خبرگزاری شبستان: امروزه آثار پائولو کوئلیو در رده عرفانهای نوظهور جای گرفته است. آثار وی بیشتر در قالب رمان است. یافتن مبانی اندیشهای او چندان ساده نیست. در حالی که، برای خوانندگان پرشمار آثار او، درک اصول اندیشههای وی بسیار مهم است. آگاهی از این اصول، خود بهترین نقد برای این گونه عرفانهای کاذب و وارداتی است.
از این رو در مقاله "بررسی مبانی خداشناختی و انسانشناختی پائولو کوئلیو"، اصول خداشناسی و انسان شناسی آثار وی بررسی و نقد شده است. در بحث خداشناسی، به نظرات او در شناخت خدا، صفات و پرستش او پرداخته شده است. در باب انسان شناسی نیز به جایگاه انسان در آفرینش، وظیفه او در دنیا و شناخت ذات او از منظر پائولو کوئلیو پرداخته شده است.
پائولو کوئلیو، نویسنده معاصر برزیلی است که آثار او از پرفروشترین کتابهای دنیا قرار گرفته است. وی پس از عمری سرگردانی در بحرانهای روحی و روانی، سرانجام تحت تأثیر عرفان سرخپوستی و فرقه رام، زندگی جدیدی را تجربه کرد. وی در نوشتههای خود، که غالباً در قالب رمان عرضه شدهاند، سعی نموده نوع تجربه جدید زندگی خود را به خوانندگان آثارش القاء کند.
خداشناسی از نگاه پائولو کوئلیو
ضرورت و امکان شناخت خدا: هر چند در بیان یک جهانبینی الاهی، باید نقش خدا در تدبیر جهان به خوبی ترسیم شود، اما پائولو مایل است جهان را بدون خداوند ترسیم کند. وی معتقد است حتی اگر کسی نقشی برای خدا قائل نباشد، باز جهانِ جهان است. انسان همان موجودی است که باید به دنبال عشق خود بگردد. در نگاه وی: «جستوجوی توضیحات درباره خداوند هیچ چیز بر شما آشکار نمیکند. ... هیچکس هرگز ثابت نخواهد کرد که خدا وجود دارد. در زندگی، برخی چیزها را فقط باید تجربه کرد... عشق چنین چیزی است. خداوند نیز که عشق است، چنین چیزی است.»
در مکتب معنوی پائولو، مهم این است که انسان به دنبال رؤیاها و ندای قلب خود برود. اساساً ضرورتی ندارد که به دنبال خداشناسی باشد؛ چراکه به نظر او:
کسی که به جستوجوی خدا میرود، دارد وقتش را تلف میکند. میتواند راههای بسیاری را طی کند، به آیینها و فرقههای زیادی پناه ببرد، اما اینگونه هرگز او را نخواهد یافت.خدا این جاست، اکنون کنار ما. میتوانیم او را در این مِه، در این زمین، در این لباسها، در این کفشها ببینیم. ... این ملاقات آسان نیست، ... چون او مدام از ما میخواهد به دنبال رؤیاها و قلب خود برویم.
از این مبانی فکری پائولو هم که بگذریم، و به فرض که اجازه داده شود به دنبال شناخت خدا باشیم، در نگاه تکثرگرایانه پائولو، شناخت هر کسی متفاوت خواهد بود. سرانجام، هر کس خدای خودساختهای دارد که با خدای دیگران تفاوت میکند. از اینرو، پائولو به ادیان الاهی در مورد ارائه تصویر خاصی از خداوند اعتراض دارد و اعتراف میکند که «از تصور خدایی استاندارد شده، که به طور متعصبانهای برای همه معتبر باشد، وحشت دارم.
نقد و بررسی:
الف: نمیتوان وجود خدا را ثابت کرد
1. بهتر بود پائولو میگفت: من نمیتوانم خدا را ثابت کنم. البته کمی نیز به او حق باید داد. اثبات خدای واحد سه گانه، در جهان مسیحی بسیار دشوار است. کتاب مقدس نیز هیچ دلیلی برای اثبات خدا ندارد. مسلمانان در فرهنگ اسلام با این مشکل مواجه نیستند. قرآن و روایات امامان معصوم(ع)، به حکم عقلی و فطری بر وجود خداوند بسیار ارشاد کردهاند.
2. هر چند تفصیل براهین اثبات وجود خدا را باید در منابع مستقل و مفصل جستوجو کرد، اما میتوان برای کامل شدن نقد، به برهان سینوی در اثبات وجود خدا اشاره کرد:
شکی نیست که در جهان موجودی وجود دارد. این موجود، یا وجود برای آن ضروری است و «واجب الوجود» است و یا «ممکن الوجود». این موجود، اگر واجب الوجود باشد که مطلوب ثابت است. اگر ممکن الوجود باشد، یعنی در وجودش «نیازمند» است. از آنجا که دور و تسلسل باطل است، یا باید به مدد واجب الوجود حاصل شده باشد، و یا به مدد چیزی که سرانجام به واجب الوجود میرسد. نتیجه اینکه، جهان را نمیتوان بدون واجب الوجود، یا همان خدا تصور کرد.
ب. شناخت هر کس از خدا متفاوت است
اینکه شناخت هر کس از خداوند متفاوت است، کلامی دو پهلو است. یک معنای آن این است که نمیتوان خدای واحدی برای بشر تصور کرد. پائولو در نگاه تکثرگرایانه خود، به دنبال چنین برداشتی است. معنای دیگر این سخن است که، خدا یکی است و راه شناخت او هم برای همه انسانها یکسان است. اما بسته به تفاوت استعدادها و قرب و بُعْدهای معنوی، هر کس به اندازه خویش درکی دارد. این معنا پذیرفتنی است.
برگرفته از فصلنامه حکمت عرفانی، سال اول، شماره 1، پاییز 1390 (ص.143-176)
ادامه دارد/
نظر شما