سبک زندگی در کنار اتحاد و ائتلاف به افراد قدرت خاص می بخشد

سبک زندگی همگرایی و واگرایی، اتحاد و ائتلاف می‌سازد. افراد دارای سبک مشترک در زندگی دارای قضاوت‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و اخلاقی یکسان شده و از قدرتی خاص بهره مند می شوند.

خبرگزاری شبستان: اسلام دینی است که علاوه بر این که به بعد روحانی انسان توجه دارد، بعد جسمانی او را نیز مورد دقت قرار داده است. بر این مبنا، جسم و روح، رابطۀ تنگاتنگی با هم دارند و بر اساس این رابطه، نیازهایشان نیز به هم مرتبط می شوند. برای برطرف کردن این نیازها، اسلام دستوراتی دارد که در نهایت به سبک زندگی اسلامی منجر می‌شود. به همین منظور ایسکا برای آشنایی با تعریف و ویژگی‌ها و همچنین پیامدهای سبک زندگی با حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی علیزاده، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و مدیر مرکز اخلاق و تربیت اسلامی به گفت و گو پرداخته که مشروح آن در ذیل می آید:

 

سبک زندگی چه معنایی را در خود نهفته دارد؟

سبک زندگی اصطلاحاً به یک نوع نظام واره و سیستم خاص زندگی اطلاق می‌شود که به یک فرد و خانواده با هویت خاص اختصاص دارد:

این هویت دارای دو بخش عمده است. یک بخش بسیار مهم آن، هویت اعتقادی ارزشی است. هویت ارزشی اعتقادی این نظام اعتقادی نوعی جهان بینی است مربوط به تفسیر از عالم و آدم، حقیقت زندگی، ‌از وجود و آغاز و انجام و فرجام حیات به علاوه‌ی نظام ارزشی‌ای که توامان با این جهان بینی برمی‌گزیند.

دومین رکن این هویت خاص، هویت صنفی است؛ به بیان دیگر، پایگاه اجتماعی به لحاظ کلاس اقتصادی و جایگاه فرهنگی، دومین رکن به شمار می‌رود.

 

سبک زندگی شامل چه ارکان و ویژگی‌هایی است؟

در این زمینه دو بحث از نگاه جامعه شناسان و پژوهشگران علوم فرهنگی مورد اشاره جدی بوده:‌ یکی نظام ارتباطی،‌ دودیگر نظام معیشتی، این دو در واقع بزنگاههایی هستند که محل ظهور ثمره سبک‌های زندگی بیشتر برجسته می‌شود.

ویژگی‌اول: مبتنی بر دیدگاهی مصرح و خودآگاهانه یا غیر مصرح (نیمه خودآگاه یا نیمه ارتکازی) در فلسفه‌ی حیات است. گاهی در ناخودآگاه است و شخص نمی‌تواند تحلیل کند. اما قطعاً تحلیل دارد. شخص گونه‌ای زندگی می‌کند و نوع دیگری از زندگی را به سخره می‌گیرد یا نقد شدید می‌کند. در این حالت شخص معتقد است زندگی یعنی سبک زندگی برگزیده خودش.

ویژگی دوم: این است که مجموعه‌ی عناصر، زمانی به سبک زندگی تبدیل می‌شود که به نصاب انسجام و همبستگی برسد. اگر فردی ملغمه‌ای از چندین نوع منطق زندگی کردن و مدل زندگی کردن را در زندگی خودش پیاده کند به یقین نمی‌توان گفت این شخص دارای سبک زندگی است. عناصر زندگی باید همخوانی و تلائم داشته باشد.

نظام ارتباطیش با نظام معیشتی با نظام اعتقادی با نظام فرهنگی با نظام مصرف تناسب دارد در غیر این صورت به یک سبک منتهی نمی‌شود.

ویژگی سوم: این است که عناصر زندگی باید پایدار باشد اگر کسی به صورت موقت انسجامی در عناصر زندگی اش باشد سبک ندارد.مانند زوج جوانی که بین قطب‌های تفکر اجتماعی و سلایق اجتماعی و … هستند. چند سال اول زندگی به گونه‌ای رفتار می‌کنند بعد تحت تاثیر یک قطب دیگری از مرجعیت فکری اجتماعی به سمتی دیگری کشیده می‌شوند اینها هنوز استقرار پیدا نکردند نمی‌توان گفت اینها حائز یک سبک زندگی اند. فردی در دوران نوجوانی که هنوز شاکله‌ی هویت فکری، فرهنگی اجتماعی، سیاسی اش شکل نگرفته چپ و راست می‌زند، دارای سبک زندگی نشده است.

ویژگی چهارم: اختیاری و انتخابی بودن اکثر این عناصر است. اگر فردی در یک اردوگاه کار اجباری یا در اسارت یا در زندان یا در هر حوزه‌ای که یک اقتدار بیرونی، او را به یک نوع زیستی براند سبک زندگی ندارد. سبک زندگی باید انتخاب بشود و فرد در تعریف و چینش و معماری آن بر اساس نظام اعتقادی و ارزش هایش، فعالانه مشارکت داشته باشد. البته به صورت نسبی زیرا در زندان هم سهمی از شکل دادن به نوع زندگی هست. ولو این که مقداری بر اساس جبر اجتماعی تحمیل شده

 

سبک زندگی چه آثار و تبعاتی را در پی دارد؟

هر سبک زندگی پیامدهای متعددی دارد:

اول: ایجاد هویت اجتماعی

سبک زندگی به نوعی هویت اجتماعی ختم می‌شود. جامعه شناسان و پدیدارشناسان فرهنگی روی نظام ارتباطی به این جهت تاکید می‌کنند که سبک زندگی خودش برای افراد یک نوع پرستیژساز شده یعنی فرد کلاس هویتی خودش را با نوع ارتباطاتی که می‌گیرد و سبد مصرفی که دارد و نوع شغلی که انتخاب می‌کند معرفی می‌کند. ایجاد مدل رفتار و منش می‌کند یک نوع سلوکی در زندگی اقتضا می‌کند اگر المرء مع من احبه. با کی نشست و برخاست می‌کند نظام ارتباطی. دوستان و معاشرین اش چه کسانی هستند؟ چه ماشینی سوار می‌شود؟ مبل خانه اش چه گونه است؟ خانه اش کدام محله است؟ براین پایه فرد بر اساس چیزی که می‌خورد و می‌پوشد و جایی که زندگی می‌کند و وسیله‌ای که سوار می‌شود و کسانی که با آنان حشر و نشر دارد آرام آرام به یک سری رفتارها عادت می‌کند و به تعبیر روان شناختی برایش درونی می‌شود.

سوم: ایجاد ذهنیت هماهنگ با مدل و منش زندگی

می‌گویند آن گونه که می‌اندیشی زندگی کن و الا آن گونه خواهی اندیشید که زندگی می‌کنی. با گفته شده به ضلع اندیشه ات امتداد ببخش و چترش را روی فضای زندگی بکش. اگر این کار را نکنی زندگی چترش را می‌کشد روی فضای ذهنت. «ثم کان عاقبة الذین اساؤوا السوئی ان کذبوا بآیات الله» بد عملی به بد دلی و بددلی به بدفکری و سیه فکری رسید. در این صورت شخص دچار گسست روانی می‌شود و شخصیتش فرو می‌ریزد. برای این که این اتفاق نیفتد یک سیستم‌های دفاعی وجود دارد طرف دست به توجیه می‌زند برای این که عیشش خراب نشود. بنابراین می‌توان گفت سبک زندگی، نوع نگرش و نوع بینش را به دنبال می‌آورد.

گاهی ما خودمان نمی‌فهمیم در مورد یک بحث فرهنگی اجتماعی اعتقادی یا سیاسی موضع‌گیری می‌کنیم نمی‌دانیم خاستگاه این موضع‌گیری کجاست. فکر می‌کنیم همان به عقلمان رسیده در حالی که این نیست. من به یک نوع زندگی خو گرفتم که آن اعتقاد یا پدیده اجتماعی یا فرهنگی به اصطلاح روانشناسی اجتماعی ناهماهنگی شناختی و برای من پذیرش آن مشکل است.

اگر بتوانیم بفهمیم که این شخص منتسب به کدام نوع از سبک زندگی است. به راحتی می‌توان قضاوت‌های اجتماعی اقتصادی- سیاسی – فرهنگی- اعتقادی و رفتار بیرونی شخص را پیش‌بینی کرد. در واقع می‌توان چنین تعبیر کرد که سبک زندگی افراد، آنها را برای ما پیش بینی پذیر می‌کند. به تعبیر معروف سبک زندگی کوزه‌ای است که این فرد در آن افتاده است و از کوزه همان برون تراود که در اوست.

نکته مهم دیگر که در سطح کلان اجتماعی است اینکه سبک زندگی همگرایی و واگرایی درست می‌کند اتحاد و ائتلاف می‌سازد. جاهایی لازم نیست افراد همدیگر را دیده باشند تا با همدیگر موضع مشترک داشته باشند. لازم نیست هدایت‌گر مشخصی داشته باشند در این مواقع یک نوع ائتلاف و همگرایی از پیش تعریف نشده اتوماتیک رخ می‌دهد افرادی که به یک سبک زندگی می‌کنند قضاوت‌های اجتماعی فرهنگی و اقتصادی و اخلاقی شان یکسان خواهد شد اینها با هم یک قدرت اجتماعی تشکیل می‌دهند و در برابر کسانی که این طور نیستند یک قطب مخالف ایجاد می‌کند. براین اساس می‌توان گفت سبک‌های زندگی قدرت پنهان اجتماعی دارند.

ادامه دارد/ 

کد خبر 217815

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha