خبرگزاری شبستان: در سال 1945 و با اتمام جنگ جهانی دوم، کشورهایی که خود را پیروز جنگ می دانستند طی جلساتی تصمیم گرفتند که سازمانی را ایجاد کنند که حافظ صلح و امنیت بین المللی باشد و به زعم آنها با حفظ موضع برتر کشورهای پیروز، قدرت اساسی را برای تصمیم گیری درخصوص مسائل جهانی به آنها بدهد تا با تکیه بر قدرت نظامی و اقتصادی خود معادلات جهانی را رقم زنند. در ادامه و پس از گذشتن 6 دهه از تاریخ ایجاد این سازمان آنچه اکنون ضروری به نظر می رسد اصلاحات در ساختار این سازمان است.
هر سیستم خاصی با گذشت زمان برای حفظ پویایی و کارایی خود نیازمند تغییرات و به روز رسانی به منظور هماهنگی با مقتضیات جدید و حادث شده در جهان نوین است. لزوم اصلاح ساختار در سازمان ملل متحد و ایجاد تحول و اصلاح در آن نیز بحثی گسترده و پیچیده ای است که از ابتدا تاکنون از سوی کشورهای متعدد مطرح شده است و این تغییرات و تحولات باید در حیطه نظری، عملی و در ساختارها و روشها به صورت اساسی و بنیادین صورت بگیرد.
دنیای پس از جنگ سرد، مشخصه های خاص خود را دارد، و سازمان ملل نیز باید به گونه ای باشدکه به عنوان یک سازمان بین الدولی بتواند نیازها و انتظارات جهان امروز را بر آورده سازد. سازمان ملل در حال حاضر با مشکلات مهمی از جمله یکجانبه گرایی بعضی از قدرت های بزرگ و به خصوص آمریکا و پیگیری منافع اقلیت قدرتمند، توسعه اقتصادی ـ اجتماعی نامتوازن شمال و جنوب، افزایش جمعیت، مسائل زیست محیطی، نقض فاحش و نظام مند حقوق بشر (به خصوص توسط به اصطلاح منادیان حقوق بشر)، گسترش تروریسم، ایدز، قاچاق موادمخدر و...روبروست، اعتبار و مشروعیت این سازمان به نوبه خود موکول به تحقق شرایطی چون پرهیز از برخوردهای گزینشی و تبعیض آمیز، ترک دوگانگی در تصمیم گیرهای ها به ویژه در اجرای تصمیم ها، پیگیری دراجرای اصول و قوانین، پرهیز از مخفی کاری در روند تصمیم گیری ها ودموکراتیک کردن واقعی امور و تمکین از قواعد و مقررات بین المللی موجود و پرهیز از یک جانبه گری است، آنچه مسلم است اینکه کشورهای غربی با استفاده از توانمندی ها، سطح مدیریت، کیفیت کارشناسان و وقوف به مسائل، خواهان افزایش نفوذ خود برای تصمیم گیری های جانبدارانه هستند.
حال آنکه سازمان ملل بنابر رسالت، فلسفه وجودی و کارویژه خود می بایست محل تصمیم گیری جمعی و سهیم کردم کل کشورها باشد. در این راستا ظهور قدرتهای نوظهور آسیایی، اروپایی، آمریکای لاتینی و... مانند هند، اندونزی، آلمان، ایتالیا، آرژانتین، برزیل و... تقریبا توجه به این دو نکته را ضروری ساخته است که نخست باید به تعداد اعضای شورای امنیت اضافه شود و دیگر اینکه درصورت بقای حق وتو، این امتیاز برای برخی اعضای دیگر هم درنظر گرفته شود و از انحصار پنج قدرت کنونی خارج شود. در همین زمینه مساله ای که این روزها نیز بیش از پیش مطرح شده است آنست که با توجه به وسعت و اهمیت، آفریقا باید در شورای امنیت سازمان ملل نمایندهای دائمی داشته باشد.
حتی بعضی از کشورهایی اروپایی و کشوری مثل فرانسه که خود عضو دائم شورای امنیت است ترکیب کنونی شورای امنیت را "بهترین بازتاب دهنده جایگاه کشورهای جهان" نمی داند و همواره توصیه می کند که با گسترش این شورا، کشورهای دیگری هم به عضویت آن در آیند. شورای امنیت سازمان ملل تاکنون نتوانسته است به شایستگی مسائل کشورهای فقیر آفریقایی،کشورهای جهان سوم و کشورهای درحال توسعه را پیگیری کند این انتقاد به این سازمان وارد است که به دلیل قدرت برتر غرب با داشتن حق وتو، به عنوان مثال کشوری مثل اسرائیل به راحتی بتواند قطعنامه های این شورا را نقض کند، بدون آن که ابزار اجرایی برای ممانعت از این کار وجود داشته باشد. عملکرد سازمان ملل بدین گونه بوده که در این مورد به جای کمک به مردم فلسطین در راستای برگزاری رفراندوم و برقراری حاکمیت به اشغالگری رسمیت بخشیده است.
بنابراین ازآنجا که سازمان ملل متحد مهمترین مرکز هماهنگی مدیریت مشترک جهانی است ساختار آن باید به گونهای اصلاح شود که همه دولتها و ملتهای مستقل در مدیریت جهانی مشارکت سازنده و فعال داشته باشند و در نهایت رسالت سازمان ملل برآوردن نفع عده قلیلی تعبیر نشود. انتظار می رود که سازمان ملل با اصلاح ساختار و عملکرد خود بر اساس خواسته های تمام اعضایش بتواند نمایندگی تمام کشورها را داشته باشد و تلاش تمام کشورها در پرتو عادلانه شدن این ساختار برآوردن نفع همگانی باشد.
نویسنده: اقدس اقبال
پایان پیام/
نظر شما