مرکل رکورددار بالاترین سطح همکاری با صهیونیستها

پس از یکی شدن دو آلمان، سیاست خارجی برلین در مورد خاورمیانه به دلایلی از جمله دلایل تاریخی، کم تجربه گی در عرصه سیاست خارجی و نبود دولتمردان دور اندیش و با سابقه رویکردهای متفاوتی را شاهد بوده است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، برای پی بردن به این موضوع باید محورهای چندگانه سیاست گذاری در حوزه سیاست خارجی آلمان مورد بررسی قرار گیرد. با شناخت نحوه سیاست گذاری خارجی و رابطه مستقیم این سیاست گذاری ها تنها از دریچه منافع اقتصادی متوجه خواهیم شد که چگونه آلمان فضاهای تاثیر گذاری در روابط بین المللی را بطور سهوی و در مواقعی عمدی در اختیار رقبای دیرینه خود یعنی انگلستان و یا فرانسه قرار می دهد.

از دیدگاه دیپلماسی آلمان، خاور میانه در سه بعد مجزا مورد بررسی قرار می گیرد:
- مساله اسرائیل و فلسطین
- کشورهای شمال آفریقا
- کشورهای حوزه خلیج فارس با مرکز نقل ایران،عراق و عربستان
- کشورهای آمریکای مرکزی و جنوبی

مساله اسرائیل و فلسطین
در این چارچوب سیاست خارجی آلمان شامل مسائل لبنان و به خصوص مقاومت در جنوب آن و همچنین حوادث اخیر در سوریه نیز می گردد اما اولویت اصلی دیپلماسی آلمان همان تحولات در روابط اسرائیل و تشکیلات خود گردان در کرانه باختری و یا دولت حماس در نوار غزه است. در این رابطه حمایت بی چون و چرا از موجودیت دولت اسرائیل همراه با همه نوع کمک سیاسی نظامی و اقتصادی در دستور کار دولت مرکل قرار دارد و به این ترتبی برلین میدان بازی سیاسی خود را به صورت کامل در اختیار انگلستان و فرانسه قرارداده و خود را به ظاهر در چاچوب سیاست های کلی اتحادیه اروپا در مورد حقوق ملت فلسطین پنهان کرده است.
این همان سیاست فرصت طلبانه است که تنها منافع اقتصادی را هدف قرار داده و از هر گونه مسئولیت سیاسی شانه خالی می کند و در صورتی که پای مسائل اقتصادی در منطقه به میان آید از اتحادیه اروپا بیرون آمده و به صورت مستقل در جستجوی منافع اقتصادی خویش خواهد بود. فروش اسلحه و تانک های پیشرفته مخفیانه و بدون مجوز رسمی از پارلمان به رژیم های خودکامه نطقه از جمله عربستان سعودی از همین روش های سود جویانه و فرصت طلبانه به شمار می رود.
با پیروزی حماس در انتخابات 2006 در مناطق فلسطینی دولت آلمان این انتخابات را با وجود تائید مشروعیت آن از طرف مراجع غربی بی طرف، به رسمیت نمی شناسد. از سوی دیگر در رابطه با محکومیت بین المللی اسرائیل بدلیل ساختن شهرکهای غیرقانونی در مناطق فلسطینی خودداری می کند.
در رابطه با لبنان و سوریه نیز آلمانی ها ابتکار عمل را در اختیار فرانسه قرار داده و خود در پشت سیاست خارجی اتحادیه اروپا پنهان می شوند. اینجا نیز آلمان در صدد فرصتی است که از لاک اتحادیه اروپا بیرون آمده و گوشه ای از منافع اقتصادی خود را تامین نماید.
این در حالی است که با روی کار آمدن دولت مرکل مناسبات اقتصادی با اسرائیل به بالاترین درجه خود از بدو تاسیس این رژیم رسیده است. بطوری که هم اکنون بسیاری از شرکت های معتبر آلمانی نظیر زیمنس و شرکت های خودروسازی فولکس واگن در حوضه های مختلف در اسرائیل مشغول به فعالیت هستند.
آمار صادرات آلمان به اسرائیل در سال 2007 بیش از 2 میلیارد دلار اعلم شده و این در حالی است که کمک های نظامی و بلاعوض در این آمار گنجانده نشده است. مساله مهم در اینجا این است که دولت آلمان در بحران های دیگر منطقه از جمله سرکوب مردم بی دفاع فلسطین بی تفاوت و تهدیدهای حکومت اسرائیل در منطقه را نادیده گرفته و خود را در پس تاریخ جنایات هیتلر به صورت کاملا مزورانه پنهان می کند. نمونه این رویکرد را می توان در دادن رای ممتنع آلمان در سازمان ملل متحد به عضویت تشکیلات خودگردان فلسطین مشاهده کرد.

کشورهای شمال آفریقا
با شروع حمله یک جانبه آمریکا و برخی متحدان اروپایی اش از جمله انگلستان به عراق به بهانه وجود سلاح های کشتار جمعی و سقوط "صدام حسین" دولت آلمان به همراه فرانسه و روسیه از شرکت در این حمله خودداری می کند.
برای درک علت این تصمیم آلمان باید نگاه کوتاهی به نحوه روی کار آمدن "گرهارد شرودر" به عنوان صدراعظم و "یوشکا فیشر" به عنوان وزیر امور خارجه در سال 1998 (بعد از مدت 16 سال فعالیت دولت محافظه کار "هلموت کهل") انداخت وجهت گیری جدید سیاست خارجی آلمان را برسی کرد.
با فراگیر شدن اتحادیه اروپا و حذف بسیاری از موانع بروکراتیک از قبیل برداشته شدن مرزهای بازرگانی و اقتصادی و پذیرش یورو به عنوان تنها ارز معتبر از جانب تمامی کشورهای عضو این اتحادیه، جهت به وجود آوردن هماهنگی بشتر در سیاست خارجی و نیز مسائل امنیتی شاهد تاسیس نهادی تحت عنوان دفتر هماهنگ کننده روابط خارجی و امنیتی اتحادیه اروپا هستیم، زیرا وجود دیدگاه های متفاوت کشورهای عضو اتنحادیه اروپا در رابطه با مسائل و چالش های متعدد بین المللی نیازمند بوجود آمدن چنین نهادی به عنوان هماهنگ کننده سیاست خارجی اتحادیه است.

در سیاست خارجی اتحادیه اروپا شاهد گروه بندی های متفاوت هستیم. از این میان دو گروه هستند که از بدو تاسیس این اتحادیه دائما در سطح بین المللی به دنبال چانه زدن و یارگیری اند:

اول: گروه آتلانتیکرها به رهبری انگلستان که خواهان پیوند هر چه بیشتر اتحادیه اروپا به لحاظ سیاسی و نظامی (از طریق ناتو) به آمریکا هستند. در این دسته می توان از کشورهایی مانند هلند، دانمارک، جمهوری چک، لهستان، مجارستان و در مواقعی اسپانیا و ایتالیا نام برد. یعنی کشورهایی که "جرج دبلیو. بوش" در یورش به عراق از آن ها به عنوان اروپای جدید یاد کرد.
دوم: گروه اروپایی ها که در راس آن ها فرانسه بوده و در تلاش برای به پیش بردن یک سیاست کاملا اروپایی در کلیه مسائل جهانی از جمله روابط سیاسی و امنیتی و نظامی است. از آن جمله آن می توان اتریش، اسپانیا و رومانی را می توان نام برد.
در این میان کشورهایی مانند آلمان و یا ایتالیا بنا به نوع سیاستی که در هر برهه زمانی از جانب دولتمردان آن ها اتخاذ شده زمانی در صف آتلانتیکر ها جای دارند و گاهی در جرگه اروپایی ها. از آن جایی که دولت های سوسیال دموکرات آلمان بیش تر محور پاریس-برلین را در معادلات سیاسی خود لحاظ می کنند شاهد هستیم که دولت شرودر بر خلاف قانون اساسی آلمان به اولین عملیات نظامی بعد از جنگ جهانی دوم جهت سرنگونی "اسلوبودان میلوشویچ" صرب اقدام می کند و یا در زمان حمله به عراق از همپیمانی با آمریکا و متحدانش سر باز می زند. اقدامی که در نوع خود بعد از سال 1990 امیدهایی را جهت تولد سیاستی جدید در اروپا و جهان بوجود آورد.
--------------------------------

ادامه دارد 

کد خبر 208619

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha