با روش‌های معاویه نمی‌توان به جنگ معاویه رفت

واقعه‌ی کربلا، تنها مواجهه با یک فرد نااهل و نالایقی نبود که ادعای خلافت کرده بود، بلکه یک فضای عمومی در جامعه ایجاد کرده بودند که خلافت یزید هم به عنوان قطعه‌ای از آن پازل، محصول و فرآیند آن فضا بود.

 

 

به گزارش خبرگزاری شبستان، یکی از نکات قابل تأمل در قیام امام حسین علیه‌السلام، دلایل تغییر ذهنیت و محاسبه‌ی مردم نسبت به اهداف پیامبر اسلام صلوات‌الله‌علیه‌وآله و ارزش‌های اسلامی تنها نیم‌قرن پس از رحلت پیامبر بود؛ تغییری که نهایتاً به حادثه‌ی کربلا انجامید. حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر محسن الویری، عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم و سردبیر فصلنامه‌ی «تاریخ اسلام» این لایه از نضهت حسینی را مورد بررسی قرار داده است.

یکی از لایه‌‌های نهضت امام حسین علیه‌السلام، مواجهه‌ی با عملیات روانی حکومت بنی‌امیة بود. توجه به آن عملیات روانی و فضای تبلیغاتی، تا حد زیادی ما را در فهم حرکت امام حسین علیه‌السلام کمک می‌کند. در حقیقت واقعه‌ی کربلا، تنها مواجهه با یک فرد نااهل و نالایقی نبود که ادعای خلافت کرده بود، بلکه یک فضای عمومی در جامعه ایجاد کرده بودند که خلافت یزید هم به عنوان قطعه‌ای از آن پازل، محصول و فرآیند آن فضا بود. در واقع باید امام را شهید فضای فرهنگی و تبلیغاتی بدانیم. برای فهم بهتر این موضوع، فضای عمومی دوران امامت امام حسین علیه‌السلام را از آغاز آن -یعنی از 28 صفر سال 50 هجری- تا 10 محرم سال 61 را بررسی می‌کنیم.

بخش عمده‌ی دوران امامت امام حسین علیه‌السلام -یعنی 10 سال و چهار ماه و 17 روز آن- با معاویه هم‌زمان بود. البته خلافت یزید هم یک قطعه‌ی تکمیلی این دوران و نتیجه‌ی آن بود. خلافت یزید امری ابتدایی نبود و معاویه در زمان حکومت خود این امر را شروع کرده بود. بخشی از فضاهای امنیت روانی معاویه معطوف بود به چگونگی استقرار یزید به عنوان خلیفه‌ی مسلمین.

اگر به کارهای معاویه نگاه کنیم، به‌وضوح می‌بینیم که نمونه‌ی کاملاً قابل توجهی از آن‌چه امروز در ادبیات مربوط به فضاسازی‌های تبلیغاتی و عملیات روانی ذکر می‌کنند، در رفتار وی وجود دارد. برخی از این موارد عبارتند از:

 معرفی امام حسین علیه‌السلام به عنوان مصداق صفات سلبی
امروزه مقوله‌ای در عملیات روانی مطرح است به نام «عنوان‌دهی و نام‌گذاری». یعنی واژه‌ای که یک بارِ مشخص سلبی در جامعه دارد، طرف مقابل را ذیل این عنوان قرار می‌دهند تا این بار مفهومیِ سلبی کاملاً بر او صدق کند.

معاویه در سال 56 یا 57 هجری نامه‌ای به امام حسین علیه‌السلام نوشت که: خبرهایی درباره‌ی تو به من رسیده و گمان نمی‌کردم تو چنین بکنی و سپس امام را دعوت می‌کند به این‌که با خویشاوندان خود منازعه نکن و تقوای خدا داشته باش و نسبت به دین خود و دین پیامبر و امت پیامبر هوشیار و متوجه باش و کسانی هم که اهل یقین نیستند، تو را خوار نکنند. این عبارت معاویه که «کسانی که اهل یقین نیستند، انسان را خوار نکنند» یک عنوان سلبی است. معاویه در آن‌ نامه آورده که: من سزاوارترین مردی هستم که اگر عهدی با من بسته شده، به آن وفا بشود و آن‌گاه خطاب به امام حسین گفته: تو داری نقض عهد می‌کنی. در واقع معاویه امام علیه‌السلام را مصداق عناوینی مشخص قرار می‌دهد تا از آن استفاده کند.

خود را مصداق صفات مثبت جلوه دادن
یکی دیگر از مباحث عملیات روانی، گسترش و تعمیم جنبه‌های مثبت است. یعنی افراد می‌کوشند تا خود را مصداق عناوین مثبت موجود در جامعه قرار دهند؛ عناوینی که مردم به آنها اعتقاد دارند. استفاده از نمادهای مثبت و خود را زیر حمایت آن‌ها قراردادن، از شگردهای معاویه بود.در منابع تاریخی ذکر کرده‌اند که معاویه در یک مقطعی کوشید تا منبر رسول‌الله صلّی‌الله‌علیه‌وآله را از مدینه به دمشق ببرد. منبر رسول‌الله در واقع یک نماد مثبت و ارزشی است. البته در روایت داریم هنگامی که می‌خواست این کار را انجام دهد، شرایط تغییر کرد و عده‌ای اعتراض کردند و معاویه هنگامی که این اعتراض را دید، فوری بردن منبر را تکذیب کرد و گفت می‌خواستم بررسی کنم و نگران بودم که موریانه منبر را نخورده باشد و حالا که دیدم این‌طور نیست، دوباره روی منبر را پوشانیدم و آن را در مدینه نگهداشتم.

تحمیق مردم
تحمیق مردم از دیگر شگردهای تبلیغاتی معاویه بود. معاویه با جاهل‌نگهداشتن مردم، به گونه‌ای می‌کوشید تا تمام گرایش‌ها، استعدادها و توانمندی‌های مردم را بدون آن‌که خِرَد مردم در آن دخالت داشته باشد، در اختیار خود بگیرد. روایتی داریم که مرحوم شیخ طوسی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام ذکر کرده است که از حضرت درباره‌ی ذبح کدو پرسیدند. کدو را آیا باید ذبح کرد و خورد؟! امیرالمؤمنین علیه‌السلامگفتند کدو شیئ قابل ذبح نیست. کدو را بخورید و شیطان هم شما را بازی ندهد. یکی از مُحَشّین به نقل از ابن شهرآشوب پیشینه‌ی این مطلب را چنین ذکر کرده که وقتی معاویه می‌خواست در برابر امیرالمؤمنین علیه‌السلام ایستادگی کند، ‌خواست مردم شام را بیازماید، عَمرو عاص به او پیشنهاد داد که اگر می‌خواهی بیازمایی مردم تا چه اندازه از تو تبعیت کورکورانه دارند، به مردم بگو از این پس هرکس می‌خواهد کدو بخورد، باید رو به قبله باشد و بسم‌الله بگوید و آن را ذبح کند. معاویه هم این موضوع را اعلام کرد و مردم شام هم اطاعت کردند.

تطمیع و خرید و فروش دین
تطمیع یکی دیگر از شگردهای رایج معاویه بود. او بسیاری از بزرگان و افراد مؤثر را با همین روش به خود جذب کرد. معاویه ولایت مصر را برای عمرو عاص تضمین کرد. وقتی که زیاد بن أبیه هیأت‌هایی را برای دیدار با معاویه به دمشق می‌برد، معاویه به اغلب آن‌ها مبالغ هنگفتی هدیه می‌داد. در یکی از این موارد هنگامی که برمی‌گشتند، همین‌طور که به یکدیگر می‌گفتند هرکسی چقدر گرفته‌ است، مشخص شد که معاویه به هر نفر یکصد هزار دینار داده، ولی به یکی از آنها هفتاد هزار دینار داده است. این شخص حتات بن یزید بود. او نزد معاویه برگشت. معاویه به او گفت چرا برگشتی؟ پاسخ داد: تو آبروی مرا را در بنی‌تمیم بردی؛ مگر نسب و حسب من بد است یا سن من کم است یا در قبیله‌ام جایگاه ندارم؟ چرا به من هدیه کمتری دادی؟ چرا خساست به خرج داده‌ای و به من کمتر از بقیه هدیه دادی؟ جمله‌ای که معاویه گفت، فوق‌العاده مهم است؛ او گفت: «إنّی اشتریتُ مِنَ القَومِ دینَهُم» من از آن‌ها دینشان را خریدم و پول دین آنها را دادم و با این پولی که دادم، عملاً آن‌ها از دین و اعتقاد خود دست برداشتند، ولی دین تو و مرام تو مرام و دین خوبی بود و من تو را شخصی دیندار می‌شناسم و نیازی به این کار نبود که از تو بخواهم دینت را بخرم. آن فرد در پاسخ معاویه گفت: از من هم دین من را بخر و مثل بقیه به من هم پول بده. یعنی آن‌قدر طمع و زرق و برق سکه‌ها چشم‌های انسان‌های ساده‌اندیش و کوته‌بین را پر می‌کند.

در روش تطمیع معاویه، نمونه‌های بسیار و متعددی داریم. مثلاً شخصی مراجعه ‌کرد به او و مطرح ‌کرد که سابقه‌ی ما این‌طور است و این‌طور آدمی بوده‌ایم. معاویه چون دید او احتمالاً به دردش می‌خورد و زمینه‌ی گرویدن به او را دارد، امارت یک منطقه‌ای را به او داد. یا شخصی به نام سعید بن عثمان را حاکم خراسان کرد. تمام افرادی را که برای این کارها می‌گمارد، بر اساس تطمیع بود.

تهدید و ارعاب
معاویه در کنار این روش‌ها، سیاست تهدید و ارعاب هم داشت. نمونه‌های فراوانی از سیاست تهدید و ارعاب در حکومت وجود دارد. وقتی ابن زیاد، حجر بن عدی و یارانش را در کوفه دستگیر کرد و پیش معاویه فرستاد، به آن‌ها گفتند که باید تبرّی بجویید وگرنه شما را خواهیم کشت. در نتیجه هفت یا هشت نفر را به شهادت رساندند و شش نفر جان سالم به در بردند. مأموران معاویه در برابر چشمانشان قبرهایشان را حفر کردند و کفن‌هایشان را جلوی چشمانشان قرار دادند و گفتند که این قبر و کفن‌های شماست و اگر تبری نجویید، شما را به شهادت می‌رسانیم. آن‌ها جانانه بر باور خود ایستادند و به شهادت رسیدند.

تفرقه بینداز و حکومت کن
تفرقه‌افکنی از دیگر سیاست‌های معاویه بود. البته او از زمان امیرالمؤمنین علیه‌السلام برای تفرقه بین یاران آن حضرت سرمایه‌گذاری می‌کرد. در تاریخ هست که معاویه حتی میان کارگزاران و نزدیکان خودش نیز تفرقه می‌انداخت. مثلاً مروان بن حکم که بعدها به خلافت رسید، چهره‌ای شناخته‌شده‌ از تیره‌ی مروانیان بنی‌امیه بود یا سعید بن عاص بن واعظ هم همچنین. زمانی که سعید بن عاص حاکم مدینه بود، معاویه به او نامه نوشت که برو اموال مروان بن حکم را بگیر و خانه‌اش را خراب کن. او این کار را نکرد و نامه‌ی معاویه را نگهداشت. دوباره معاویه این دستور را داد و او عمل نکرد. وقتی چرخه‌ی جهان برگشت و این‌بار مروان بن حکم حاکم مدینه شد و سعید بن عاص کنار او قرار گرفت، معاویه همین خواسته را به مروان نوشت که برو منزل سعید بن عاص را ویران کن و اموال او را مصادره کن. وقتی مروان می‌خواست این کار را انجام دهد، سعید بن عاص نامه‌های قبلی معاویه را رو کرد و گفت قبلاً این‌ها را معاویه از من خواسته بود و من عمل نکردم که مروان تعجب کرد و از این کار استنکاف کرد. بعد هم به معاویه نامه‌ای نوشتند که چرا می‌خواهی بین ما اختلاف و دعوا بیندازی؟

فریب یکی از شناخته‌شده‌ترین و رایج‌ترین تکنیک‌های عملیات روانی، تکنیک فریب‌دادن دیگران است. ذکر کرده‌اند که وقتی معاویه می‌خواست از دنیا برود و قرائن مرگ او ظاهر شده بود و احساس می‌کرد که دیگر توان ندارد، گفت که او را کاملاً بیارایند و در جایی بنشانند تا این ابّهت حفظ شود و مردم گمان نبرند که از دنیا می‌رود. گفت که مردم برای سلام‌دادن بیایند، ولی حکم کرد که کسی بر روی زمین ننشیند و ایستاده سلام بدهند و بروند. همین‌طور که او آراسته نشسته بود و از بالا نگاه می‌کرد، مردم متوجه ضعف جسمانی و ضعف چهره‌ی او نمی‌شدند. بعد که مردم رفتند، گفت: هرچه کنم دهر و زمانه و مرگ را نمی‌توانم فریب بدهم. مردم را فریب دادم، اما مرگ را که پنجه‌های آن نمایان می‌شود، نمی‌توانم فریب بدهم. ... امام حسین علیه‌السلام با چنین فرد و چنین پدیده‌ای روبه‌رو بود.

معیار و انصاف؛ دو ابزار مبارزه‌ی امام حسین علیه‌السلام
حال در چنین فضای مسمومی، امام علیه‌السلام چطور با این قضایا برخورد کرده است؟ جواب حضرت به نامه‌ی معاویه را که در آغاز به آن اشاره کردم، در کتاب «الإمامة و السیّاسة» آورده‌اند. امام علیه‌السلام پاسخ مفصلی به معاویه نوشته‌اند و موارد متعددی را به معاویه گوشزد نموده و به طور شفاف مرزبندی کرده‌اند. در عین حال این نکته را هم یادآوری کرده‌اند که تو خود میراث‌خوار جد من هستی و اگر چنین نبود، تنها شرافت تو و خانواده‌ات همان سفرهای تابستانی و زمستانی شما بود (اشاره‌ی حضرت به سفرهای تجاری پیش از اسلام بنی‌امیّة بود.)

شاید مهم‌ترین سندی که برای شناخت موضع امام حسین علیه‌السلام در آن دوران و شیوه‌ی مواجهه‌ی ایشان با معاویه داریم، همین نامه است، زیرا یزید هم در واقع میراث‌دار همه‌ی رسوبات فعالیت‌هایی است که معاویه قبلاً انجام داده بود. امام علیه‌السلام در این نامه مرزکشی کاملاً مشخص، شفاف و دقیقی را با دشمن ترسیم کردند. از این پاسخ امام می‌توان چند محور عمده را استفاده کرد: یکی آگاهی‌بخشی و دیگری پایبندی مطلق به ارزش‌ها و فرونغلتیدن در روش‌هایی است که معاویه طراحی کرده بود. امام حسین با استناد به منابع دینی قابل اعتماد و پذیرش همگان که قرآن و سنت پیامبر بود، سخن می‌گفتند تا معیار بحث‌ها معلوم باشد.

انصاف در داوری نسبت به دشمن از دیگر خصوصیات امام حسین علیه‌السلام در مواجهه با معاویه بود. اگر بخواهیم برداشت امروزی از رفتار اباعبدالله داشته باشیم، باید بگوییم که پایبندی به اخلاق نباید به گونه‌ای باشد که مرز انسان با دشمن، مشخص و شفاف نباشد. یعنی به نظر من نقطه‌ی اوج این‌جا است. آن‌چیزی که ما الآن در فضای رسانه‌ای خود به آن نیاز داریم، همین نکته است که مرزبندی شفاف با دشمن داشته باشیم. گاهی ظاهراً می‌خواهیم یا احساس می‌کنیم که می‌خواهیم به اخلاق و ارزش‌ها پایبند شویم، اما مرز با دشمن مرز مشخصی نیست و معلوم نیست که دشمن در کدام فضا بازی می‌کند.

از سوی دیگر اگر بخواهیم با دشمن مرز بکشیم، گاهی ممکن است احساس ‌کنیم که هیچ محدودیتی نسبت به اخلاق و ارزش‌های اخلاقی نداریم، در حالی که این‌گونه نیست و در مواجهه با دشمن نیز باید انصاف داشته باشیم. به نظر می‌رسد الگوگرفتن ما از امام حسین علیه‌السلام در این موارد باید تجلی کند. یعنی اگر بخواهیم یک نگاه عام داشته باشیم، اگر دنیای استکبار و روش‌هایی را که به کار می‌گیرد، همسو با روش‌های معاویه در نظر بگیریم، رسانه‌های جبهه‌ی حق باید از روش امام حسین علیه‌السلام الگو بگیرند.

مقابله‌ی ما با نظام سلطه نباید با همان روش نظام سلطه باشد. ابزارها ممکن است همان‌ ابزارها باشد. یعنی اگر آن‌ها از رسانه‌های تصویری استفاده می‌کنند، ما هم باید استفاده کنیم، اما در تکنیک‌ها و مبانی باید بر اساس اصول خودمان عمل کنیم. با روش معاویه نمی‌شود با معاویه درافتاد. با روش امام حسین علیه‌السلام می‌توان با معاویه درافتاد و تنها این روش اثر دارد. بنابراین سخن‌گفتن از اخلاق و ارزش‌ها نباید به مفهوم مماشات درباره‌ی دشمن تلقی شود. این کاملاً روشن است. یعنی امام حسین علیه‌السلام مرز کاملاً شفاف و غیر قابل تأویلی با معاویه داشتند. با این وجود انسان باید به این‌ها پایبند باشد و نه این‌که از راه راست درآید و به این سو و آن سو بلغزد.

http://farsi.khamenei.ir

 

پایان پیام/

 

 

کد خبر 202499

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha