به گزارش خبرگزاری شبستان، "این کتاب را نخوانید" جمله معروف رضا امیرخانی در مراسم رونمایی کتاب "در پایتخت فراموشی" بود که در بیست و پنجمین نمایشگاه بینالمللی در غرفه انتشارات سوره مهر مطرح شد، ادله امیرخانی این بود که اگر کسی میخواهد در مورد افغانستان مطلبی بنویسد اگر این کتاب را بخواند در غیر این صورت حرفی برای گفتن ندارد چون کتاب جعفریان بسیار کامل است.
با محمدحسین جعفریان، نویسنده کتاب به گفتوگو نشستیم تا از حال و هوای افغانستان دیروز و امروز بشنویم، هر چند که جعفریان معتقد است افغانستان و کابل امروز از نظر پیشرفت در روزگار اخیر غیرقابل تصور با آن دیاری است که وی در گذشته با عنوان پایتخت فراموشی کتاباش را نامگذاری کرده بود. خلاصه این گفتوگوی طولانی را در ادامه میخوانید.
سال 81 و عزیمت شما به افغانستان در واقع مبنایی میشود برای نگارش کتاب، تا قبل ازآن سفر، آیا به افعانستان سفر دیگری داشتهاید؟
من در فاصله سالهای 1375 تا 1377، که دیپلماتهای ما در مزارشریف شهید شدند، به عنوان رایزن فرهنگی در افغانستان مشغول به کار بودم و دو روز قبل از حمله به سفارت ایران، در مزار شریف، به ایران برگشتم. قبل از آن هم خیلی به افغانستان سفر کرده بودم که حاصل آن سریالهای مختلفی است که یا ساختم یا در ساخت آن شریک بودم. سفر سال 81 و دعوت در کنگرهای برای پاسداشت احمدشاه مسعود، در واقع یک بکگراندی است از مستندی بود که در سال قبلتر از آن درباره احمدشاه مسعود ساخته بودم و بسیار در افغانستان گل کرد. این مستند، با آنکه در روزهای آخر عمر احمد شاه مسعود ساخته شده بود، خوشبختانه فتحبابی را برای مراودههای بیشتر با دوستان افغان ایجاد کرد.
هماکنون ده سال از این سفر میگذرد. آیا این وقفه دهساله در نگارش کتاب دلیل خاصی داشت؟
من سفرهای متفاوتی به افغانستان داشتم. یک دوره از این سفرها در اوج جنگ داخلی احزاب در این کشور بود. هر وقت که به ایران برمیگشتم به صورت پراکنده مطالبی دربارة این سفرها در هفتهنامة «مهر»، به سردبیری آقای سیدعلی میرفتاح، با عنوان «چکر در ولایت ژنرالها» منتشر میکردم که با استقبال بسیار خوب خوانندگان هم روبهرو شد. بعدها آقای میرفتاح مرا تشویق کرد این یادداشتها را در یک مجلد به صورت متمرکز چاپ کنم که من تعلل کردم.در همان ایام آقای یونس شکرخواه در مطلبی از نثر من در آن هفتهنامه خیلی تعریف کردند.همچنین آقای داوود غفارزادگان نقل قولی از هوشنگ گلشیری مطرح میکند به این مضمون که از آقای گلشیری پرسیدم قلم کدامیک از بچهمسلمانها را میپسندید و وی اظهار کرد، فردی که در هفتهنامة «مهر» دربارة افغانستان مینویسد، قلم بسیار خوبی دارد. حاج مرتضی سرهنگی هم در آن زمان از تعدادی از این یادداشتها خوشش آمده بود؛ به طوری که برخی از آنها را در دوهفتهنامة «کمان» منتشر کرد. امید مهدینژاد نیز اهتمام خاصی در گردآوری مطالب از خود نشان داد. البته من در یک نشریة دیگر نیز تعداد قابل توجهی مطلب نوشته بودم، اما تصمیم بر این شد که فعلاً همین مطالبِ مجلة «مهر» در قالب یک کتاب چاپ شود تا بازخورد خوانندگان نیز دیده شود. خوشبختانه با آنکه کتاب در روزهای آخر نمایشگاه رسید، استقبال بسیار خوبی از آن شد. این امر باعث شد ترغیب شوم کتاب «چکر در سرزمین جنرالها» را نیز برای چاپ آماده کنم. این کتاب مجموع یادداشتهایم از همة سفرهایی است که به افغانستان داشتم و محدود به یک سفر خاص نیست.
آیا ناشر آن مشخص شده است؟
خیر، هنوز ناشر آن مشخص نشده، اما امیدوارم ناشری که کتاب را به آن میسپارم این اثر را برای نمایشگاه سال آینده برساند.
در نمایشگاه امسال، رضا امیرخانی تأکید کرد که «در پایتخت فراموشی» منبع مهمی برای علاقهمندان به ژانر سفرنامهنویسی است. شما سفرنامههایی را که دربارة کشور افغانستان نوشته شده است را چگونه ارزیابی میکنید؟
رضا امیرخانی به بنده لطف دارد. یکی از دلایل چاپ این اثر در واقع تشویقهای رضا امیرخانی بوده است. دربارة افغانستان باید بگویم که از نظر کمّی کارهایی وجود دارد، اما بسیار محدود است؛ مثل «جانستان و کابلستان» امیرخانی یا کتاب آقای دهباشی. باید گفت مردم ما عطش عجیبی دارند تا دربارة مورد افغانستان بشوند و بخوانند.
از آنجایی که در حال حاضر فضای مجازی بر کل دنیا سیطره پیدا کرده و افراد به صورت لحظه به لحظه وقایع و رویدادها را ثبت میکنند، آیا هنوز ژانر سفرنامه نویسینویسی جایگاه و خواستار خود را در بین علاقهمندان به ادبیات حفظ کرده است؟
همانطور که گفتید با ظهور اینترنت و فضای سایبر تغییراتی در این حوزه ایجاد شده و خواهد شد، اما یقین بدانید جنس بیشتر مطالبی که در فضای سایبر میآید بسیار دم دستی است.کسانی که عموما قلمهای فاخری دارند در این فضا حضور ندارند. اما خوب در آینده ما لاجرم به این سمت خواهیم رفت که نویسندگان مشاهدات خود را از یک سفر در فضای سایبر خواهند نوشت و خاطرهنویسی تحتتأثیر این فضا قرار خواهد گرفت.
چرا این عنوان را برای کتاب برگزیدید؟
کابل امروز با دنیای خودش ارتباط خوبی داشته و به پیشرفتهای قابل توجهی دست پیدا کرده است. اما در آن روزها اگر وارد شهر میشدید، گویی زمان متوقف شده بود. کوچکترین کاری که به طرفةالعینی انجام میشد، گاه روزها و گاه سالها طول میکشید. واقعاً پایتخت فراموشی بود. البته نامهای دیگری نیز مد نظرم بود، اما در نهایت، پس از مشورت با دوستان، به این نام رسیدیم.
در صفحات مختلف کتاب، شما بسیار از زندهیاد احمد شاه مسعود نقل قول و تعریف کردهاید؟ انگار کتاب با محوریت این شخصیت شکل گرفته است؟
همینطور است چون دلیل سفر هم شخص احمد شاه مسعود بوده است. در واقع من برای شرکت در مراسم سالگرد شهادت احمد شاه مسعود دعوت شده بودم. سال قبل از 1381، سفری به افغانستان داشتم. در آن زمان، نود درصد افغانستان دست طالبان بود. من به شمال افغانستان، منطقهای که از سوی احمد شاه مسعود اداره میشد، رفتم که حاصل آن مستند «شیردره پنجشیر» است. بعد از آن، نوعی ولع در من به وجود آمد تا دربارة این شخصیت و ناگفتههایی که در فیلم بیان نکرده بودم مطالبی بنویسم.
در مجموع چند بار به افغانستان سفر کردهاید؟
حدود بیست بار به افغانستان سفر کردهام. همچنین علاوه بر سالهای 1371 تا 1375، که به عنوان رایزن فرهنگی مشغول به کار بودم، از سال 1385 تا 1387 هم مجدداً این سمت را عهدهدار شدم، اما به خاطر مشکلات جسمی به ایران بازگشتم.
آخرین باری چه زمانی به افغانستان رفتید؟
عید 1391 تا آخر فروردین آنجا بودم که حاصل آن مستندی بود دربارة دیپلماتهای شهیدمان که به دست طالبان به شهادت رسیده بودند.
از آنجایی که بهتازگی به افغانستان سفر کردید آیا همچنان به نام «در پایتخت فراموشی» که عنوان کتاب را با آن نامگذاری کردید معتقدید؟
نه اوضاع خیلی عوض شده است. افغانها در ساختن کشورشان بسیار کوشا هستند. همچنین باید گفت که کشور افغانستان به پیشرفتهایی نائل شده است. افغانستانِ ده سال پیش با افغانستانِ امروز اصلاً قابل مقایسه نیست.
پایان پیام/
نظر شما