به گزارش خبرگزاری شبستان و به نقل از مرکز روابطعمومی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در متن این پیام آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
فسانه نیست زمانه، فسونگر اما هسـت محدّب ار که نباشد، مقعّر امّا هست
به صحنه قطعة پنهان زندگی شد فاش حقیقت ار که نباشد ز باور امّا هست
صحنه میگیردمان! بسکه در شعبدة بازی این بازیگر، حس باور جاری است. صحنه میگیردمان! بسکه درد است نهان در پس آن خندة تلخ! درد مردی است؛ چه فرقی دارد، در حلب، در بغداد، شوشتر یا که به بلخ !؟ صحنه میگیردمان! زان تصوّر که تو داری ز مکافات بشر! زان تعهد که تو داری! به بیداری خلق، به جهان اسلام، و کنون معرکة این هنر است که بتازی در ذهن و بسازی انسان و بگیری پیمان!
تئاتر آنگاه از بازی فراتر میرود که تعهدی در بطن و متنش نهفته باشد؛ گوهری از حقیقتی را سفته باشد؛ حرفی از درد مردمان محروم گفته باشد. و امروز درد بشر اسارت است! چه در بند غرور و منیّت خود، و چه در چنگال بردهداری مدرن تمامیت خواهان عالم!
بهنظر میرسد تئاتر بهترین شیوة نمایش حرفهایی بوده است که بیانش با زبان دشوار مینموده است و یا شاید حرفهایی که با زبان بیزبانی باید زد!
بیگمان هنر ریشه در تاریخ دارد. هرچه ملتی ریشهدارتر، هنرش عمیقتر! امّا میبینیم که تاریخ ملتها را هم محو میکنند چه رسد به هنرش، تا در سایة این نسیان تاریخی، برای خود هویتی دستوپا کنند.
گرچه گذشتهها، گذشته است «مافات مضی» و بر آنها نمیتوان تکیه کرد امّا میتوان گذشته را شالودة بنائی کرد که نه تنها تکیه بر آن اطمینانبخش است بلکه در جانپناهش میتوان آسوده زیست به شرط آنکه سقف باور را محکمتر بسازیم و با مصالح ایمان و بصیرت درزها را فروپوشیم تا از ورود هوای سرد و آلوده ممانعت به عمل آوریم؛ آنگاه صحنة تئاتر هم قداست معبد را پیدا میکند.
قدم نهادن جشنواره تئاتر فجر به ساحت چهارمین دهة برگزاری آن بر تمامی پایمردیها و پایداریهای هنرمندان غیور متعهد مبارک باد.
برایتان دههای سرشار از بیداری و دینداری و پایداری و عزتمداری آرزو میکنم.
توفیق، رفیق طریق کیان و کرامتتان باد.
سیدمحمد حسینی
پایان پیام/
نظر شما