غرب، غروب حق و حقیقت

دکتر داوری اردکانی با تاکیدبر پرهیز از شعارزدگی در رویارویی باغرب،گفت:غرب، غروب حق وحقیقت است امافیلسوفان اسلامی،امانتی راکه سقراط از آسمان به زمین آورده بود به جایگاه خودش بازگرداندند تاطلوعی براین غروب باشند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان، در دومین پیش نشست همایش "ماهیت و مولفه های هویت غرب" از سری سلسله نشست های گروه غرب شناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دکتر رضا داوری اردکانی، رییس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران، با موضوع "غرب کجاست؟" به تحلیل و بررسی رویکردهای مختلف در این باره پرداخت.

 

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، با ایجاد موقعیتی دوگانه در رویارویی با پرسش از کجایی غرب برای مخاطبان، تلاش کرد تا صرفا کنکاش هایی را برای پاسخ به کجایی غرب در اذهان به وجود آورد تا همانگونه که خود نیز معتقد است، علاقه مندان، خود، به دنبال یافتن پاسخ راستین باشند.

 

وی با همین رویکرد، ضمن اشاره به جایگاه چندگانه این پرسش اظهار داشت: بی معنایی پرسش از کجایی غرب شاید بی راه نباشد؛ زیرا گویی در این سوال اینگونه پیش فرض شده است که غرب جایی است که ما اکنون باید بگردیم تا آن را پیدا کنیم.

 

عضو هیئت امنای دانشگاه تهران، بر این باور است که غرب یک وجود 2500 ساله دارد، و البته این غرب به معنای قسمت چپ نقشه جغرافیا و شرق به عنوان قسمت راست نقشه، تاریخی بسیار قدیمی تر دارد.

 

وی با اشاره به تحقیقات 40 ساله اش در این باره، اظهار داشت: هنگامی که من در حدود 30 یا 40 سال پیش مسئله شرق و غرب را مطرح کردم، برخی معتقد بودند که بحثی بیهوده است، چرا که شرق و غرب کاملا مشخص و محدود است.

 

عضو شورای عالی یونسکو در ایران، صرفا با یادآوری آنچه در آثار سهروردی به عنوان آموزه های شرق بیان شده است که بر خلاف همه جهت ها، اشاره به جهت بالا دارد، ادامه داد: این شرق و غربی که محور بحث ما در این جلسه است، برای نخستین بار در یونان تعین پیدا کرده است.

 

وی معتقد است که اشیاء یک وجودی دارند که بر اساس همین وجود، نامگذاری شده و بر اساس نامشان خوانده می شوند، اما از زمان سقراط بحث ماهیت اشیاء هم مطرح شد.

 

دکتر داوری اردکانی در این باره افزود: ممکن است اموری باشند که علی رغم اینکه اسمی دارند و وجودی به آن ها نسبت داده می شود، اما به ماهیت آنها کاری نداشته باشیم.

 

رییس پیشین دانشکده فلسفه دانشگاه تهران، برای مدعای خود گفتگوی میان سقراط و کاهن معبد را مثال زد و اظهار داشت: هنگامی که سقراط از وی پرسید که دین چیست؟ کاهن گفت که دین همین چیزی است که من می گویم و همان کاری است که من انجام می دهم، این چه سوال بیهوده ای است که تو می پرسی.

 

وی با اشاره به پاسخ سقراط به کاهن به عنوان رویکرد اساسی فلسفه وی، ادامه داد: سقراط بیان داشت که می دانم که دین اینگونه معنا می شود، اما معنای این کار شما چیست؟ این قول و فعل شما چیست؟ این بیان سقراط مسئله تازه ای بود چراکه تا پیش از آن صرفا سخن از چیزها و نام ها بود.

 

مولف کتاب "فلسفه در روزگار فروبستگی" به جمله معروف خود مبنی بر "بالذات یونانی بودن فلسفه" تاکید کرد و گفت: من ذات گرا نیستم، اما ذات گرایی فلسفه در آموزه های یونانیش، به همین معناست که ریشه ها و بنیان های آن در همین مفاهیم یونانی و سقراطی نهادینه شده است.

 

وی به نخستین گزارشی که از جنگ های ایران و یونان بیان شده، اشاره کرد و اظهار داشت: در گزارشات جنگ های ماراتن تعبیر به جنگ آزادی و بندگی، جنگ شرق و غرب و جنگ ایران و یونان شده است. بر همین اساس است که مورخان قرن 17 اروپایی تاریخ نوشتند و انگاشتند که جنگ ماراتن غلبه آزادی غرب بر استبداد و بندگی بود.

 

مولف کتاب "سیاست، تاریخ، تفکر" با تاکید بر اینکه مفهوم غرب برای نخستین بار در همان دوره یونان در گزارش آن جنگ ها به وجود آمد، ادامه داد: نام غرب به معنای یک حادثه تاریخی و چارچوبی از امکان ها است که نحوه ای بسیار کلی از دید ما را تشکیل می دهد.

 

وی با تصریح بر اینکه کمال هر تاریخی از آغازش است و تاریخ ها همواره سیر نزولی پیدا خواهند کرد، در توصیف چنین فرآیندی، افزود: هیچ تاریخ و تمدنی، همانند تاریخ غرب، چنین صورتی از تکامل را به خود ندیده است و این به خاطر امکاناتی است که غرب در اختیار داشته است، چرا که هیچ تاریخی هم این امکاناتی که فرهنگ غربی بدان دست یافته را نداشته است.

 

مولف کتاب "سنت و تجدد" با آنکه تلاش می کرد تا ابعاد و زوایای بسیار گسترده پرسش از کجایی غرب را تحلیل و بررسی کند، اظهار داشت: در جلمه ای کلیدی می توان گفت که غرب هیچ جا نیست و غرب همه جا هست.

 

وی به تحقیقات مهم "ادوارد سعید" در شرق شناسی اشاره کرد و افزود: وی نشان نمی دهد که غرب هیچ جا نیست، اما تلاش می کند تا همه جایی بودن آن را اثبات کند. هر جا بروید غرب حضور دارد. غرب اصلا به نگاشتن و احیای تاریخ اهتمام ورزید و تلاش کرد تا یک تاریخ جهانی که خود ابتدای آن است را رقم بزند.

 

مولف کتاب "وضع کنونی تفکر در ایران" تلاش کرد که در رهیافت سخنانش این سوال را مطرح کند که با این تفاسیری که از تاریخ غرب و تاریخ جهانی می شود، دیگر موضوع شرق شناسی چیست؟ وی در این باره افزود: هر چند این تاریخ جهانی که غرب آن را ادعا می کند، از یونان آغاز و به مدرنیته ختم می شود، اما همین رویکردها و اهتمام به تاریخ باعث شد تا همه تاریخ ها توسط غربیان نگاشته شوند؛ حتی تاریخ ادبیات ما، تاریخ هند و چین!

 

وی با اشاره به حضور همه جانبه آثار فرهنگ مدرنیته در تمام جهان اظهار داشت: تجدد چیزی نیست که بتوان از آن صرف نظر کرد و آن را کنار گذارد، چرا که همه جهان با تکنولوژی زندگی می کند.

 

عضو هیئت تحریریه فصلنامه "راهبرد فرهنگ"، با تصریح بر اینکه شخصیت وی به عنوان یک غرب ستیز نزد بسیاری شناخته شده است، اذعان داشت: اما با این وجود تاکید می کنم که نمی توان مثلا فوکو را نخواند، بلکه باید همه فلسفه ها و نحله ها را مورد ارزیابی و شناخت قرار دهیم، اما در نهایت باید نتیجه برخوردمان با آن ها را مشخص کنیم.

 

وی در همین زمینه افزود: نکته مهم در رویارویی با فلسفه ها، طرح سوالی است که باید هنگام مطالعه آثار آنها لحاظ شود. باید مشخص کرد که از هر فلسفه ای چه سوالی داریم، چرا که بدون سوال، در هیچ رویکردی راه به جایی نمی بریم.

 

مولف کتاب "تفکر پست مدرن" در ادامه سخنانش به مولفه های بنیادین تشکیل دهنده کجایی و چیستی غرب بازگشت و گفت: شکسپیر و گوته، کانت و نیچه، ستم استعماری، غارت، تجاوز، دموکراسی، رفاه، خودبینی و خودخواهی مولفه هایی گاه در نهایت تناقض هستند که باید دید چگونه توانسته اند در ذیل مفهومی به نام غرب یا مدرنیته جمع شوند. آیا این کنار هم بودن، اتفاقی است؟

 

وی در همین زمینه افزود: این ها مفاهیم درهم تنیده شده اند و برای ما مشکل است که بتوانیم این درهم تنیدگی را درک و فهم کنیم. غرب یک حادثه تاریخی بود که بر اساس فردگرایی پایه گذاری شد و "من"ی را پایه گذاری کرد که می خواست خود عالم خود را قانونگذاری کند.

 

مولف کتاب "فلسفه و انسان معاصر" در بخش پایانی سخنانش و پس از بحث های مختلف در رویکردهای متفاوت از مفهوم غرب، تلاش کرد تا معنایی نسبتا منسجم از این فرهنگ ارائه کند. در همین راستا وی غرب را اینگونه تعریف کرد: غرب تاریخی است که در آن بشری به وجود می آید که خود را قادر به نظم دادن به موجودات جهان می داند؛ موجودی که پیش از آن وجود نداشت.

 

وی با اشاره به اینکه ما در زمان پایانی بسط این دوره تاریخی از غرب هستیم، اظهار داشت: اینکه "غرب، غروب حق و حقیقت است" را نباید شعارگونه مطرح کنید، بلکه باید تحلیل و تفسیر شود. فیلسوفان اسلامی در همین راستا، امانتی را که سقراط از آسمان به زمین آورده بود، به جایگاه خودش بازگرداندند تا طلوعی بر این غروب باشند.

 

گفتنی است، نخستین همایش "ماهیت و مولفه های هویت غرب" اواخر اردیبهشت سال 1390 توسط هیئت علمی گروه غرب‌شناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به منظور گسترش و تعمیق پژوهش و مطالعات غرب‌شناسی برگزار می شود.

 

پایان پیام/

کد خبر 25306

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha