به گزارش خبرگزاری شبستان، استاد عبدالمجید فرایی، شاعر پیشکسوت انقلاب، شعری در سوگ بانوی بزرگ ام البنین سروده و به ساحت مادر سقای آب و ادب تقدیم کرده است که شما را به خواندن این شعر دعوت می کنیم:
ز زنها هیچکس زهرا (س) نباشد
کسی همسنگ با حورا نباشد
کسی روحالقدس آید سلامش
برد تا عرش علیین، پیامش
کسی با مرتضی باشد هماهنگ
شود همراه و هم فرهنگ و همرنگ
کسی که از خدا باشد مؤید
مقام وی در این صفحه نگنجد
خدایا یادم آمد، جانم افسرد
کسی پاره تن پیغمبر آزرد
چه شد زهرا چون گل یکباره پژمرد
من نمیگویم چگونه پشت در مرد
وصیت کرد زهرا (س) ای علی جان
نمان تنهای تنها، ای علی جان
گزین همسر، شریک درد باشد
زنی که مونس یک مرد باشد
علی (ع) ناچار گشته، میپذیرد
زنی کو، جای زهرا (س) را بگیرد
زنی وارسته و اهل یقین بود
سزاوار علی (ع) امالبنین بود
زنی شایسته سر تا پا ادب بود
تبارش از شجاعان عرب بود
به فرزندان زهرا (س) عشق ورزید
به خدمت روز و شب همواره کوشید
زنی که شیر زاد و شیر پرورد
بساط عشق با ایثار گسترد
به دنیا چون قدم بگذاشت، عباس
درخشان بود رویش همچو الماس
در او احساس میشد بیقراری
دمادم بود کارش، اشکباری
یکایک طفل را دربر گرفتند
به بر، آن لاله احمد گرفتند
ولی آرامشی در او ندیدند
اگرچه ناز او را میکشیدند
همه اطرافیان بویید عباس
جواب لا به او میداد احساس
در آغوش حسین آرام بگرفت
از آن آرام جان پیغام بگرفت
به رویش خنده مستانه میکرد
حدیث شمع با پروانه میکرد
که یعنی ای حسین جان، جان مائی
تو از روز نخستین، آشنائی
مرا با تو هزاران راز باشد
کسی که کوی تو جانباز باشد
ابوالفضل از وجودش شیر نوشید
گل اخلاص از آن سینه میچید
لبالب از صفا میشد وجودش
فضایل زیب تن در تار و پودش
جمالش، آفتاب آفرینش
خدا کرده ز زیبایان گزینش
به زیبایی کسی چون او ندیده
خدا ماه ولایت آفریده
چون او فرزند دلبند علی (ع) بود
شجاعت در وجودش منجلی بود
علی آن طفل را عباس نامید
دو دست کوچک عباس بوسید
تو گوئی کربلا میدید و عباس
فرات و لحظههای تلخ احساس
شریعه بود و دستان بریده
قمر روی زمین بر خون تپیده
از آن بانوی با اخلاص عالم
تولد یافت فرزندان، مفخم
به نام جعفر و عثمان و دیگر
چو عبدالله، همه شیر دلاور
همه پویندگان راه ایمان
همه تسلیم مولای شهیدان
همه شهد شهادت، سر کشیده
از این عالم، به جنت پر کشیده
به مادر هست، یک فرزند دلبند
چه دشوار است، مرگ چار فرزند
اگرچه شاهد و مرغ بهشتاند
جهان در راه شاه دین به هشتاند
حکایت ای مسلمان، اینچنین است
ابافاضل خود از امالبنین است
سروده عبدالمجید فرائی
نظر شما