خبرگزاری شبستان: برای انتخاب عنوان مطلبی درباره "خیابان بیست و چهارم" لاجرم باید به نسبتی میان فیلمنامه و کارگردانی اندیشید؛ چراکه فیلمنامه آن، ترجمه ای از سناریوی نوشته "دانالد لیک" است که سعید اسدی آن را ترجمه کرده و خیابان بیست و چهارم را بر مبنای آن ساخته است.
اما علت این گفته صرفاً به ایرانی نبودن فیلم نامه نویس بازنمی گردد، بلکه موضوع بر سر فضای فکری حاکم بر داستان، نوع رویدادها، پرداخت شخصیت محوری و خیلی چیزهای دیگر است که همگی با هم، منطق فیلم را برای مخاطب باورپذیر می سازد و اگر به این نکته در اقتباس از فیلمنامه ای غیر ایرانی که طبیعتاً ناظر بر فضای فکری-اجتماعی ایرانیان نیست، توجه نشود، به برقرار نشدن رابطه میان تماشاگران با فیلم می انجامد؛ تا جایی که خشن ترین صحنه های فیلم – به زعم فیلمنامه- که باید مخاطبان رادچار ترس کند، به لحظات کمیک بدل می شود.
"خیابان بیست و چهارم"، آخرین ساخته سعید اسدی، که در بخش "نوعی نگاه" جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمده است، داستان مرد جوانی (مهدی ماهانی) را روایت می کند که یک قاتل روانی حرفه ای است. او با جعل هویت و تغییر چهره، با زنان مطلقه صاحب فرزند ازدواج می کند و پس از مدتی دست به کشتار وحشیانه مادر و فرزند می زند. اما در این میان، خواهر یکی از زنان به قتل رسیده (بهاره افشاری) به همراه خبرنگار حوادث یکی از روزنامه ها (حمید گودرزی)، در حالی که سرهنگ نیروی انتظامی (جمشید هاشم پور) وجود هرگونه مدرکی در این زمینه رد می کند، جستجو برای یافتن سرنخ هایی از زندگی این قاتل را آغاز می کنند.
آخرین ساخته سعید اسدی حداقل به لحاظ فیلمنامه، از ساختار و موضوعی تازه در سینمای ایران بهره می برد اما شاید لازم می بود که تناسب فیلمنامه با بستر ایرانی اجرای آن بیش تر شود. از سوی دیگر، مخاطب"خیابان بیست و چهارم"، در همان دقایق ابتدایی فیلم و با دیدن تیتراژ، از کل داستان آگاهی می یابد و بنابراین تا پایان، تنها عامل جذابیت فیلم برای او زمان و نحوه دستگیری قاتل فراری است، نه رمزگشایی از راز قتل ها.
پایان پیام/
نظر شما