به گزارش خبرگزاری شبستان، سالیان سال است که جایگاه فرهنگ و اخلاق در ورزش کشور و به ویژه پر مخاطب ترین رشته ورزشی یعنی فوتبال یک حلقه مفقوده دردسر آفرین بوده است و درباره این فقدان هم آنقدر بحث شده و کارشناسان نظر داده و مسئولان و مدیران نشنیده اند که دیگر حوصله صاحب نظران هم از صحبت در این زمینه لبریز شده اشت. با این حال وخیم تر شدن اوضاع فرهنگی ورزش و در صدر آن فوتبال روندی نیست که نمی تواند بدون منجر شدن به نتایج ناگوار که هرازگاهی نمونه های عینی از آن را شاهد هستیم پایان پذیرد. امیر رضا واعظی آشتیانی را اهالی ورزش بعنوان مدیراسبق فدراسیون های دوچرخه سواری و باشگاه استقلال و مدت کوتاهی هم در جایگاه قائم مقام رییس سازمان تربیت بدنی می شناسند اما آشتیانی پیش از جایگاه ورزشی بیشتر بعنوان یک چهره اقتصادی شناخته می شود
واعظی آشتیانی در دوران فعالیت ورزشی مسائل فرهنگی را در کانون توجه قرار داده بود و یکی از اهداف او دور کردن لمپنیزیم از ورزش بود، در این میان برخی از رسانه ها در آن زمان عملکرد او را مورد انتقاد قرار دادند، به همین دلیل آشتیانی وقتی صحبت درباره شرایط نامطلوب فرهنگی ورزش کشور را آغاز می کنیم، ابتدا نقش رسانه ها را مطرح ومی گوید:« در بحث فرهنگی نکته قابل توجه این است که رسانه ها به این موضوع توجه جدی نکرده اند و این بی توجهی به مهمترین رسالت رسانه ها را گناهی نابخشودنی می دانم. در مجموعه مدیریتی ورزش هم به همچنین از زیر مجموعه های فرهنگی استفاده ای نشده است و مانند سایر جنبه های اقتصادی و اجتماعی در زمینه فرهنگی هم در ورزش ضعف داریم. این نداشتن دغدغه فرهنگی مدیران اکنون اثر خود را در تغییر گفتمان اهالی رشته هایی چون فوتبال و حتی دیگر رشته های ورزشی نشان داده است، گفتمان هایی که از نظر مردم قابل قبول نبوده و نگاه آنها را نسبت به ورزش هم دگرگون ساخته است. نباید فراموش کرد که در دهه 60و 70، حتی قبل از دهه 60 همواره صحبت از ورزش سرشار از اخلاق پهلوانی و انسانیت بود اما امروز اگر از کارشناس بخواهید ورزش را تعریف کند، خیلی با انصاف باشد سکوت می کند.»
او در ادامه این موضوع می گوید:« مهمترین نقد در حال حاضر به ادبیات حاکم بر فوتبال ما باز می گردد، جایی که مدیرانش گفتمان نادرست دارند و شاهدیم که چگونه برخی از این مدیران چه ادبیات سخیفی بکار می برند و این منش آنها قطعا در ذهن مربیان و بازیکنانشان هم تاثیرگذار است و بالطبع آن می بینید که مربیان و بازیکنان آن باشگاهها هم از گفتمان خوبی برخوردار نیستند و این گونه جو ملتهب می شود.»
اما آیا این نزول فرهنگی از مضرات حرفه ای شدن است؟ آشتیانی در این باره نظر دیگری دارد:« حرفهای بودن یعنی رعایت قوانین و مقررات، داشتن نظم و انضباط و صد البته گفتمان منطقی. هر بحث کارشناسی کاملا نشان می دهد که ما رفتار حرفه ای را بلد نیستیم. یک بازیکن باید بداند که در استخدام باشگاه است و با اجازه باشگاه باید مصاحبه و اعلام موضع کند. یا مربی هم همین شرایط دارد اما چنین مسائلی در باشگاههای ما تعریف نشده و متولیان آن مانند روابط عمومی ها نمی دانند چه شرح وظایفی دارند. در زمان حضورم در باشگاه استقلال این موضوع را در مورد گفت و گوهای رسانه ای انجام دادم و همه مصاحبه ها باید با هماهنگی روابط عمومی انجام می شد اما در همان زمان بسیاری از رسانه ها به این موضوع خرده گرفتند. آنهایی که منافعشان به خطر می افتاد و دیگر نمیتوانستند هر لحظه با تلفن همراه با بازیکنان تماس بگیرند، مصاحبه کنند و هر چه می خواهند هم به آن اضافه یا از آن کم کنند سیلی از انتقاد را به راه انداختند. نتیجه این گونه رفتارها و دوری از نظم وانضباط می شود اینکه برخی بازیکنان اکنون رسانه ها را تحریم کرده یا با آنها قهر کنند. این اتفاق نشان می دهد که جایگاهها به خوبی تعریف نشده است. مسلما اگر همان رویه ای که ما در نظر گرفته بودیم در کل ورزش کشور ترسیم می شد و استمرار پیدا می کرد اکنون به جای تحریم بازیکنان و رسانه ها علیه یکدیگر، احترام متقابل میان آنها وجود داشت.»
ضعف فرهنگی سراسری است
اما ضعف فرهنگی تنها در کمبودهای مدیریتی در ورزش خلاصه می شود. واعظی آشتیانی می گوید:« متولیان فرهنگی کشور افرادی هستند که در همین جامعه زندگی می کنند و در امر فرهنگ هم دستگاههای کلان مرتبط با فرهنگ کوتاهی کرده اند و بسترهای فرهنگی را به خوبی دنبال نکردند یا بی توجهی کردند. بنابراین بحث فرهنگی تنها در ورزش نیست و بلکه در کل جامعه وجود دارد اما موضوعی که در ورزش تفاوت دارد این است که در ورزش افرادی که دغدغه فرهنگی داشته باشند ندارم و با کمال تاسف شاهد حضور افرادی با ادبیات چاله میدانی هستیم. در جامعه ای که خودش با ضعفهای فرهنگی روبروست از افرادی استفاده می شود که نه ادبیات درستی دارند و نه مدیریت و عملکرد قابل توجه و همین وضعیت سبب شده تا فضا در ورزش کشور به سمت چاپلوسی و نمامی گری حرکت کند و متاسفانه افرادی که زمینه ساز این تحجر هستند از سوی مدیران ارشد حمایت می شوند. چراکه متاسفانه مدیران ما این استدلال را دارند که این افراد فرمانبداری بیشتری دارند و راحت تر می توان آنها را مدیریت کرد. له همین دلیل هم افراد کوچک جایگزین مدیران بزرگ می شوند.»
قهرمانانی که سرود ملی را نمی دانند
واعظی آشتیانی با آنکه بیشتر خود را یک مدیر اقتصادی می داند اما به شدت نگران ورزش است و موضوعی مهم را تذکر می دهد:« باید بحث فرهنگی را به صورت کلان در کشور پیگیری کرد، باید از مدیران ارشد ورزش کشور سوال کنیم که چرا قهرمانان ما سرود ملی را نمی دانند یا هنگام پخش سرود ایران آدامس می جوند؟ قهرمان ما نمی داند هنگام پخش سرود باید دست چپ یا راست را باید بر روی کدام قسمت از سینه قرار دهد. اصلا باید دستش بر روی سینه باشد یا کنار بدن. در المپیک لندن ما ورزشکاران ایرانی را می دیدیم که در رقابت های مختلف با پیراهن های رنگارنگ و هر کدام به یک شکل در رقابت ها حضور داشتند حالا سوال اینجاست که کدام کاروان این وضع را داشت؟ غیر از آن بود که کاروان آلمان، فرانسه، لهستان و یا هر کشور حاضر دیگر لباس هایی کاملا متحدالشکل داشتند و فرقی نداشت که در دوچرخه سواری حضور دارند یا کشتی و یا هر رشته دیگر بلکه از مدل لباسهایشان مشخص بود که به کدام کشور تعلق دارند. زمانی که ما در این ابتدایی ترین امور دچار بی نظمی فرهنگی هستیم دیگر چه انتظاری می توان داشت؟ مسئولان فرهنگی ورزش کشور باید بدانند برگزاری مراسم های مذهبی جزو تکالیف فردی آنهاست و در مسایلی از قبیل جلوگیری از بروز همین ضعف ها در میادین بین المللی است که آنها باید کارکرد خود را نشان دهند .»
وی ادامه می دهد:« ما به ورزشکار خود یاد نداده ایم در میدان بزرگی چون المپیک اگر شکست خورد و احساس کرد حقش تضییع شده چه واکنشی نشان دهد که سمبل نماینده یک ورزشکار مسلمان از کشوری انقلابی باشد. رعایت ادب و فروتنی نشانه های فرهنگی یک کشور است اما مدیران ما اصلا توجهی به این کارکردهای فرهنگی ندارند. در مقابل مدیران و مربیانی را داریم که رفتارشان سبک داش آکل است و در میادین ورزشی گاو و گوسفند سلاخی می کنند و جالب تر آنکه بدین وسیله حضور افراد چاقو به دست را در تمرینات خود هم توجیه می کنند.»
مبارزانی که تطمیع شدند
واعظی آشتیانی باور دارد که سکوت متولیان امر زمینه ساز آن بوده که بسیاری از ناهنجاری های فرهنگی دیگر بلااشکال شود و یادآوری می کند:« وقتی در ریشه یابی مسئله دلالی در فوتبال به افرادی می رسیم که خود علم مبارزه با این پدیده را در دست داشته اند اما به مرور تطمیع شده اند یا پرونده هایی که بی نتیجه بسته می شود و در مورد بعضی آقایان مسکوت می ماند یا وقتی شاهد هستیم مدیری برای کسب شهرت و محبوبیت بیت المال را به حراج گذاشته و نظارتی هم بر روی او وجود ندارد دیگر باید از خود سوال کنیم چه انتظاری است که در این اوضاع مدیری هم دغدغه فرهنگی داشته باشد؟ در فوتبالی که مدیرش اصطلاحات فوتبالی را نمی داند و بازیکن سالاری به آنجا رسیده که مدیر هم سیلی از بازیکن می خورد و هم قندان به سمتش پرتاب می شود اما همان بازیکن را نگه می دارد و با او عکس یادگاری می اندازد. دیگر از این ورزش و مدیران بالادستی که سکوت کرده اند چه انتظار فرهنگی می رود؟ دیگر چه جای تعجبی دارد که در ورزشگاه صندلی ها کنده می شود و انواع صیفی جات و ترقه به درون زمین پرتاب می شود؟ غیر از این است که همه این ها به عملکرد مدیران و به دنبال آن مربیان و بازیکنان بر می گردد. البته باید توجه داشت که در این فوتبال مدیر دلسوز و آشنای به کار هم وجود دارد و من عملکرد خوب آنها را نفی نمی کنم اما در فوتبالی که مدیرش به مدیر دیگر می گوید تو عددی نیستی، یا مربی به مربی دیگر اهانت می کند ما انتظار داریم سکوها ملتهب نشود؟»
پایان پیام/
نظر شما