا در دوران جدید" با تاکید بر اینکه در تمدن غرب، عقل جای خود را به نقل می دهد، اظهار داشت: در چنین رویکردی، مهمترین ویژگی ای که در حوزه تفکر بشر رخ داد این بود که انسان نگرش خود را به هستی عوض کرد و رو به سوی دیدگاه های عقلانی آورد.


وی بر این باور بود که نقطه حرکت جامعه غرب به سوی مدرنیته جایی است که تصویر جهان در دید انسان غربی عوض می شود و خود این تغییرات ناشی از عوامل نظری و عملی بسیاری است.


مولف کتاب "تاریخ یونان و روم"، میراث تمدن یونان را یکی از همان عوامل و زیرساخت های عمده و مهم در شکل گیری تمدن غرب معرفی کرد و افزود: خود این میراث، بر سه اصل و رویکرد اساسی مبتنی است: فردگرایی در چارچوب دولت شهرها، روح فلسفه انتقادی و در نهایت تعقل گرایی.


وی از سوی دیگر به میراثی که از روم باقی مانده بود نیز اشاره کرد و گفت: مولفه های این میراث را نیز می توان به سه دسته عمده تقسیم کرد: ظهور پدیده شهروندی، برقراری نظام حقوق مدنی و همچنین تاسیس امپراتوری بر مبنای سیاست و دیانت.


مولف کتاب "ترورهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران" در ادامه سخنانش، به تمدن مسیحی به عنوان یکی دیگر از عوامل اساسی در شکل گیری تمدن غرب اشاره کرد و افزود: فرهنگ مسیحی را نیز می توان دارای سه مولفه و رویکرد اساسی دانست که هر یک را می توان در روند شکل گیری اندیشه مدرن غربی ریشه یابی کرد.


وی از "ارزش مداری ذاتی انسان" در تمدن مسیحی به عنوان اولین مولفه از تمدن مسیحی نام برد و گفت: انسان مسیحی با انسان مدرن غربی و انسان یونانی بسیار متفاوت است. ما در یونان فرد مستقل نداریم و تنها انسان در چارچوب شهروندی اش مورد تقدیر و احترام واقع خواهد شد.


مولف کتاب "کرونولوژی مسیحیت و قرون وسطی" در تحلیل موقعیت ارزش انسان در تمدن مسیحی و مقایسه آن با تمدن یونانی و مدرن، اضافه کرد: در یونان محل بروز قابلیت انسان، جامعه اوست در حالی که در جامعه مدرن غربی انسان یک موجود مستقلی است که به عقل فردی خویش متفاوت، مجزا و مستقل خواهد شد.


وی بر این باور است که با توجه به همین تحلیل از انسان در یونان و جامعه مدرن بود که برخی معتقد شدند فرد مسیحی وقتی که در دوره جدید این اجازه را یافت که از سلطه کلیسا رها شود، این اجازه بر استقلال و ارزش ذاتی او بازخواهد گشت.


مولف کتاب "تاریخ اروپا در قرون وسطی" از "روح احسان، مروت، گذشت و آخرت گرایی" به عنوان دومین مولفه تمدن مسیحیت نام برد و اظهار داشت: آن شرارتی که در اخلاق قرون وسطایی مطرح شده بود، گویی با این عناصر از بین رفته و به آرامش خاصی می رسد.


وی جایگاه دوگانه انسان را سومین مولفه از تمدن مسیحیت دانست و در توصیف آن گفت: انسان، در یک جایگاه در کنار همه افراد دیگر بشر در برابر خدای پدر مساوی است اما از سوی دیگر در هنگامه زیستن جایگاه اجتماعی خاص خودش را دارد.


مترجم کتاب "تاریخ روابط بین‌الملل" معتقد بود که این نوع تفکر باز به ریشه های اندیشه افلاطونی باز می گردد، چرا که مروج این آموزه است که عدالت عین قرار گرفتن هر کس در جای خود است و این فکر ریشه در اندیشه های اشرافی گری دارد که می خواهد هماره جایگاه خودش را حفظ کند.


وی با انتقاد از این تفکر، اظهار داشت: به نظر من هر کس باید بر اساس قابلیت هایی که دارد جایگاهش مشخص و معین شود. این همان دیدگاه مدرن است. اصولا در اروپا بر اساس رویکردی معتقدند که شخصیت انسان مدرن صرفا از خودش آغاز می شود، نه جامعه و خانواده اش.


مترجم کتاب "شیخ نشین‌های خلیج فارس و مسئله نفت" پس از تبیین مولفه های تمدن مسیحیت که به عنوان یکی از تمدن های تاثیر گذار در فرهنگ غربی خوانده شده بود، به محورهای اساسی خود اندیشه غرب پرداخت و سه محور و رویکرد بنیادین را در این نوع اندیشه معرفی کرد.


وی معرفت شناسی را اولین محور اساسی در حرکت فرهنگ غرب دانست و افزود: این انسان به واسطه حوزه های معرفتی ای که باز می یابد، از حوزه تقیدات و تعهداتی که غالبا ریشه اساطیری دارد، رها می شود، اراده اش به خودش منتقل شده و تصورش نسبت به هستی عوض می شود.


فرد گرایی دومین محوری بود که وی آن را در حرکت اندیشه غرب موثر خواند و درباره آن گفت: در این تمدن، انسان فردی است که فهمش از خودش شروع می شود و هیج کس نمی تواند دست او را بگیرد و او را به سوی سعادت و خوشبختی برساند.


وی از تکنولوژی به عنوان آخرین مولفه حرکت تمدن غرب نام برد و اظهار داشت: هیچ تمدنی این سه ویژگی را تا به حال نداشته است و این سه عنصر از ویژگی های منحصر به فرد این تمدن است.


گفتنی است، نخستین همایش "ماهیت و مولفه های هویت غرب" اواخر اردیبهشت سال 1390 توسط هیئت علمی گروه غرب‌شناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به منظور گسترش و تعمیق پژوهش و مطالعات غرب‌شناسی برگزار می شود.


پایان پیام/

 

کد خبر 25308

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha