قیامی برای آفت زدایی از جامعه اسلامی

یکی از جستارهای کلی نهضت عاشورا انتقال مفاهیم معرفتی به انسان‏ها است، در واقع امام حسین علیه‏السلام با این مفاهیم معرفتی، می‏خواستند از جامعه‏ اسلامی آفت زدایی کنند.

خبرگزاری شبستان: حادثه عاشورا حادثه ای انسان ساز است که از سرشت حق جو و فطرت آزاد بشریت سیراب می شود. به دیگر بیان هر انسان حق جو در مواجهه با این حادثه امام حسین (ع) و یارانش را ستوده و از آنها درس آزادی، آزادگی و جوانمردی را می آموزد. عاشورا انسان ساز است. نهضت عاشورا یک سلسله مبانی انسان شناختی دارد که این مبانی را امام حسین علیه‏السلام کاملاً روشن ساختند. در ادامه به برخی از مبانی انسان شناختی عاشورا اشاره خواهد شد.
 

1) انتقال آگاهی انسانی به جامعه
این مسأله یکی از تجلیات نهضت عاشورا است. امام حسین علیه‏السلام آگاهی‏هایی را به یاران خودشان منتقل ساختند که انسان بتواند حقیقت خودش را دریابد و به خویشتن خویش باز گردد و آن فطرت پاک انسانی ظهور و بروز پیدا کند. این آگاهی‏ها، آگاهی‏های دینی است و امام همواره درصدد پرداختن به این جنبه بوده است و در واقع می‏خواسته فطرت پاک انسان‏ها را بیدار کند. در روز جنگ هم می‏بینیم که حتی دشمنان خود را که هم اکنون صف آرایی نموده‏اند و به قصد کشتن او آمده‏اند، هشدار می‏دهد و سعی دارد فطرت انسانی آنها را با انتقال آگاهی‏ها بیدار کند. لذا سخنرانی می‏کند، اتمام حجت می‏کند و هرگز به لحاظ انسان شناختی از هدایت‏گری آنها مأیوس نیست. لذا کسانی در پرتو این شعاع‏های هدایتی قرار گرفته و از جمع دشمن جدا شده و به جمع امام حسین علیه‏السلام می‏پیوندند. حر سمبل و نمونه‏ای درس‏آموز و آگاهی بخش است. امام حسین علیه‏السلام ، جدالی را در درون او به وجود آورد و او را علیه جنود شیطانی درون خودش تحریک، شوراند و به صف یاران خود و جبهه‏ی حق کشاند. لذا معرفت او به حدی رسید که گفت من خودم را بین بهشت و جهنم مخیر می‏بینم و عاقبت هم بهشت را برگزید.
 

2) عدم یأس امام حسین از هدایت‏گری جامعه
درس دیگری که در کنار این قضیه می‏بینیم، این است که امام حسین هرگز از هدایت‏گری مأیوس نشدند و نفرمودند که دیگر فایده‏ای ندارد، بلکه همواره اتمام حجت‏ها را ادامه می‏دادند، لذا در هر فرصتی که پیش می‏آمد به ارشاد آنان می‏پرداختند و از انجام این کار کوتاهی نمی‏کردند.
برای امام کاملاً روشن بود که در این شرایط تاریخی، یعنی بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، تدریجا آن جنبه‏ی دوم در وجود آدمی ظهور و بروز یافته بود و انسان‏ها به دنبال زندگی خودشان بودند و از دین هم آن عناصری را می‏پسندند که زندگی روز مره را بتواند برای آنها توجیه کند، ما می‏بینیم که این اتفاقی بود که بعد از 50 سال رخ داد و این اتفاق را راحت می‏توانستند توجیه بکنند. اگر بخواهیم بحثی کلامی را در اینجا بیان کنیم، یک نوع اندیشه اشعری‏گری پدید آمده بود که به راحتی می‏توانستند همه چیز را توجیه کنند. گروهی پیدا شده بودند به نام مرجئه که این‏ها هر فسق و فجور و هر ظلم و ستمی را می‏توانستند توجیه کنند که از عذاب وجدان هم رهایی پیدا نمایند. البته این نوع از اعتقادات را حکومت هم ترویج می‏کرد و عقیده‏ی جبری‏گری را برای آن جامعه، امری ضروری تبلیغ می‏کردند و در اندیشه‏ی مردم به نوعی تلقی کرده بودند که هر چه رخ می‏دهد، در واقع خواست خداوند است. خداوند فاعل مباشر همه‏ی افعال است، گرچه آن روز اشعری‏گری به وجود نیامده بود، ولی نوعی از فرهنگ اشعری که در قالب تفکر مرجئی گری بود وجود داشت. این تفکر را می‏بینیم در سخنان یزید و در موضع‏گیری‏های او هم وجود دارد و به همین نوع مسائل در خصوص به شهادت رساندن امام استفاد می‏کند. امام در چنین شرایطی، رسالت خودشان را در هدایت‏گری جامعه دیدند و در این راه از هستی خودشان مایه گذاشتند.
 

3) انتقال مفاهیم معرفتی
یکی دیگر از جستارهای کلی نهضت عاشورا انتقال مفاهیم معرفتی به انسان‏ها است که این کار را همه‏ی تیپ‏های انسانی حاضر در صحنه دارند انجام می‏دهند. حتی زنان بزرگی همچون حضرت زینب(س)، تلاش در انتقال مفاهیم معرفتی دارند. خلاصه این که امام حسین علیه‏السلام یک کاری صرفا سیاسی یا نظامی که توجه ایشان فقط معطوف به همین امور باشد، انجام نداده‏اند، بلکه در درون این حرکت، مفاهیم معرفتی را منتقل نموده‏اند. زیرا امام حسین علیه‏السلام آفت‏هایی را تشخیص داده بودند که این آفت‏ها می‏توانند همه‏ی جوامع بشری را در معرض انهدام و نابودی قرار دهند. در واقع امام حسین علیه‏السلام با این مفاهیم معرفتی، می‏خواستند از جامعه‏ی اسلامی آفت زدایی کنند.
 

امام در شب عاشورا اصحاب و تبار خودش را جمع می‏کند و آنها را از آنچه رخ خواهد داد آگاه می‏سازد و بعد می‏فرماید که من بیعت خودم را از شما برداشته‏ام، شمع‏ها و چراغ‏هایی که بوده را خاموش می‏کند و می‏فرماید اکنون در تاریکی شب که جز سیاهی شب ناظر شما نیست، می‏توانید بروید. ولی می‏بینیم که یاران مخلص با او می‏مانند و کاملاً هم خبر دارند که ماجرا چیست و می‏توانند درک کنند که حادثه غم‏باری در حال وقوع است.
 

توجیه این معنا را برخی با گرایش به مسائل عاطفی و برخی حرکتی ایثار گرانه تفسیر نموده‏اند. چنان که مثلاً حضرت مسیح، فدای مسیحیان شد، حسین بن علی علیه‏السلام هم فدای مسلمین شد. یعنی هیچ راهی برای بخشش گناهان مسیحیان جز فدا شدن مسیح و هیچ راهی برای بخشش گناهان مسلمین، جز شهادت حسین بن علی علیه‏السلام و یارانش وجود نداشته است و او کفاره گناه امت شده است. عقاید دیگری هم در این زمینه وجود دارد. اما حقیقت آن است که حرکت امام حسین و یارانش را بالاتر از این گونه تحلیل‏ها مورد ارزیابی قرار دهیم. حرکت امام حسین علیه‏السلام با تکیه بر مبانی انسان شناختی عمیقی قابل درک و ارزیابی است. ما در اسلام در خصوص مسأله‏ی گناه ذاتی، که ارثی باشد که آثارش به دیگران هم رسیده باشد، چیزی نداریم. همه‏ی گناهان توسط خود انسان‏ها با توبه قابل از بین رفتن است. در اندیشه‏ی اسلامی مسأله‏ی توبه را داریم که بیانگر این نکته است که انسان، خودش می‏تواند برای خودش اقدام کند و اساسا جایی ندارد که اولیای دین برای بخشش گناه دیگران لازم باشد جان خودشان را به مخاطره و نهایتا کشتن بیندازند. لذا به انسان‏ها آموزش داده می‏شود که رحمت و بخشش خدا بزرگ‏تر از همه چیز است و در حدیث قدسی است که خدای متعال می‏فرماید: "اگر کسانی که به من پشت کرده‏اند. بدانند که من چه اندازه دوستشان دارم، آن وقت از شدت اشتیاق قالب تهی می‏کنند."
 

این نکات بیان کننده‏ی آن هستند که نیازی وجود ندارد که انسان‏های بزرگ برای گناه دیگران کشته شوند. لذا فلسفه‏ی شهادت امام حسین علیه‏السلام را نمی‏توان در این اندیشه‏های حقیر محصور کرد. امام می‏خواهد انسانی تربیت کند، الهی و عنصری تربیت نماید، ربانی.
 

امام حسین به انسان درس آزادی و آزادگی می آموزد. او آن چنان اصحاب و یاران با وفای خویش را تربیت می کند که برای احیای دین نه تنها جان خود را فدا می کنند، بلکه اگر هزار بار زنده و باز در راه اسلام کشته شوند از این جوانمردی و آزادگی دریغ نمی کنند.
 

فرهنگ جوانمردی، آزادگی، عزت و افتخار در جای جای عاشورا در میان یاران ابا عبد الله الحسین قابل مشاهده است. این مفاهیم ارزشی است که هیچ گاه بشریت خود را بی نیاز از آنها ندانسته و تمام تلاش خود را می کند تا بار و بنه ای از آنها را بدست آورد. البته بسیاری در این راه باز مانده اند، اما اصل این مفاهیم قابل توجه فطرت و وجدان بشریت بود و خواهد ماند و لذا عاشورا به بشریت درس می آموزد و الگوی حسنه و اسوه حسنه است. تا وجدان بشریت و فطرت حق جوی بشریت زنده هست عاشورا زنده و باقی می ماند.
 

پایان پیام /
 

کد خبر 199130

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha