به گزارش خبرگزاری شبستان، پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری متن کامل اظهارات احمدی نژاد در سالروز تنقیح گزینش به فرمان امام خمینی (ره) را به شرح زیر منتشر کرد:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر واجعلنا من خیر انصاره واعوانه و المستشهدین بین یدیه
خدای بزرگ را سپاسگزارم که توفیق زیارت همکاران عزیز در مجموعۀ بسیار مهم و حساس جذب و گزینش را عنایت فرمود.
حاج آقای احمد علیزاده دبیر هیات عالی گزینش کل کشور و آقایان غلامحسین الهام معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رییس جمهور و ابراهیم عزیزی مشاور رییس جمهور و رییس مرکز هماهنگی نهادها مطالب جامعی را مطرح کردند و استفاده کردیم. امروز به نظرم اهمیت و حساسیت گزینش بر همگان کاملاً واضح است. باید چند اصل را در کنار هم داشته باشیم؛ اصل اول، اصل برائت است. اصل بر این است که همه به تعبیری خوب هستند. گرچه برای این اصل هم تفاسیر حقوقی وجود دارد. اینکه همه در برابر قانون مساوی و همه از حقوق اجتماعی برخوردارند، مگر اینکه به حکم قانون محروم شده باشند، این یک اصل است.
اصل دوم، مسأله جذب افراد به انقلاب و نظام اسلامی است. اساساً انقلاب برای جذب افراد آمده و برای دفع نیامده است.
اصولاً پیامبران الهی برای جذب، اصلاح، اعتلاء و بالا بردن انسانها آمدهاند و اساساً عالم هستی برای همین موضوع آفریده شده است. خدا انسان را برای به کمال رسیدن خلق کرده است نه برای سقوط و پایین رفتن.
اصلهای دیگری هم در کنار این اصول وجود دارد که کار را سخت میکند.مثل اصل حق عمومی در گزینش افراد برای حضور در مناصب تصمیمگیری، اداری و اثرگذاری حکومتی، علاوه بر آن حقوق، اصول دیگری هم وجود دارد و آن بیتالمال و سرنوشت دیگران است که میخواهیم به دست عدهای بدهیم. ممکن است بعضیها بگویند که چطور سرنوشت عدهای دست کارمند است؟ بله میشود، یک تصمیم ممکن است سرنوشتها را عوض کند مثلاً کاری را که میتوان انجام داد، اگر جلویش گرفته شده یا عقب انداخته شود، سرنوشتها عوض میشود و یا اگر کاری که نباید بشود، انجام دهیم، آثار اجتماعی دارد و باز هم سرنوشتها عوض میشود.
کار گزینش سخت است، از یک طرف باید جذب کنیم و حرمت و حقوق اجتماعی افراد حفظ شود و از طرف دیگر هم باید حقوق عمومی و بیتالمال و سرنوشتها و حاکمیت مراعات شود. مرز خیلی باریکی است. اگر ذرهای پایمان را یک طرف بگذاریم، حقوق عمومی خدشهدار میشود و اگر کمی آن طرفتر بگذاریم، حق افراد ضایع میشود. بنابراین کاری سخت و نوعی قضاوت است.
الحمدلله تحولات خوبی اتفاق افتاده است. همین گزارشی که جناب آقای علیزاده اینجا مطرح کردند، در یک فاصلۀ زمانی، سال 89 هشت دهم درصد افرادی بودهاند که نتوانستهاند وارد سیستم شوند و این در سال 90 به شش دهم تبدیل شده و آرزوی ما این است که روزی این درصد به صفر برسد؛ یعنی همۀ کسانی که برای ورود به دستگاه ادارۀ کشور اعلام آمادگی میکنند، صالح باشند. ولی با این حال معلوم است که اتفاقات خوبی افتاده است.
میخواهم چند توصیه داشته باشم. باور من این است که اکثریت قاطع مردم خوباند. این خوبی که من میگویم، به چه معناست؟ ما برای آدمها دو حقیقت قائلیم، یک حقیقت مربوط به درون افراد و اعتقادات و باورهای عمیق آنهاست و یکی هم رفتارهای ظاهری آنهاست. خیلی اوقات اینها با هم ارتباط ندارند. به عنوان مثال در طب سنتی داریم که وقتی بلغم در سر زیاد میشود، انسان خوابآلود میشود و فرد خوابآلود هم ممکن است پرت و پلا بگوید.
آدم خیلی خوب، مؤمن و سالمی است، ولی پرت و پلا میگوید. یک موقعی مواد دیگری در بدن زیاد میشود، طرف پرخاشگر و عصبانی میشود و زود از کوره در میرود. ولی در اصل آدم خیلی خوب، مؤمن و سالمی است، لذا باید رفتارهای ظاهری را از باورها و حقیقت وجودی افراد تفکیک کرد. اما بعضیها نیز اصلشان خراب شده است که تعداد اینها اندک است و شاید در یک شهر به تعداد انگشتان دست باشند که درون و باورهای آنها خراب شده است. خیلی سخت است که بتوان به آنها فرصت داد که وارد سیستم بشوند. اما آن که به تبع شرایط و اوضاع محیطی و طبیعی پرخاش، خطا یا اشتباهی کرده است را باید تفکیک کرد و قابل تفکیک هم است. اگر غذایش عوض بشود، اخلاقش خوب و رفتارش درست میشود، رفتارش اعتقادی نیست. البته میدانم که کار سختی است. آدم خوبی است؛ یعنی پایهاش را دارد.
در امور گزینش باید به چه اموری حساسیت نشان بدهیم؟ روی دینداری یا نتیجۀ دینداری؟ کشف دینداری کار خیلی سختی است و به نظرم آسان نیست. تصور کنید با یک مصاحبه بخواهیم کشف کنیم که این آقا دیندار است یا نه. این ناشدنی است.
آقای الهام اینجا خاطرهای تعریف کردند. من هم یک خاطره خدمتتان عرض کنم. امام(ره) در سال 1361 دستور دادند که گزینش منحل شود. در اواخر سال 1362 و اوایل سال 1363 یکی از دوستان از اعضای هیئت مرکزی گزینش آموزش و پرورش از من دعوت کرد که کمک کنم. ما هم مثل شما که مجرب نبودیم. الان کار شما یک دانش و علم است. بالاخره به کمک رفتیم و چند هسته بود و وارد یکی از آنها شدیم. ما از اول هستهای بودیم و تازه هستهای نشدهایم. پروندههای تجدید نظر و شکایتها آنجا میآمد و در آنجا پروندهها را میخواندیم که بعضی از این پروندهها را برایتان مثال میزنم.
یک سری پرونده مال دختر خانمها و آقا پسرهای شانزده ساله بود که به دانشسرا رفته بودند. مثلاً یک دختر خانم شانزده ساله یا یک آقا پسر شانزده ساله بنا بوده که گزینش بشود. حالا جسته و گریخته خبر تأیید نشده، نیمه موثق یا غیرموثقی هم رسیده که بله، او انحرافات فکری دارد. آقایی مثل من به عنوان مصاحبهگر نشسته بوده تا با این دختر خانم یا آقا پسر مصاحبه کند که ببیند آیا او انحراف فکری دارد یا ندارد؟
من زیاد دیدم که مثلاً از یک دختر خانم شانزده سالهای سؤال کرده بود که مراحل ماتریالیسم تاریخی را تعریف کن. او هم گفته بود که نمیداند ماتریالیسم تاریخی یعنی چه؟ کمی با او صحبت کرده بود، بعد زیر برگه نوشته بود که سؤال کردم، میدانست و کتمان کرد، بنابراین صلاحیت مورد تأیید نیست، و طرف رد شده بود. حالا چه کسانی به دانشسرا میرفتند؟ مستضعفان میرفتند که حقوق مختصری بگیرند و به امید اینکه معلم بشوند و پدر و مادر و خانواده خود را تحت حمایت قرار بدهند و بعضی هم پدر نداشته و بایستی سرپرست خانواده میشدند. ده نفر که این طوری رد بشوند، نفر یازدهم با خود میگوید پاسخ سوالات را بخوانم و جواب بدهم. باز هم یک سری را این طرفی دیدیم که نوشته بود، آقا من سؤال کردم و کاملاً توضیح داد و مسلط بود و معلوم بود که صلاحیت ندارد. پس رد است من اینها را با چشم خودم دیدهام. یا افراد غیرموثقی آمدهاند و گزارش دادهاند که بله، ما دیدیم یک روز در خیابان با آقا پسری خوش و بش کرد. پس رد میشود. یا روسریاش کمی عقب رفت و بنابراین، رد میشود. بعضیهایشان با پدر و مادرهایشان مراجعه میکردند و میدیدیم خانوادههای خیلی خوب، محترم و موجهیاند.
اصلاً آن بچه، بچۀ خوبی است. حالا شلوغ شده و او هم حرفی زده و یا با کسی احوالپرسی کرده است. کافر که نشده و اساس انسانیت او ساقط نشده است. یک بزرگتری او را نصیحت میکند و او درست میشود. یک جزوه به او میدهیم و میخواند و اصلاح میشود.
عزیزان! خیلی وقتها ابعاد و حجم کار دیگران را نمیترساند یا نمیتواند ناراضی یا مخالف کند بلکه کیفیت کار مهم است. الان آقای علیزاده گفتند که شش دهم درصد یعنی در هر هزار تا شش نفر رد شدهاند. کسی که با رتبۀ 65 هزارم از دانشگاه شریف قبول نشده فکر میکند بخاطر دو درصد سهمیه ایثارگران و خانواده شهدا است. در حالی که رتبههای زیر 500 یا هزار به دانشگاه شریف میروند و رتبههای زیر سه هزار یا پنج هزار به دانشگاههای تهران میروند. دیگر رتبۀ 65 هزار نمیتواند به دانشگاه تهران برود، ولی هم میگوید و هم در ذهنش شاید باور میکند که حقی از او ضایع شده است. آن طرف نیز همان است، بعضی وقتها یک نفر که دیگران او را صالح میدانند، بر اثر بیدقتی رد میشود، تبعات اجتماعی آن خیلی زیاد است. باز داشتیم، در سالهای 1362 و 1363 دانشجویان گزینش میشدند و از 700 هزار نفر یکی دو درصد رد میشدند.
خانوادهای یک شب به در منزل ما آمدند و گفتند بچۀ ما را که میشناسی. گفتم بله. بچۀ خیلی خوبی بود. او را هم رد کرده بودند، مثلاً گفته بودند که چرا ریشت را میتراشی؟ من رفتم و نامهای دادم و گفتم که این بچه را میشناسم. بچۀ خوب، پاک و اهل حلال و حرام است. آنها هم پذیرفتند. الان آن پسر در همین تهران، استاد دانشگاه است. رفته و دکترایش را گرفته و آدم پاک و مؤمنی است و زندگی خوب و سالمی دارد.
به سادگی و با یک مصاحبه و تحقیق محلی نمیتوان باورها را کشف کرد. با تحقیق محلی چگونه میشود؟ در همین انتخابات اخیر آقایی که الان مسئول یک سازمان مهمی است، روحانی و در حد اجتهاد است و همه او را میشناسید و دکترا دارد و همیشه مسئول بوده و بارها تأیید شده است، اصلاً امین و فداکار است و جبهه رفته و جانباز است و زندگیاش پاک است، برای بررسی صلاحیت او رفتهاند و از همسایهای که اتفاقا شهرهی مناسبی ندارد، پرسیدهاند که آیا این همسایه شما نماز میخواند؟ آنها گفتهاند که ما ندیدهایم که نماز بخواند. او بعد زنگ خانه حاج آقا را زده که آمده بودند درباره شما میپرسیدند که نماز میخوانید یا نه؟
نمیشود دینداری را با بعضی کارها کشف کرد، اما بعضی آثار دینداری را میشود کشف کرد. آثار دینداری چیست؟ امانت داری، حلال و حرامشناسی، چقدر آدم میشناسیم که در ظاهر فکر میکنیم که او به درد ما نمیخورد، اما در زندگیاش که دقیق میشویم، میبینیم که چقدر اهل حرام و حلال است و حلال و حرام و حقالناس را مراعات میکند. ما میخواهیم که طرف وظایفش را درست انجام بدهد و مراقب بیتالمال هم باشد و خدای نکرده حرام هم وارد زندگیاش نشود و کارش را درست انجام بدهد و وظیفهشناس باشد. اینها نتایج و آثار دینداری است. باید سیستمهایمان را طوری تنظیم کنیم که اگر میخواهیم کشف کنیم، فرض را بر این میگذاریم که همه دیندارند. باید آثار دینداری را کشف کنیم. اگر مرتب سراغ دینداری برویم، دچار اشتباه میشویم. دینداری با مصاحبه قابل کشف نیست.
خدای نکرده – مثال میزنم – با یک نفر جلسه بگذاریم که آقا! خانم! شما در طول عمر خود مشروب خوردهای؟ باید چه بگوید؟ اگر نخورده باشد، میگوید نخوردهام، اما تبعات آن خیلی بد است. کسی که در عمرش در این فضاها نبوده است و ما از او سؤال میکنیم که تو مشروب خوردهای، میگوید آقا این توهین به من است. چرا این قدر به من بدبینی؟ اگر هم خورده باشد، میگوید نخوردهام. اگر بخواهی قایم موشکبازی در بیاوری، آرام – آرام یاد میگیرند و سر شما را هم کلاه میگذارند.
یا این سوال که آقا تا حالا با نامحرم ارتباطی داشتهای؟ به نظرم خود این سؤالها ممکن است خلاف شرع باشد.
اصلاً یک حکومت نباید به گونهای رفتار کند که مردم در برابر آن مجبور به رفتار دوگانه شوند. اگر این اتفاق افتاد، کار یک حکومت تمام است. البته نه به این معنا که حکومت ساقط میشود، بلکه اهدافش در جامعه جلو نمیرود. باید مردم راحت باشند. امیرالمؤمنین(ع) در مجلس مینشیند و میفرماید هر کس هر حرفی دارد، بزند. برمیخیزند و حرف میزنند و داد هم میزنند، اما رد صلاحیت نمیشوند. چون در جامعه اسلامی، رابطه حکومت با مردم و مردم با حکومت باید خیلی یکرنگ، پاک و صادق باشد. پنهان کاری در برابر حکومت، بزرگترین آفت جان یک حکومت است و آثار خودش را در همه جا نشان میدهد.
البته نمیخواهم همة اینها را به گزینش ربط بدهم. مسئله فراتر از آن است که یک گوشهاش هم به گزینش برمیگردد.
باید خیلی صادق باشیم. ضمن اینکه اگر طرف میخواهد وارد کار بشود، آیا فقط میخواهد کارمند بشود؟ نه خیر، کار، اداره، حکومت، زندگی و جامعه همه برای این است که انسانها کمال پیدا کنند.
چرخة کار اداری باید کمال آفرین باشد و بخشی از آن به گزینش برمیگردد. من فکر میکنم باید در این زمینه وزن بیشتری را به آموزش اختصاص بدهیم.
خیلی از افراد، انسانهای خیلی خوبی هستند، ولی احکام و ظواهر را نمیدانند. اهل حلال و حرام هستند، اهل بیتالمال و مراعات حقوق مردماند، دروغ نمیگویند و کلک نمیزنند. به خدا مردان و زنان بسیاری را میشناسم و امتحان کردهام و دیدهام عجب آدمهای پاکیاند. اصلاً در مرام آنها حرام خواری نیست. اما ظواهر آن را نمیدانند و باید آن را آموزش بدهیم؛که عزیز من! تو که این قدر آدم خوبی هستی، این ظاهرت را هم درست کن. نه با بخشنامه و دستور، بلکه با بیدار کردن. بعضی از این دانشگاههای غیردولتی و دولتی که الزام میکنند که همه باید با چادر بیایند. به گونهای چادر پوشیده میشود که بدتر از نپوشیدن آن است؛ یعنی آدم میفهمد که این چادر بر او تحمیل شده است و ارزشی ندارد، باید انتخاب کند و یاد بگیرد و یک بخش آن هم به آموزش بر میگردد.
بخش آموزش را باید تقویت کرد. حالا امسال مقداری از لحاظ بودجه تحت فشار هستیم، ولی انشاءالله درست میشود. از این بحرانها عبور میکنیم و وضع پولی هم خوب میشود. البته بعضیها میگفتند قدر وضع خوب را نشناختیم و این طور شد. مهم آن ایده و عمق است.
خیلی وقتها اگر کاری که ممنوع است، بنا بر تشخیص اشتباه آن را آزاد بگذاریم، تبعات منفیاش بسیار بسیار کمتر از آن است که یک کار مجاز را ممنوع کنیم، چون این دومی به بیدینی منجر میشود. ولی اولی به بیدینی منجر نمیشود. فرد میگوید مجاز است و کسی که مرتکب میشود، کار غیردینی انجام نمیدهد، اما اگر کار درستی را ممنوع کنیم، بالاخره افراد از ما عبور میکنند. وقتی عبور میکنند، احساس میکنند که از مرز دین عبور کردهاند و به مرور دین بیارزش میشود.
در مورد افراد نیز همینطور است. به نظرم از قول مقام معظم رهبری بود، که حاج آقا علیزاده خواندند که اگر کسی که حق دارد بیاید، ولی ما مانع بشویم، خسارتش بیشتر از آن است که کسی که حقش نیست، وارد شود. حقش نیست، نه اینکه پارتیبازی بشود، بلکه بر اثر اشتباه بیاید.
باید اصل را بر این بگذاریم که همه میتوانند وارد سیستم شوند و خیلیها هم نیاز دارند که کمکشان کنیم و دستشان را بگیریم و در شورای عالی اداری ضابطه بگذاریم که هر موقع مراحل گزینشی این فرد تمام شد، شش ماه باید آموزش دیده و سپس وارد اداره شود.
دین آسان و ساده است. عدهای وقتی میخواهند یک آدم موفق در دینداری را نشان بدهند، یک جوری او را پیچیده نشان میدهند که غیرقابل دستیابی است. ولی به خدا اینگونه نیست. داستان حضرت سلمان را شما میدانید که پیامبر(ص) میفرماید او همه ماهها روزه است، هر شب یک ختم قرآن میکند، برخی میگویند ما او را دیدهایم. او اصلاً کجا روزه است؟ فرمود نه، اگر سه روز در ماه روزه بگیرد، همه ماهها را به حسابش میگذاریم. هر شب که سه قل هوالله بخواند، یک ختم قرآن را به حسابش میگذاریم.
خدا آدمها را خلق نکرده که آنها را در قفس بکند و در قفس را ببندد. خدا آدمها را خلق کرده که بیایند زندگی کنند و در همین دنیا هم لذت ببرند منتها لذت سالم و تعالی بخش و مفید که ما آن را مشروع مینامیم.
بعضیها دائماً پیامک میزنند و مطالب متنوعی مطرح میکنند. در یکی از آنها آمده بود که خلاصه یک توضیح المسائل را بگو، گفت: خلاصهاش این است که اگر طوری بشود که آدم خوشش بیاید، حرام است. ولی اصلاً این چنین نیست. باید مردم با نشاط و با صفا باشند، بتوانند حرفشان را بزنند. اصلاً آدم باید بتواند حرفش را بزند، اگر حرفش را نزند، از درون خراب میشود. باید بگوید، بعد پاسخ بشنود و به مرحلة بالاتر برود. سؤال کند، جواب را بشنود و آگاه بشود. باید این قدربا مردم و مردم با ما روراست باشند که هیچ کس از اظهار عقایدش ابا نکند و راحت حرفش را بزند و سوالش را بپرسد که الحمدلله فرهنگ و دین ما هم آنقدر غنی است، که به همة سؤالات پاسخ میدهد. ما معتقدیم و ایمان داریم که دین کامل است و با چند شبهه و مسئله زمین نمیخورد. فطری و کامل است و میشود پاسخ داد و باید پاسخ بدهیم.
من صمیمانه از همة شما تشکر میکنم. بالاخره برای انسان فضای عاطفی و فشار روحی و وجدان ایجاد میشود و خیلی سخت است که دربارة سرنوشت کشور و آدمها تصمیم گرفته شود. باید فردی که در چنین جایگاهی قرار دارد رابطه و اتصال عمیقی با آسمان داشته باشد و اگر وصل نباشد، خسرالدنیا و الاخره خواهد بود. کسی که در منصب گزینش کردن مینشیند، وضع خودش باید بهتر باشد و اصلح باشد.
موضوع دیگر این است که اگر کسی در گزینش رد شد، چگونه باید به او بگوییم تو رد شدی؟ خود این، یک مسئله و پروژه است. به شکلهای مختلف میتوان گفت که رد شده است. یک نوع این است که گفته میشود و طرف از همه چیز میبرد. یک نوع هم این است که میگوییم برای چه رد شدی و علاقهمند میشود و خودش را اصلاح میکند و در مرحلة بعد و یا جای دیگری موفق میشود. اصلاً وارد رشتة دیگری میشود و میگوید بله، من به درد دولت نمیخورم و آدم ولنگاری هستم و نمیتوانم خودم را کنترل کنم.
خودش متوجه میشود که این نقص را دارد و میگوید من اصلاً نمیتوانم این ضعف را برطرف کنم و میروم کار دیگری انتخاب میکنم که حساسیت آن کمتر باشد، اما نسبت به سیستم بدبین نمیشود. خود این یک پروژه است که چگونه و با چه ملاطفتی برخورد کنیم.
دشمن کسی نیستیم و گزینش هم اصلاً جای انتقام کشی نیست و اصلاً نمیخواهد کسی را له کند بلکه میخواهد همه عزیز و محترم باشند. مثل کسی که امتحان ورودی داده و از نظر علمی نمره نیاورده است، از نظر تخصصی به درد ما نمیخورد. در این صورت دعوایی وجود ندارد. گفته میشود که شما آدم بسیار محترمی هستی. عزیز هستی و دوستت داریم، اما به درد سیستم ما نمیخورید. ما اینجا مکانیک میخواهیم، شما مثلاً شیمیدان هستید.
برای سیستم اداری این ویژگیها لازم است که باید فرد پاک دست، امین، مردمدار و مردم دوست باشد. کسی که در این زمینه ضعف دارد باید به او گفته شود که برو آن را برطرف کن و ما هم تو را کمک و پشتیبانی میکنیم.
باید مردم را دوست داشته باشیم: جذب و گزینش در کنار هم است و کلمة جذب را نباید نادیده گرفت. این جذب عام (جذب به نظام، انقلاب، صراط مستقیم و...) است. حالا ممکن است طرف به اداره هم نیاید، اما جذب باید اتفاق بیفتد، مگر اندک افرادی که دیگر نمیخواهند به این راه بیایند.
باید به گونهای باشیم که وقتی کسی با ما مواجه شد، دلش پیش ما باشد و اینها شدنی است. اما اگر ببیند که ما تجسس میکنیم و میخواهیم در ته مغزش دو کلمه متناقص در حرفهایش گیر بیاوریم و او را به تنگنا بیندازیم، این روش اسلامی و گزینشی نیست.
من مجدداً از همه شما از اعضای هیأت عالی، دبیر محترم هیات عالی، هیاتهای مرکزی و همه تشکر میکنم. امیدوارم با توکل به خدا و توسل به امام عصر (عج) و با عشق به همه انسانها به سیستمی برسیم که هم کارآمد و هم امین باشد.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
پایان پیام/
نظر شما