مهدویّت راه گشایى به آینده بشریّت‏

عده‏اى بر این باورند که طرح و بررسى موضوع مهدویّت در عصر غیبت امرى بى فایده است، زیرا این موضوع مربوط به آینده بشر است ورخدادهاى آینده، امرى مجمل و مبهم است. . .

خبرگزاری شبستان: عده‏اى بر این باورند که طرح و بررسى موضوع مهدویّت در عصر غیبت امرى بى فایده است، زیرا این موضوع مربوط به آینده بشر است و رخدادهاى آینده، امرى مجمل و مبهم است. امّا آنچه وظیفه ماست این که به وظایف مان در عصر و زمان خود عمل کنیم، چون هر عصر و زمانى مقتضیات خود را مى‏طلبد و از آن جا که ما در عصر و زمان آینده نیستیم، درباره آن هم وظیفه‏اى نداریم.( ر. ک: دکتر محمود محش، المهدى المنتظر، ص 214.).
بحث و بررسى از آینده درخشانى که در انتظار بشر است، نه تنها بى‏فایده نیست بلکه آثار و فواید بسیارى بر آن مترتّب است که به برخى از آنها اشاره مى‏کنیم.
  

1- مهدویّت راه گشایى به آینده بشریّت‏
مرحوم شهیدمطهرى مى گوید: "آرمان قیام و انقلاب مهدى(ع) یک فلسفه بزرگ اجتماعى اسلامى است. این آرمان بزرگ گذشته از اینکه الهام بخش ایده و راهگشا به سوى آینده است، آیینه بسیار مناسبى است براى شناخت آرمان‏هاى اسلامى ...". (قیام و انقلاب مهدى(ع) از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص 57.).
امروزه در تمام جوامع بشرى و کشورهاى جهان مراکز تحقیقاتى و پژوهشى درخصوص مسائل استراتژیک تأسیس شده تا با ترسیم آینده، منافع خود را براساس آن استوار کنند و با پیشرفت روزافزون جایگاهى عظیم در میان جوامع داشته باشند. اسلام، خصوصاً مکتب تشیع خط مشى خاصّى را براى آینده بشر ترسیم کرده که اگر مسلمانان، بلکه تمام مردم عالم براساس آن حرکت کرده و در راه رسیدن به آن هدف بکوشند، به سعادت و کمال و نجات از ظلم و بى‏عدالتى خواهند رسید.
بحث از مهدویّت در حقیقت بحث از آینده درخشانى است که اسلام براى جامعه بشریت ترسیم کرده است.


2- شناخت آرمان هاى اسلامى‏
ادیان الهى و به خصوص اسلام، با ظهور خود از 1400 سال پیش، آرمان‏هایى را براى رسیدن بشر به سعادت و رفاه و رهایى از ظلم و بى‏عدالتى در سطح تئورى ترسیم کرده و انبیاى الهى، به ویژه پیامبر اکرم(ص) و اوصیاى او درصدد پیاده کردن این تئورى در سطح جامعه بوده‏اند، اما در حدّى محدود، زیرا بشر اگر چه قابلیت رسیدن به کمال و سعادت و فضایل عالى اخلاقى را دارد، ولى هنوز این قابلیت به فعلیّت تامّه نرسیده و تنها در عصر ظهور است که بشر مى‏تواند در سایه رهبرى الهى پیاده کننده دکترین مهدویّت و پیروزى حق و عدالت بر ظلم و ستم باشد. در آن عصر و زمان است که آرمان‏هاى اسلامى عملًا پیاده مى‏شود و کشتى پرتلاطم بشر به ساحل امن و امان لنگر مى‏اندازد. از همین رو انبیاى الهى و در رأس آنها پیامبر گرامى اسلام (ص) و اوصیائشان طرّاح و تئوریسین مدینه فاضله و نسخه سعادت بخش جامعه بوده و در حدود خود با قابلیت‏هایى که بشر در طول تاریخ از خود نشان داده درصدد اجراى آن بوده‏اند، اما تنها عصر و زمانى که این طرح به طور کامل اجرا خواهد شد، عصر ظهور است. لذا مى‏بینیم که پیامبر(ص) و امامان شیعه کیفیت امامت و حکومت حضرت مهدى(ع) در عصر ظهور و موقعیّت مردم در عصر آن حضرت را به خوبى ترسیم مى‏کنند تا با برنامه ریزى و زمینه سازى در راستاى اهداف آن آرمان‏ها، بشر هرچه زودتر به مقصد نهایى نائل گردد. پس در نتیجه بحث از آرمان‏هاى قیام و انقلاب حضرت‏مهدى(ع) بى‏فایده‏نبوده، بلکه الهام بخش و راهگشاى آینده است.
این نوید همان گونه که شهیدمطهرى آورده است ارکان و عناصر مختلفى دارد، ازقبیل:
الف) فلسفى و جهانى
ب) فرهنگى تربیتى
ج) سیاسى
د) اقتصادى
ه) اجتماعى
از همین رو خداوند متعال در قرآن در مواضع متعدد اشاره به پیاده شدن آرمان‏هاى اسلامى در عصر ظهور دارد و مى‏فرماید: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ . توبه (9) آیه 31.
"او کسى است که پیامبرش را با هدایت و دین درست، فرستاد تا آن را بر هرچه دین است، پیروز گرداند. هرچند مشرکان خوش نداشته باشند.
3- ایجاد روحیّه امید در سطح جامعه‏
امید و آرزو
امید و آرزو از ویژگى‏هاى انسان است که در زمره فطریات بشر قرار دارد، زیرا هر دو نگاهى به آینده دارند و هنوز ثابت نشده که در میان جانداران، جاندارى آینده نگر باشد. همچنین دانسته نشده جانورانى که لانه مى‏سازند و یا خوراک مى‏اندوزند، این کار را از روى دانش و بینش انجام دهند، یا آن که خودشان بدانند چه مى‏کنند. از این رو مى‏توان گفت لانه سازى و خوراک اندوزى جانوران از روى غریزه است، پس امید، آرزو و آینده‏نگرى از ویژگى‏هاى انسان است و بس.
امید و آرزو هر دو نمایانگر خواسته‏هاى بشر بوده و هر دو پیک سعادت و نوید خوشبختى اویند.
تفاوت امید و آرزو در این است که امید همراه عقل بشر است و خواسته‏اش خردمندانه و امکان‏پذیر بوده و به محال تعلّق نمى‏پذیرد، اما آرزو چنین نیست و گاهى با عقل هماهنگ و زمانى ناهماهنگ است و به محال‏ها تعلّق مى‏گیرد و تقاضاى هست شدنِ نشدنى‏ها را دارد.
آرزومند مى‏نشیند و انتظار رسیدن به آرزویش را دارد و هرگز گامى به سوى مقصد برنمى‏دارد، ولى امیدوار چنین نیست؛ در پى امیدش مى‏رود و هر گامى که برمى‏دارد به امیدى مى‏رسد، چون امید اصلى به وجود آورنده امیدهاى فرعى است و هر یک از این ها که محقّق شود، پایه‏اى مى‏گیرد تا به سوى امید بالاتر گامى بردارد. هنگامى که امید بیشتر و نیرومندتر شد، هدف و آرمان مى‏گردد و آرمان عقلایى و امید خردمندانه هر دو با یکدیگر همگام و همراه خواهند شد.


ضرورت امید
ضرورت امید آن چنان روشن است که دلیلى نمى‏طلبد و بدون امید لازم نیست.‏
براى چیزى تلاش و تکاپو نمود؛ تا جایى که نباید براى سطرهاى بعدى کوشید و چیزى نوشت.
رسول خدا(ص) مى‏فرماید: "اگر امید نبود، مادرى فرزند خود را شیر نمى‏داد و کسى درختى نمى‏کاشت." "نهج الفصاحه، ص 189، حدیث 936."
ولى این امر حیاتى مى‏تواند صورتى شرّ به خود بگیرد؛ این همان شکلى است که ما شرّ را تحمّل مى‏کنیم، به این امید که خود از بین برود و مى‏گوییم، امیدوارم فردا بهتر شود" آه مى‏کشیم و به جاى آنکه اقدامى براى خلاص شدن از آن انجام دهیم دست روى دست مى‏گذاریم و به امید فردا مى‏نشینیم.
در اندیشه دینى، امید فعّال ستوده شده و امید منفعل و بى‏تلاش هرگز مطلوب نیست. امام على(ع) امیدوارى منفى را چنین به تصویر کشیده است:
"از کسانى مباش که بدون عمل امید سعادتِ آخرت را دارند و توبه را با آرزوهاى دور و دراز تأخیر مى‏اندازند. درباره دنیا همچون زاهدان سخن مى‏گویند، ولى همچون دنیا پرستان عمل مى‏کنند. هرگاه چیزى از دنیا به او برسد سیر نشود و اگر نرسد قناعت کند. از شکر آنچه به او داده شده عاجز است، ولى باز هم فزونى مى‏طلبد.
دیگران را از کار بد نهى مى‏کند، امّا خودش از کار بد باز نمى‏ایستد. دیگران را به چیزى امر مى‏کند که خودش انجام نمى‏دهد. نیکان را دوست مى‏دارد، امّا عمل آنها را انجام نمى‏دهد. گنهکاران را دشمن مى‏دارد، امّا خودش یکى از آنهاست.
به خاطر زیادى گناهانش از مرگ بیزار است، امّا بر همان گناهان پایدار است. اگر بیمار شود پشیمان مى‏گردد و اگر تندرست گردد احساس امنیت مى‏کند و به لهو مى‏پردازد. به هنگام سلامت مغرور است و به هنگام گرفتارى ناامید. اگر بلایى به او رسد خدا را به زارى مى‏خواند و اگر به آسایش رسد، همچون مغروران از خدا روى برمى‏گرداند نفس او با گمان بر او غلبه مى‏کند، امّا در موضوعات یقینى مغلوب نفس مى‏شود. براى دیگران به کمترین گناهى مى‏ترسد، ولى براى خودش بیش از آنچه عمل کرده امیدوار است.
اگر بى‏نیاز شود مغرور و مفتون مى‏گردد و اگر فقیر شود ناامید و سست مى‏گردد. در عمل کوتاهى مى‏کند و در خواهش و خواستن مبالغه. هرگاه شهوتى بر او عارض شود گناه را جلو مى‏اندازد و توبه را تأخیر و اگر محنتى به او رسد صبر و شکیبایى را به کلّى از دست مى‏دهد. عبرت آموختن را توصیف مى‏کند، ولى خود عبرت نمى‏گیرد. سخن بسیار مى‏گوید، اما عمل نمى‏کند. در گفتن بسیار گفتار و در عمل اندک کردار در آنچه ناماندنى است خود را بر دیگرى پیش دارد و آنچه را ماندنى است، آسان شمارد (نهج البلاغه، کلمات قصار، 150).
خداوند متعال مى‏فرماید: لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ وَ لا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً* وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً. (نساء آیات 123- 124.).
"کار، نه با آرزوى شما و نه آرزوى اهل کتاب است، هرکس کار بد کند کیفر آن را خواهد دید و به جز خدا کسى را یار و یاور خود نخواهد یافت. هرکس از زن و مرد کارهاى شایسته انجام دهد درحالى که ایمان داشته باشد وارد بهشت شده و به اندازه پوست سبک هسته خرما به آنان ستم نخواهد شد".
 

پایان پیام/

کد خبر 195571

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha