خبرگزاری شبستان: بچه های مسجد اغلب مردان و زنان خود ساخته آینده می شوند که در هر نقطه ای که باشند، حضورشان جریان ساز است. آنان که با معنویت مسجد و اخلاص بچه مسجدی بودن به اوج می رسند، هیچ گاه مصلحت خود را به مصلحت اطرافیانشان ترجیح نمی دهند و در هر قدم تنها خدا را می بینند. هزاران هزار شهید برخاسته از گلستان مسجد گواه تاثیر انکارناپذیر مساجد در امر انسان سازی است.
جوان مسجدی در هر لباسی، دانشجو، نویسنده، معلم، دکتر، مهندس و... از آن جا که اندیشه اش ریشه در آرمان های اسلامی دارد، هدف را خدایی قرار داده و عملکردش رنگ و بوی دیگری می گیرد و در پس چنین اخلاصی و با چنین تربیتی به درستی می توان انتظار داشت که در سنگرها و عرصه های مختلف کشور شاهد آفرینش و تحول در قلب انقلاب باشیم.
سال ها قبل "مسجد" پایگاهی بود برای تولد ایده های منحصر به فرد و رشد استعدادهای گمنام... در گوشه ای از تهران هم مسجدی بود که بعدها یکی از تاثیرگذارترین مساجد کشور شد، مسجدی که پاتوق بسیاری از نویسندگان امروز ادبیات انقلاب بوده است.
امیرحسین فردی، مسئول مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری از افرادی بود که در مسجد جواد الائمه (ع) تهران فعالیت داشت. وی از مؤسسان کتابخانه مسجد جوادالائمه(ع) در سال ١٣٥٣ و شورای نویسندگان آن مسجد بود، حضور فعال در عرصههای اجرایی حوزه ادبیات به خصوص ادبیات داستانی در این سال ها از او چهرهای سختکوش و مقاوم ساخت.
وی نویسنده پیشکسوت ادبیات انقلاب اسلامی و مدیر مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری بود که روز پنج شنبه در سن 64 سالگی درگذشت.
در کارنامه فعالیت های اجرایی امیرحسین فردی، میتوان به فعالیت در مجموعه هایی چون کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس، کتاب سال شهید حبیب غنیپور، جشنواره ادبیات داستانی بسیج، جشنواره راهیان نور، انجمن قلم ایران، جشنواره قصههای قرآنی و ... اشاره کرد.
سال گذشته در رابطه با توفیقات فعالیت فرهنگی در مسجد گفتگویی توسط خبرنگار شبستان با وی انجام شد که امروز به مناسبت درگذشت وی دوباره باز نشر می شود. آنچه می خوانید حاصل این گفتگو است.
آقای فردی چه توفیقاتی بر فعالیت های فرهنگی که در مسجد انجام می شود، مترتب است که مسجد را برای آغاز فعالیت های هنری خود انتخاب کردید؟
انجام فعالیت های فرهنگی در مسجد موجب افزایش توفیقات و برکات بسیاری برای انسان می شود، در واقع انجام فعالیت فرهنگی در مسجد شکلی از عبادت است. از طرفی ایمان و اعتقاد به مسجد موجب شد که این مکان مقدس را برای ادامه فعالیت هایم انتخاب کنم چرا که معتقدم اگر فعالیت های فرهنگی، هنری و ادبی با مسجد و آموزه های دینی گره بخورد، بیشتر از جانب مردم مورد استقبال و تایید قرار می گیرد. از این رو من و دوستانم، خود را مکلف به انجام فعالیت های فرهنگی و هنری در فضاهای دینی و الهی کردیم و حتی فکر فعالیت در فضایی غیر از مسجد را نیز به ذهنمان راه نمی دادیم.
مسجد جواد الائمه(ع) پیش از پیروزی انقلاب چه حال و هوایی داشت؟
در آن دوره مسجد محل دید، بازدید، تفریح و برگزاری کلاس های فوق برنامه، تقویت علمی، ورزش، جلسات فرهنگی، عقیدتی و سیاسی بود. نه اینکه بگوییم الان این فعالیت ها در مساجد نیست، شرایط امروز با آن دوره متفاوت است. جمع شدن تعدادی از بچه های مسجد در کنار هم در آن روزها از نظر رژیم شاه عادی نبود و عوامل رژیم شاهنشاهی همواره از این گونه جمع ها احساس خطر می کرد. آنها تلاش می کردند جوان ها را از مسجد دور کنند تا در جایی جز مسجد دور هم جمع شوند و به مسائل سیاسی فکر نکنند. اما جوانان علی رغم مخالفت رژیم در مسجد جمع شدند و انجمن ادبی تشکیل دادند. حتی در این جمع ها تئاتر کار می کردند و فعالیت های هنری دیگری نیز انجام می دادند.
از اقدامات مهم بچه های مسجد جوادالائمه تشکیل گروه سرود با مسئولیت فرج الله سلحشور (کارگردان سینما) بود. سلحشور با بچه ها گروه سرود تشکیل می داد و جلسات قرآن برگزار می کرد. در حقیقت برای انجام فعالیت ها در مسجد تقسیم کار شده بود و هر کسی در شاخه ای فعالیت می کرد.
من هم در حالی که روز به روز بر تعداد بچه های عضو در مسجد بیشتر می شد به دنبال کشف استعداد بچه ها در زمینه نویسندگی بودم. بچه ها در هر رشته ای که فعالیت می کردند با فنون کار آشنا بودند و بر فضای کار احاطه داشتند. به عنوان مثال بچه های مسجد با اوضاع ادبیات داستانی در کشور آشنا بودند و حرفی برای گفتن داشتند و وضعیت ادبیات کشور را مرتب رصد می کردند. در واقع بچه ها به صورت کارشناسانه در رشته های مختلف فعالیت داشتند و کارها را با هم پیش می بردند.
یکی از موفقیت های مسجد، جذب تعدادی از جوانان و نوجوانان بود. به نظر شما چه عواملی موجب شد تا این موفقیت حاصل شود؟
در ابتدا تعداد بچه هایی که در برنامه های مسجد شرکت می کردند کم بود ولی رفته رفته تعداد افرادی که به مسجد پیوستند روز به روز بیشتر شد تا جایی که در اوایل انقلاب تعداد اعضای مسجد به هفت هزار نفر رسید به طوری که حتی فضای کافی برای پذیرش نیمی از اعضا را به صورت همزمان نداشتیم. نکته جالب این جا بود که بچه ها چهره به چهره تبلیغ می کردند که مسجد جواد الائمه(ع) برنامه های جالبی دارد و اینگونه بود که از محله های دیگر هم به مسجد می آمدند که عضو شوند.
فضای مسجد جوابگوی این استقبال نبود. کتاب ها کم و متقاضیان زیاد بودند. کتاب های مسجد دست به دست خوانده می شد و ما وظیفه خودمان می دانستیم که اعتماد هر کس که به کتابخانه می آید را جلب کنیم و از این کار هم لذت می بردیم. در حالی که رژیم شاه توطئه هایی برای دور کردن نوجوانان و جوانان از مسجد داشت و در محافل مربوط به خود ذهن آنها را آلوده می کرد، اما گروه های بسیاری جذب مسجد می شدند که این موجبات خوشحالی بچه ها را فراهم می کرد.
فرج الله سلحشور، بهزاد بهزادپور، مجید مجیدی، شهید اکبر قدیانی، محمد ناصری، ناصر نادری، مجید و حمید ریاضی، شهید حبیب غنی پور از افرادی بودند که در عرصه تئاتر، قصه نویسی، شعر و ادبیات فعالیت های شاخص داشتند که تعدادی از آنها در حال حاضر در بخش های مختلف فعالیت می کنند و خاطره های زیادی از حوادث دوران انقلاب دارند.
در اوضاع و شرایط تنگ و مخوف رژیم شاه وقتی غریبه ای پا به کتابخانه مسجد می گذاشت، این شک به وجود می آمد که برای کسب اطلاعات آمده است. معلوم بود که وقتی صد نفر یک جا در مکانی چون مسجد جمع شوند، رژیم نتواند بی تفاوت از کنارش بگذرد به هر حال در چنین فضایی کار را پیش بردیم تا آستانه انقلاب، آن شبی که قرار بود صبح فردایش امام خمینی (ره) به میهن بازگردد.
آن شب از بهمن سال 57 همگی در هوای سرد در شبستان مسجد خوابیدیم. بچه هایی که حالا بزرگ شده بودند، مفهوم انقلاب، مبارزه و علت حضورشان در مسجد در آن سال ها را درک می کردند. صبح آن روز با کمپرسی یکی از همسایه ها خود را برای استقبال از امام به میدان آزادی رساندیم.
چه کسی کتابخانه کوچک مسجد را پایه گذاری کرد؟
جلسات شورای نویسندگان مسجد پس از پیروزی انقلاب در فاصله سال های 58 تا 70 ادامه پیدا کرد اما کم کم بچه ها بزرگ تر و صاحب خانواده و مسئولیت های بیشتر شدند. طبیعی بود که دیگر امکان حضور در یک اتاق کوچک قصه وجود نداشت به همین منظور جشنواره شهید غنی پور را طراحی کردیم تا فعالیت های مسجد در سطح کشور معرفی و گسترش پیدا کند. معرفی یک شهید نویسنده یعنی الگو دادن و ترسیم راه به ادیبان و داستان نویسان این مرز و بوم.
شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه (ع) محصول دو آزمون بزرگ ملت ایران یعنی انقلاب و جنگ است. ریشههای این شورا به شور انقلابی مردم ایران برای پیروزی بر حاکمیت وابسته به رژیم بیگانه و سپس مقاومت جوانان ایرانی در مقابل تجاوز مسلحانه بیگانگان برمیگردد.
زمینه شکلگیری شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه (ع) به اوایل دهه پنجاه برمیگردد. در آن سالها، هیئت امنای مسجد و نیز امامان جماعت به این نتیجه رسیده بودند که باید در کنار شبستان مسجد، کتابخانه و صندوق قرضالحسنهای هم تأسیس شود تا دامنه حضور مردم در مساجد، محدود به نماز و برنامههای منبر نشود.
بیشترین اعضای شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه (ع) از میان اعضای کتابخانه مسجد بودند که استعداد خود را در زمینه نویسندگی نشان داده بودند. کتابخانه مسجد از اواسط دهه 50 فعالیت خود را شروع کرد. کتابخانه، اتاقکی کوچک در کنار شبستان مسجد بود که چند قفسه فلزی کهنه و تعدادی کتاب پراکنده مذهبی با تفکیک گروه سنی و موضوعات داشت. بنیانگذار کتابخانه کوچک مسجد، هادی علیاکبری بود. او برای تأسیس این کتابخانه، کتابخانه شخصی خودش را به مسجد منتقل کرد و کمکم و با کمک دیگران تعداد و عناوین کتابها افزایش یافت. مدتی بعد وقتی تعداد طبقات مسجد بیشتر شد یکی از سالنهای آن را به کتابخانه اختصاص دادند و در مراسمی کتابخانه جدید افتتاح و مورد استقبال نوجوانان و جوانان واقع شد.
برنامه خاصی در کتابخانه مسجد انجام می شد یا فعالیت آن منحصر به بحث کتابخوانی می شد؟
به غیر از هادی علیاکبری چند نفر دیگر از جوانان، مسئولیت اداره کتابخانه را عهدهدار شدند. برقراری ارتباط با مراجعان و راهنمایی کودکان و نوجوانان از وظایف کتابداران بود. وقتی تعداد مراجعان به کتابخانه مسجد افزایش چشمگیری یافت، مسئولان کتابخانه به این فکر افتادند که تنوعی در برنامههای آن ایجاد کنند و تنها به امانت دادن و پس گرفتن خشک و خالی کتابها اکتفا نکنند. به همین منظور جلساتی با شرکت اعضای فعال کتابخانه تشکیل شد تا کتابهایی که بیشترین خواننده را دارد مورد نقد و تحلیل قرار بگیرد و هر کس در مورد کتابی که خوانده نظرش را بگوید. در این جلسات علاوه بر خوانندگان کتابها، سایر اعضای کتابخانه نیز حضور داشتند و برای آنها برگزاری چنین جلسات نقد و بررسی کتاب ها جذاب و تازه بود چرا که چنین برنامه ای را در مدرسه و جاهای دیگر ندیده بودند و تنها در مسجد بود که میتوانستند نظر خود را آزادانه درباره کتابی که خواندند، بیان کنند.
دامنه فعالیت کتابخانه مسجد تنها به کتاب و کتابخوانی محدود نبود بلکه این مکان به نوعی محل بروز خلاقیتهای گوناگون اعضا در رشته هایی همچون قرائت قرآن، تئاتر، سرود هم بود که سعی میشد در این شاخهها هم زبدهترین اساتید به کتابخانه مسجد دعوت شوند. چرا که کارشناسان و استادانی که به کتابخانه مسجد دعوت میشدند همگی به اسلام و انقلاب امید داشتند و بدون دریافت کمترین دستمزد، خالصانه در کتابخانه مسجد فعالیت و در آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان تلاش میکردند.
از چه زمانی فعالیتهای مسجد با بنمایههای انقلابی همراه شد؟
مسجد جوادالائمه (ع) در منطقه نسبتا محروم تهران واقع شده بود. مرحوم حجتالاسلام غلامرضا مطلبی، امام جماعت مسجد که فردی معتقد به نهضت امام خمینی (ره) و اسلام بود یکی از مشوقان سرسخت جوانان برای حضور در این مسجد بود. وی از حضور نوجوانان و جوانان در مسجد استقبال و فضای مسجد را برای حضور آنان آماده کرده بود و با برخورد خوب همه را شیفته خود میکرد. در واقع وی به جوانان اعتماد داشت و کارها را به آنها میسپرد. با وجود چنین روحانی انقلابی بود که جوانان مؤمن و هنرمند توانستند در مسجد جوادالائمه (ع) دورهم جمع شوند و آنجا را تبدیل به یک پایگاه هنری و فرهنگی کنند.
کتابخانه مسجد نیز محل اعتماد مردم بود. آنها با رضایتمندی فرزندان خود را تشویق میکردند تا عضو کتابخانه مسجد شوند و در برنامههای آن شرکت کنند چرا که فضای فرهنگی و کتابخانههای متعلق به نظام شاهنشاهی را مناسب نمیدانستند و به اهداف و برنامههای آنها اعتماد و اعتقاد نداشتند. از طرفی خانوادهها علاقهمند بودند با حضور در کتابخانه مسجد و برنامههای آن بیشتر با مسجد مانوس شوند و در نماز جماعت مسجد نیز شرکت کنند و از همین راه بیشتر به سمت معنویت و ایمان گرایش پیدا کنند. به همین علت جذب نوجوانان و جوانان و حتی کودکان به مسجد چندان مشکل نبود، مسئله مهم محدودیت فضای کتابخانه، عناوین کتابها و نبود امکانات مالی بود.
در این برهه از زمان رژیم شاه هر نوع تجمع و فعالیت مذهبی را در جهت خلاف مصالح و امنیت می دانست اما همزمان با اوج گرفتن اختناق، تلاش رژیم شاهنشاهی برای سست کردن بنیانهای دینی و اعتقادی مردم، رفته رفته استقبال و گرایش جوانان به شرکت در بحث های کتابخانه مسجد بیشتر و بیشتر می شد و فعالیتهای مسجد با بنمایههای انقلابی نیز همراه. این امر جرم این جلسات را در دید رژیم بیشتر میکرد چراکه برگزاری این جلسات در مکانی چون مسجد، زمینهساز تقویت باورهای دینی و افشای ماهیت حکومت شاه بود.
وضعیت ادبیات داستانی پیش از انقلاب چگونه بود و روند فعالیت های ادبی و انقلابی در مسجد چگونه پیش می رفت که از میان نوجوانان دهه 50 مدیرانی فرهنگی تربیت شدند؟
ادبیات داستانی کودکان و نوجوانان قبل از انقلاب به طور کلی ادبیاتی سیاسی بود و بیشتر نویسندگانی که به کتابخانه مسجد میآمدند، سعی داشتند از طریق این نوع ادبیات به افشاگری علیه رژیم شاه بپردازند و خوانندگان خود را به مبارزه علیه رژیم دعوت کنند. از طرفی در کتابخانه مسجد نیز بحث این نوع ادبیات داغ بود و سعی می شد با دلیل و منطق از گرایش مراجعه کنندگان کتابخانه به آثار ادبیات مارکسیستی و هنر الحادی جلوگیری شود.
بالاخره انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) پیروز شد و مبارزه مردم علیه شاه به پایان رسید. کودکان و نوجوانانی که در نیمههای دهه پنجاه به کتابخانه پا گذاشته بودند، حالا در پایان این دهه و پس از پیروزی انقلاب، نوجوانان و جوانانی بودند که از آزمون انقلاب سربلند و پیروز بیرون آمده بودند و سالها حضور در محیط کتابخانه، مطالعه، معاشرت با اهل فکر و شرکت در برنامههای مسجد از آنها جوانانی فرهیخته، آگاه، هنرمند و هنرشناس ساخته بود که میتوانستند در معادلات نظام نوپای جمهوری اسلامی ایفای نقش کنند.
دوره تازه فعالیت ادبی مسجد الجوادالائمه (ع) از تابستان 1358 شروع شد. در این مرحله با توجه به شرایط سنی، نگاه به ادبیات داستانی با آنچه که پیش از پیروزی انقلاب بود، متفاوت شد. در این دوره هدف، آموزش مبانی داستاننویسی و پرداختن به مؤلفهها و سازوکارهای یک داستان بود. این دوره از فعالیت جلسات داستاننویسی مسجد جوادالائمه (ع)، طولانیترین و اصلیترین دوره این جلسات بود که بیش از 15 سال ادامه یافت و تقریبا بدون وقفه دوشنبه هر هفته در اتاقک کوچکی که روی بام شبستان مسجد ساخته شده بود و حکم مخزن کتابخانه را داشت، تشکیل میشد.
ظاهرا حوزه هنری از همین فضا شکل گرفت. دوست داریم در این باره بیشتر بدانیم. چگونه کتابخانه ای کوچک در مسجد منجر به پایه گذاری حوزه هنری شد و اولین فعالیت جدی بچه های مسجد جواد الائمه (ع) در قالب حوزه هنری از چه زمانی آغاز شد؟
همزمان با آغاز گسترده فعالیتهای داستاننویسی در مسجد، حوزه اندیشه و هنر اسلامی که بعدها به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی تغییر نام پیدا کرد، تأسیس شد و چند نفر از مسئولان کتابخانه مسجد، مؤسسان حوزه شدند. با تشکیل این نهاد هنری نوپا، شور و شوق خاصی در میان هنرمندان متعهد و مؤمن به وجود آمد چرا که احساس میکردند که برای فعالیتهایشان پایگاهی فراهم شده است. ایجاد حوزه هنری، انگیزه نویسندگان جوان را برای شرکت در جلسات داستاننویسی مسجد جوادالائمه (ع) مضاعف کرد تا اینکه بعد از یک سال نخستین داستان منتخب این جلسات با عنوان «سوره بچههای مسجد» با حمایت حوزه هنری منتشر شد و بچهها حاصل زحمات خود را دیدند و شوق نوشتن و مطالعه در آنها قوت تازه ای گرفت.
سالها بعد نویسندگان مسجد جوادالائمه (ع) به مطبوعات و نشریات دیگر روی آوردند و فعالیت خود را گسترش دادند. در اینجا باید به تداوم و پایداری چندین ساله جلسات این مسجد اشاره کرد که در نوع خود بیهمتا بود و نظیر نداشت. یکی از علتهای استمرار جلسات، انگیزه و تعهد انقلابی و دینی اعضا بود.
اعضای این کتابخانه از حضور در جلسات و نقد و نظرها لذت میبردند و رفاقت دیرین اعضا و روابط عمیق آنها با یکدیگر یکی از علل توفیق جلسات بود. برخی از آنها از دوران دبستان وارد کتابخانه شده بودند و در سالهای نخستین پیروزی انقلاب در حال تمام کردن تحصیلات دبیرستان بودند، این دوستی و صمیمیت اعضا در پایداری جلسات بیتأثیر نبود چرا که بار اصلی جلسات و پیشبرد بحث ها بیشتر برعهده خود اعضا بود.
معمولا جلسات آموزشی مساجد مقطعی برپا می شود و بعد از مدتی کلا به فراموشی سپرده می شوند. اما چه رازی در ماندگاری جلسات نقد و بررسی ادبی این مسجد نهفته بود که به آن استمرار می بخشید؟
رفاقت دیرین اعضا و روابط عمیق بین آنها و حضور در زمانی مشخص و از پیش تعیین شده از رازهای ماندگاری جلسات نقد ادبی مسجد بود. از همان روزهای آغاز مرحله تازه فعالیت جلسات، مقرر شد این جلسات روزهای دوشنبه بعد از ظهر در کتابخانه مسجد تشکیل شود. در یکی از همین روزهای دوشنبه بود که در اثر حمله هواپیماهای رژیم صدام به فرودگاه مهرآباد، صدای مهیبی برخاست و شیشههای پنجره کتابخانه به شدت لرزید. یکی از اعضا از سر کنجکاوی برخاست و پنجره را باز کرد و به سرو صداها گوش داد و گفت: هواپیماهای صدام فرودگاه را زدند. در مقابل او یکی دیگر با اعتراض پاسخ داد: پنجره را ببند و بیا بنشین، آنها کار خودشان را کردند، ما هم کار خودمان را میکنیم. در آن مکان محقر اما بسیار با صفا، خاطرهانگیزترین سال های فعالیت جلسات شکل گرفت. در آن فضای کوچک با سقفی کوتاه با کتابهایی که در چهار طرف اتاقک در قفسهها چیده شده بود، بچه های مسجد دور هم جمع می شدند و ساعت ها به بحث و بررسی ادبی و فرهنگی می پرداختند.
و اما شهید غنی پور؟ کمی درباره او بگویید؟
در همان دوران اعضای جلسه به تناوب به جبهه میرفتند و در کسوت بسیجی علیه رژم بعثی عراق میجنگیدند و در اولین فرصت که به مرخصی می آمدند خود را به مسجد میرساندند. از اعضای جلسه کسانی هم بودند که به جبههها رفتند و دیگر به جلسه برنگشتند، مثل شهید حبیب غنیپور، شهید رضاکیانی، شهید حسن جعفر بیگلو که جایشان برای همیشه در آن اتاقک کوچک روی بام شبستان مسجد جواالائمه(ع) خالی ماند.
شهید حبیب غنیپور در سال 1343 به دنیا آمد و در سال 1365 با توسن شهادت از دنیا رفت. بیست و دو سال با خاکیان زیست و تا ابد با کروبیان خواهد بود. حبیب غنیپور تا سال 1357 مثل بقیه کودکان محروم جنوب شهر زندگی کرد؛ اما در خانوادهای که پدر، کاسب معتمد محل بود و مادر، معلم قرآن جلسات مذهبی بانوان حبیب با نان حلال و اشک عشق به اهل بیت محمد(ص) زیر سایه بلند مسجد روبروی خانهشان بزرگ شد.
اولین جلسه قصهنویسی مسجد جوادالائمه(ع) در سال 1358 مملو از نوجوانان محل بود و حبیب با جسارت در صف اول نشسته بود و به قصهای که یکی از آن جوانان میخواند گوش سپرده بود.
کتاب «سوره، بچههای مسجد» اولین محصول ادبی و هنری آن جمع بود که قصه انشا از حبیب غنیپور در آن چاپ شده بود. این کتاب که به نام انتشارات مسجد جوادلائمه در سطح کشور منتشر شد، در واقع نقطه شروع ادبیات دینی نوجوانان در کل تاریخ ادبیات نوجوانان اسلامی کشور ما بود.
حبیب همزمان با تدریس ادبیات و دینی در آن مدرسه، در مجله رشد جوان و نیز مجله کیهان بچهها شروع به نوشتن کرد. در سال 1364 در رشته ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی قبول شد و در ضمن معلمی، نویسندگی و اداره کتابخانهای با هفت هزار عضو، به تحصیل دانش پرداخت و در همان سال در عملیات والفجر8 (فتح فاو) شرکت کرد. او بیشتر در داستانهایش را در همین سالها نوشته است. مجموعه داستان «گل خاکی» برای جوانان و «عمو سبدی» برای نوجوانان، پس از شهادتش منتشر شدند ولی تعداد زیادی تحقیق و داستان همچنان ناتمام و منتشر نشده از او باقی ماندهاند.
شهید حبیب غنیپور در سال 65 در دو عملیات کبلای یک و پنج شرکت کرد. در عملیات اخیر، عشق در او به اوج خود رسید؛ آن چنان که دیگر آرام و قراری نمانده بود، عاقبت در شب دهم اسفند ماه سال 65 در ادامه عملیات کربلای پنج و در واقع در مراحل پایانی آن با چهرهای متین و تنی خونآلود بر خاک شلمچه افتاد و خدای خویش را ملاقات کرد.
الان دیگر جلسههای دوشنبه به دلایل گوناگون تشکیل نمیشود و فعالیت آن جمع که با نام شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه(ع) شناخته شدهاند، در قالب جشنواره کتاب سال شهید حبیب غنیپور ادامه دارد.
پایان پیام/
نظر شما